سفارش تبلیغ
صبا ویژن
گروه فرهنگ و هنر- نادر طالب زاده، هالیوود را نمونه بارز استفاده از محبوب ترین، جذاب ترین و جوانمرد ترین چهره ها برای بیان ناجوانمردانه ترین حرف ها خواند. به گزارش پایگاه خبری "مبارزین" ،در نهمین نشست از سلسله نشست های تحلیلی فیلم های جنگی ایران و جهان با عنوان «سینما، جنگ ،دفاع» سه شنبه شب فیلم سینمایی «میهن پرست» در سینما کانون تهران مورد نقد و بررسی قرار گرفت. نادر طالب زاده کارگردان و مستند ساز در این جلسه گفت: ما در دوره ای زندگی می کنیم که هرکس پرچم آمریکا را بگرداند به او کمک می شود و باج می گیرد، فیلم 300 هم به نوعی پرچم چرخاندن است. وی افزود: اگرچه ایران دارای صنعت سینمایی چندانی نیست و جمعیت قابل توجه ندارد اما آنگونه که بارها آمریکاییIها گفته اند، روی دشمنی این کشور تنها با ایران است و این فیلم و نظایر آن برای تقویت بنیه جنگی جامعه آمریکاست که پول آنها تمام و کمال از سرمایه های صهیونیست ها تامین می شود. وی اظهار داشت: انقلاب آمریکا را آدم های بزرگی رقم زدند که جایشان در این فیلم خالی بود، امیدوارم روزی چهره واقعی انقلاب در این کشور نمایش داده شود.

طالب زاده در بخشی از سخنان خود به مقایسه کار قبلی رولند امریچ کارگردان این فیلم (روز استقلال) پرداخت و افزود: "روز استقلال" اثر کاملا تبلیغاتی برای یهودیان است که به خاطر سیاسی بودنش پس از مدتی، اکران آن در لبنان به دستور حزب الله ممنوع شد. وی در ادامه  به شخصیت ضد یهودی مل گیبسون  بازیگر نقش اول این فیلم اشاره و او را با دیگر بازیگر هالیوودی هم عقیده اش مارلن براندو مقایسه کرد و گفت: نوع اعتراض او به یهودیان به نظر یک نوع رندی می آید که در حال مستی تمام مشکلات آمریکا و مردم دنیا را به صهیونیست ها نسبت می دهد و البته نسبت به براندو که پس از اعتراض از صحنه سینما حذف شد با هوشیاری عمل می کند . وی  به حذف قسمتی از فیلم مصائب مسیح اثر این بازیگر و کارگردان اشاره می کند و شخصیت او را کمی خارج از پرده می داند که جذاب است و در فیلم هایش اعتراض خود را بیان می کند.این کارگردان از رنگبندی و لوکیشن های فیلم تقدیر کرد و گفت: میهن پرست با وجود تمام ترفند های تصویری به شدت غیرواقعی ساخته شده است. 

در این جلسه مسعود فراستی منتقد سینما نیز با انتقاد از صدا و سیما گفت: مدتی است دوستان شروع  به پخش فیلم های جدید آمریکا کرده اند به گمان اینکه این آثار مانند فیلم های قبلی مخرب نیستند در صورتی که این یک اشتباه خطرناک است.فراستی نقش پرچم و به اهتزاز در آمدن  آن در فیلم های چون« میهن پرست» و حتی « پرچم های پدران ما» را نوعی تاثیر غیرمستقیم روی مخاطب می داند که در دراز مدت به شخصیت و ابهت آمریکا کمک می کند اگرچه ساختار اثر بسیار سطحی و خام باشد.

منبع: http://www.mobarezin.com/index.php?dir=news&id=2488


نوشته شده در  پنج شنبه 86/3/31ساعت  2:4 صبح  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

سینمای اروپا هم هالیوودی است؟!

       7 خرداد 1386  

با اهدای جایزه ویژه هیات داوران فیلم کن به فیلم ضد ایرانی «پرسپولیس» دست‌اندرکاران کن، به سینمای ایران (که مسئولان آن طی نامه‌ای رسمی به نمایش این فیلم اعتراض کرده‌اند) دهن‌کجی کردند.
فیلم ضد ایرانی «پرسپولیس» به کارگردانی «مرجانه ساتراپی» و فیلم مکزیکی «ستلت لیچت» به کارگردانی «کارلوس ریگاداس» به طور مشترک برنده جایزه هئیت دوران این دوره از رقابت‌های کن شدند.
انیمیشن سیاه و سفید «پرسپولیس» برگرفته از کمیک بوکی نوشته «مرجانه ساتراپی»، تصویرگر خاطرات غیرواقعی او از دوران انقلاب شکوهمند اسلامی و جنگ ایران و عراق است. اگرچه این فیلم به شدت از جانب مقامات ایرانی مورد اعتراض قرار گرفت، ولی نه تنها در این جشنواره به نمایش درآمد بلکه برنده جایزه هئیت داوران این دوره از رقابت‌ها شد.
همچنین فیلم مکزیکی «نور مخفی» به کارگردانی «کارلوس ریگاداس» به عنوان دیگر برنده این جایزه اعلام شده است. منبع:
http://www.irdc.org/news.asp?id=1635

زنان خائن :هاله اسفندیاری ،شیرین عبادی و اکنون مرجانه ساتراپی

مرجانه ساتراپی کیست؟

به گزارش خبرنگار بین الملل سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی- مرجانه ساتراپی
متولد 1349 در رشت   تحصیلات در مدرسه فرانسوی تهران     خانواده مدرن و سلطنت طلب ،
مادر بزرگ وی از نوادگان ناصر الدین شاه بود.در 14 سالگی مرجانه به همراه والدینش از ایران به استرالیا گریخت(1361)
وی در دانشگاه مدتی با فردی به نام رضا دوست بود و با او سپس ازدواج کرد ولی تحت تاثیر افکار فمینیستی رادیکال از او طلاق گرفت.و به استراسبورگ فرانسه رفت.
بعدها به پاریس رفت و به تصویر کشی برایر کودکان پرداخت. بعد از آشنایی با دیوید ب ،در فرانسه از متد او تقلید کرد و به نقد تهاجمی و یکسویه روی آورد. به طوری که وی در فرانسه به گرافیست رادیکال مشهور شد.  وی گرافیست و نویسنده کمیک استریپت پرسپولیس(1 و 2) ، داستان ضد ایرانی و ضد اسلامی است که مبارزات ایرانیان را با شاه به تمسخر گرفته و جنگ ایران با عراق را وارونه جلوه داده است.  پرسپولیس اول در جشنواره بین المللی کمیک آنجولم برنده جایزه شد. (2003)  ستاد جشنواره کن بر اساس حکم دفتر ریاست جمهوری فرانسه ، فیلم نه چندان قوی ساتراپی را برنده جایزه کن کرده است.(2007)  / منبع:
http://www.irdc.org/news.asp?id=1638


نوشته شده در  دوشنبه 86/3/7ساعت  4:39 عصر  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

 
آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی نسبت به نفوذ تفکرات سکولار در صدا و سیما به مسئولین این رسانه هشدار دادند.
به گزارش شیعه نیوز به نقل از مرکز خبر حوزه، آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار اعضای برگزاری همایش رسانه، تلویزیون و سکولاریسم با اشاره به نقش تلویزیون در ایجاد تحولات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نسبت به عملکرد این رسانه انتقاد کرده و اظهار داشتند: هر چند در سالیان اخیر برنامه‌های دینی و مذهبی در تلویزیون گسترش یافته ولی کسانی در آنجا لانه کرده‌اند تلویزیون را به سوی سکولاریسم سوق می دهند. معظم‌له افزودند: در حالی که نیروی انتظامی با تمام توان برای ارتقاء امنیت اجتماعی و مبارزه با مفاسد اخلاقی و بد حجابی فعالیت می کند، متأسفانه در تلویزیون شاهد چهره های بسیاری بدی هستیم، بگونه‌ای که سراغ بازیگران زمان طاغوت نیز رفته‌اند و این عملکرد با روح و نظام ارزشی ما نمی‌سازد.
ایشان با اشاره به هراس و وحشت غرب از افزایش روح اسلام خواهی ملل مسلمان، توطئه شوم دشمنان در تضعیف مبانی دینی و اعتقادی کشورهای اسلامی را ترفندی برای سیطره آنان بر جهان دانسته و تصریح کردند: اگر کسی دین و مذهب خاص خود را در مسایل سیاسی و اقتصادی دخالت دهد و در مقابل زیاده خواهی غرب بایستد، با تفکر سکولار به او حمله می‌کنند. این مرجع تقلید یادآور شدند: غرب زمانی دموکراسی را می‌پذیرد که با منابع او هم خوانی داشته باشد، اما هر جا با آنها موافق نیست، دموکراسی را تعطیل کرده‌اند. ایشان با نفی ماهیت سکولار بودن تلویزیون بیان داشتند: در دنیا تلویزیون غالبا در دست سکولارهاست و استفاده سکولاری از آن می‌کنند و به تدریج این تفکر و باور را نیز به دیگر کشورها منتقل کرده‌اند، در حالیکه طبیعت تلویزیون به هیچ وجه سکولار نیست و ابزار انفعالی است که به صورت مشترک مورد استفاده قرار می‌گیرد. آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی با اشاره به اهداف غرب مبنی بر بهره گیری از تلویزیون به عنوان یک رسانه ارتباط جمعی گفتند: غرب برای رسیدن به اغراض سیاسی و اقتصادی از این رسانه استفاده می‌کند و تابع بینندگان است و منافات داشتن برنامه های آن، با اصول اخلاقی و الهی برای آنان مهم نیست.
در ابتدای این دیدار مسئول برگزاری این همایش با بیان اهداف برگزاری آن گفت: این همایش به منظور بررسی ریشه‌های غیر دینی تلویزیون و تأخیر خاستگاه این رسانه و بررسی هویت تلویزیون برگزار خواهد شد. حجت‌الاسلام صادقی با ارائه گزارشی از مراحل برگزاری این همایش اظهار داشت: مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما به عنوان متولی و پشتیبان فکری و اندیشه‌ای و دینی این رسانه از دو سال قبل اقدام به تشکیل گروه‌های متعدد علمی برای بررسی جایگاه دینی و نیز تأثیر سکولاریسم در صدا و سیما و جامعه نمود. وی با تأکید بر نقش حوزه‌های علمیه در ترویج مبانی دینی گفت: در حوزه‌های علمیه باید تئوری پردازی در عرصه‌های مختلف گسترش یابد و بتوانیم به تدریج به نظریاتی که در شأن جمهوری اسلامی برای این رسانه ملی است برسیم. /منبع خبر: مرکز خبر حوزه علمیه

نوشته شده در  چهارشنبه 86/2/26ساعت  4:1 عصر  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

گفتمان سیصدی از نبرد ترموپیل
استراتژی هالیوود در تفسیر هانتینگتونی از ایران هسته‌ای

چکیده: چکیده
فیلم سیصد، محصول شرکت برادران وارنر و به کارگردانی زک اسنایدر، بر اساس داستان کمیک ‌فرانک میلر ساخته شده است. این فیلم به روایت جنگ ایران (خشایار شا) و یونان (لئونیداس) می‌پردازد و ضمن آنکه سعی دارد میان این جنگ و نظریه «برخورد تمدن‌ها» ی‌هانتیگتون انطباق ایجاد کند، از تم اصلی ضد ایرانی بهره می‌جوید. در این نوشتار بر آن هستیم تا ضمن نقد کلیت استراتژیک فیلم، دیالوگ‌های غرض ورزانه فیلم را تحلیل کنیم.
کلیدواژه‌ها:
فیلم سیصد، برادران وارنر، فرانک میلر، ایران ، برخورد تمدن‌ها ،یونان ،آمریکا
مقدمه:
بعد از واقعه یازده سپتامبر ، وقتی همه به دنبال تروریست‌ها و مسئولان انفجار و انهدام برج‌های دوقلو می‌گشتند در شرکت‌های فیلم‌سازی هالیوود جلساتی برگزار می‌شد تا تئوری‌های کاخ سفید را به پرده‌های سینما بکشانند. صهیونیستی‌ترین شرکت ها (برادران وارنر ،مترو گلدن مایر ، قرن بیستم ،کلمبیا ،تری استار) بهترین طرح‌ها را داشت. اما بقیه هم فیلم‌های خوبی برای کاخ سفید ساختند.
اولین متهم، مسلمانان بودند. در نتیجه فیلم‌های ضد اسلامی در عرض کمتر از 5 سال به شدت رشد کرد. صراحت بی‌حرمتی و توهین به اسلام و یک و نیم میلیارد مسلمان کاملا مشهود بود. البته سینما تنها هنری نبود که به عنوان صنعت ، در این جهت گام بر‌می‌داشت _ حرکت توهین‌آمیز کشورهای اروپایی در طراحی و چاپ کاریکاتور‌های موهن از رسول‌اکرم پیامبر صلح و رحمت، محمد مصطفی (ص) ‌ـ ولی مهمترین و بیشترین مخاطبان را در این عرصه به خود اختصاص می‌داد.
اسامه (2003) ، سه پادشاه (2003) ، پادشاهی بهشت (2005) ، سیریانا (2005) ، جنگ دنیاها (2005) ، پرواز شماره 93 (2005) ، مونیخ (2006) ، و فیلم‌های متعدد دیگری که ساخته شدند ولی چون کاملا سیاسی و غرض ورزانه بودند پرده‌های سینما تحمل آنها را نداشتند.
البته در این میان فیلم‌های خاص‌تری هم ساخته شدند که به نوعی فصل مشترک فیلم‌های ضد اسلامی و فیلم‌های ضد محور شرارت را تشکیل می‌دادند. فیلم‌هایی که صراحت را به تمام به کار برده بودند و می‌خواستند مشکل را بطور اساسی یادآور شوند.
اسکندر (Alexender) اولین کلید بود که الیور استون (Oliver Sttone) زحمت طراحی و به کاراندازی آنرا بر عهده گرفت. وی در 24 نوامبر 2004 فیلمی 175 دقیقه‌ای را روی پرده برد که از زندگی اسکندر مقدونی صحبت می‌کرد. اما نقطه بارز این فیلم اسکندر نبود، محور «ایران» بود، ایران همان محور شرارت کاخ سفید، توسط اسکندر مقدونی به سادگی فتح و تمامی مردم ایران به بردگی و بندگی گرفته شدند. استون در جنگ غرب و شرق ، ایران را کشوری پر سر و صدا معرفی می‌کند که به سادگی از بین خواهد رفت.
داستان استون «از زندگی اسکندر مشحون از دسیسه چینی است.» . «الین فاکس» استاد دانشگاه نیویورک ، فیلم‌نامه اسکندر را می‌نویسد و در توصیف آن چنین ابراز می‌کند که «اسکندر معاصر ماست.» به هر حال داستان استون طوری طراحی شده که روایتی ضد تاریخی از تاریخ را ارائه دهد.
فیلم دوم همان سبک الکساندر را در پیش گرفت. دوباره یک روایتی از تاریخ که به امروز متصل است و البته این‌ بار بجای پیروزی می‌گوید: غرب شکست خورده است. دیگر الکساندری که به ایران آمد تا بماند، وجود ندارد بلکه خشایاری است که به غرب آمده است تا به تلافی الکساندر ، قلب تمدن غرب را فتح کند. ترس ایرانیان به ترس یونانیان بدل شده و هشداری که در امتداد 2487 سال (480 سال قبل از میلاد منضم به 2007) باقی مانده تا لئونیداس امروز به تمدن غرب برساند: «پرژن‌ها آزادی را از بین خواهند برد». فیلم دوم ، فیلم زک اسنایدر (Zack Snydes) ؛ داستان به اصلاح 300 اسپارتی است که نمایندگان آزادی و دموکراسی تمدن غرب می‌باشند.

ساخت فیلم سیصد

داستان فیلم 300 را جیانی نوناری (Gianni Nannari)‌ با عنوان نبرد ترموپیل (Battle of Thermopylae) می‌نویسد که بعدها با عنوان دروازه آتش (Gate of Fire) توسط میخاییل مان (Michael mann) به صورت فیلم‌نامه در می‌آید.
فرانک میلر (Frank Miller) گرافیست داستان‌های کمیک به طراحی فیلم‌نامه مان، پرداخت و دروازه آتش را به تصویر کشاند . و البته این زمانی بود که داستان‌های کمیک‌ میلر، به خوبی عرصه سینما را پیموده بود و به عنوان آخرین کارش ، فیلم شهر گناه (Sin City) را در کارنامه وی ثبت کرده بود.
شرکت فیلم‌سازی برادران وانر (Warner Bors) با بودجه 6/1 میلیارد دلاری پنتاگون ، بعد از حادثه 11 سپتامبر به دنبال سوژه‌های موجه نئو محافظه‌کاران آمریکایی بود که در آوریل 2004 و با مطالعه فیلم‌نامه و داستان میلر ، آن را محل خوبی برای هزینه کردن بخشی از بودجه پنتاگون تشخیص و 60 میلیون دلار را به تأمین اعتبار این فیلم اختصاص داد.
فیلم‌نامه میلر به کارگردانان متعددی در هالیوود ارائه شد و شرط هم این بود که فیلم باید مو به مو(Shot – For – Shot) بر اساس کتاب کمیک میلر باشد ، ولی هیچ کارگردانی قبول نمی‌کرد. تا اینکه سراغ کارگردانی تازه کار ، 38 ساله و از اهالی گرین‌بای (Green Bay)آمریکا رفتند.
زک اسنایدر، که در طول عمر فیلم‌سازی خود تنها یک اثر ضعیف به نام شروع مرگ (Down of the Dead) را به همراه می‌داشت با ارایه چنین پروژه‌ای ، حتی با شرطی که ابداع کارگردان را به کلی از وی می‌گیرد، قبول کرد تا این فیلم 60 میلیون دلاری را شات به شات، همانند دروازه آتش بسازد.
این شرط فیلم‌سازی با اینکه برای هیچ کارگردانی قابل قبول نبود ولی اسنایدر به آن افتخار می‌کند و می‌گوید: «برای من خیلی جالب بود که هر فریم میلر، برایم یک هدف محسوب شود».
اسنایدر برای ساخت 300 در ژوئن 2004 با سرپرستی میلر به انعقاد قرار داد با برادران وارنر اقدام می‌کند. فیلم را شات به شات و تحت نظارت فرانک میلر در یک سوله کوچک ،ظرف60 روز فیلم‌برداری می‌کند و بیش از یک سال به پردازش جلوه‌های ویژه آن می‌پردازد. جلوه‌های ویژه این فیلم را 14 گرافیست، طراحی می‌کنند . گاردین در توصیف صحنه‌های گرافیکی 300 می‌نویسد:
« 300فیلمی است با داستان گرافیکی و صحنه‌هایی دیگر که همگی به وسیله کامپیوتر طراحی شده‌اند سربازان اسپارتان سپرهایشان را مانند سطل آشغال و نیزه‌هایشان را مانند میله نرده پارک حمل می‌کنند ... با آن بدن‌های تیره درخشان ـ که کاتالیزور شده است ـ و شنل‌های کوتاه قرمز، انگار برای شرکت در یک مجلس بالماسکه آماده شده‌اند. »
ریل ریوو(real review) توصیف گاردین را پی‌ می‌گیرد و با تأکید بر شرط بی‌معنای شرکت برادران وانر، می‌نویسد:
«واقعا سخت است بین خودتان، فیلم و بازیگران ارتباط برقرار کنید وقتی که همه چیز بین شما و پرده سینما کامپیوتری است و اصلا مهم نیست که این افکت‌ها چقدر واقعی و پر جزئیات اجرا شده باشند ... 300 تنها یک بازی کامپیوتری است.»
در هر صورت، آگوست 2006، شرکت وارنر اعلام می‌کند که 16 مارس 2007 فیلم 300 به نمایش درخواهد آمد ولی در اکتبر تاریخ به 9 مارس کشانده شد و چون فیلم ، صحنه‌های غیر اخلاقی و برهنه داشت، MPAA ، رتبه R به نمایش فیلم داد.
نمایش فیلم 300، در 33 کشور جهان، رکورد نمایش فیلم‌های 2007 را شکست. فروش بیش از 71 میلیون دلاری فیلم 300 با شکستن رکورد عصر یخی( Ice age)(70 میلیون دلار) ، بعد از فیلم مصائب مسیح (Passion of the chirist) (8/83 ، م. دلار) و ماتریکس(Matrix) (8/1 9 م.دلار) گیشه‌های سینمای غرب و البته بیشتر از همه فکر پنتاگون را رونق داد. این در حالی است که بسیاری از منتقدان و کارشناسان سینمایی اروپا، از این فروش شگفت‌زده شده بودند. گاردین می‌نویسد:
«فیلمی که در تاریکی و با این همه صحنه خشونت اکران شد هیچ چیزی جز تصویر گرافیکی نبود، همه جلوه‌های ویژه آن هم گرافیکی بودند و در برابر فیلمی همچون گلادیاتور که صحنه‌های روشن و واقعی داشت، نمره H هم برایش زیاد است».
نیویورک تایمز هم در 11 مارس 2007 ابراز می‌کند:
«300 فیلمی است که به اندازه آپوکا لیتوی ، مل گیبسون خشن است اما دو برابر احمقانه‌تر.»
واشنگتن پست هم دو روز بعد می‌نویسد:
«300 فیلمی است برای افرادی با بهره هوشی پایین.»
اسنایدر بعد از 300، دوباره با یک شرط دیگر برای برادران وارنر، فیلمی را در 2008 به پرده خواهد برد که احتمالا واچ من (Watchmen) نام خواهد داشت.

واقعیت تاریخ و جعل تاریخ

500 سال قبل از میلاد ،در زمان داریوش (522-486 ق.م )‌به تحریک دولت شهرهای آتن و اسپارت و با همکاری بیشترآتنی ‌ها ،‌شهرهای یونانی آسیای صغیر علیه هخامنشیان سر به شورش برداشتند و شهر سارد مورد حمله واقع شد و پادگان آن به آتش کشیده شد.
به آتش کشاندن شهر سارد از سوی ارتش یونان، ارتش داریوش را به واکنش واداشت. پس از شکست ماراتن ، داریوش مصمم بود تا یونان را تنبیه کند ولی مرگ به او مجال نداد. اما فرزندش خشایارشا با به راه انداختن یک سپاه بزرگ از ایرانیان و ملل تابعه و با تکیه بر نیروی زمینی و حمایت نیروی دریایی ، با زدن پل بر هلسپونت (داردانل) وارد خاک یونان شد. و در سال 480 ق.م آتن را فتح کرد.
هدف خشایارشا تصرف آتن و اشغال موقت آن بود، اما پس از 2 ماه استقرار در آتن ، پس از مشورت با فرماندهان هدف نظامی خود را تغییر داد و نبرد را تا تصرف کامل یونان و در هم شکستن ارتش آن دنبال کرد؛ که به دلیل برتری یونانیان در نبرد دریایی ، ارتش ایران بعد از چندین نوبت عقب‌نشینی مجبور به خروج از یونان گشت.
دولت بزرگ هخامنشی (500ـ 330 ق.م) و به ویژه دولت مقتدر خشایار شا (486ـ465 ق.م) با نظریه و شیوه نظامی آفندی به یک امپراطوری بزرگ تبدیل شد. دکترین آفندی (تهاجمی) مستلزم داشتن نیرو و توان نظامی برتر نسبت به دشمن و طراحی عملیات نظامی و زد و خورد در داخل کشور هدف است. در این دکترین اشغال موقت یا دائم خاک دشمن و انهدام نیروهای وی مد نظر است.
در واقع لشکر خشایارشا بزگترین لشکری بود که تا آن زمان به سوی یونان روانه می‌شد. ارتش ایران به لحاظ کمیت نیروی انسانی ، رقم ابزار و آلات جنگی ،‌عملیات لجستیکی بسیار سنگین و عملیات مهندسی رزمی ،‌ کاملا برتر از حریف و در موقعیت آفندی قرار می‌گرفت. خشایار شاه در جلسه بزرگان حکومت می‌گوید: " تا روزی که آن را تسخیر و متقابلا طعمه آتش نکنم نخواهم آسود."
خشایارشا با رزمی- مهندسی سپاه خود تمامی فاصله بسیار زیاد ایران و یونان را پیمود و به غیر از چندین درگیری محلی تنها با یک سردار اسپارتی در ترموپیل روبرو شد که جنگ با او هم ضرف کمتر از یکی دو روز با برتری خشایارشا به پایان رسید و سپاه وی توانستند مقتدرانه وارد اصلی ترین شهرهای اروپای آن روز شوند. هنگامی که خشایارشا در آتن مستقر شد طی یک شورای جنگی ،‌نظر فرماندهان را برای ادامه عملیات یا توقف آن خواستار شد . همه فرماندهان به جز آرتمیس باندی فرمانروای هاکیلارناس موافق ادامه جنگ بودند آرتمیس در مخالفت گفت :‌ "‌ هدف شاه فتح آتن بود که محقق شده است... ." ‌
داستان300 که با دخل و تصرفات میلر در روایت جیانی از ترموپیل طراحی شده بر اساس روایتگری هرودت است. وی به طور یک جانبه در جای جای تاریخ ایران – یونان به طور اغراق آمیزی به غرض ورزی اقدام کرده و به تحریف پرداخته است.
میلر به تبعیت از هرودت ؛ خود هم بر تاریخ چیزهایی افزوده و چیزهایی هم کم کرده است. میلر محور داستان را شاه لئونیداس (King Leonidas) در نظر می‌گیرد در حالیکه در هیچ کتابی از لئوینداس به عنوان شاه نامی برده نشده است.
محوریت لئونیداس [ با بازیگری جرارد بوتلر – Gerard Butler] در جهت قهرمان سازی دهه 70 [ مانند اسپایدرمن ، سوپرمن ،بتمن ،... ]‌ با شعارهایی که وی در برابر دشمنی که از 1000 ملت [‌ پرژن‌ها که متشکل از نژادها و اقوام شرق همانند عرب‌ها ،‌افغان‌ها ، مغول‌ها و چینی ‌ها بوند ]‌ تشکیل شده بود داستان کلی فیلم است. ولی در واقع تم اصلی فیلم آنقدرها قابلیت کش دادن برای 175 دقیقه را ندارد. فاصله طولانی این فیلم با اغراق‌های هرودت و جملات کلیدی پنتاگون پر شده است.
هرودت سپاه لیئونیداس را 2800 نفر با فرماندهی 300 اسپارتان برآورد می کند و در مقابل سپاه ایران را متشکل از 1207 فروند کشتی جنگی ،‌2106172 نفر نظامی که به همراه خدمه و نیروهای لجستگی به 5283320 نفر می‌رسند تخمین می‌زند.
‌وی جنگ لئونیداس را به عنوان فرمانده اسپارتان ، ‌به مدت 3 روز مقاومت در برابر لشگر عظیم خشایار شا در گردنه ترموپیل – میان کوه ادیته و خلیج مالیک – آنچنان به توصیف می کشاند که به نظر، او هم از کمیک بودن روایتش خبر نداشته است. هرمان نیگستون در انتقاد از هرودت می‌نویسد:‌
" رقمی که او _ هردوت – درباره سپاه پارس می‌دهد بسیار سرسام‌آور است و به سختی می توان آن را معتبر و موثق دانست‌وی تعداد ایرانیان را به 90 هزار نفر می داند. "
تحریف‌های بسیار واضح تاریخ در فیلم 300 در تمام سکانس ها به نوعی نمایان هستند که البته سلف آن یعنی فیلم الکساندر هم از آن بی بهره نبود. الیور استون ،‌کارگردان اسکندر در برابر رابین لین فاکس (R.L.FOX) که وی را متهم به جعل و تحریف تاریخ کرده بود می گوید:
"‌امیدوارم این را درک کنی که ما یک کتاب تاریخی نمی سازیم یا یک فیلم مستند کار ما در آمیزه کردن تاریخ است . تاریخ برای ما نقطه شروع است. و به خاطر زمان، پول ، درام و فضا باید در مواردی کوتاه آمد."‌ [WWW.BBC.CO.Uk – 2005-3-13]
در مورد فیلم 300 هم کمپانی برادران وارنر بعد از انتقاداتی شدید که به آنها می‌شود می گویند که فیلم 300 بر اساس کمیک استریپی " فرانک میلر " ساخته شده و بنیان تاریخ ندارد. "‌ اما اسنایدر که نه سیاست استون را دارد و نه از حقیقت فیلمی که ساخته همانند برادران وانر می‌ترسد بیان می کند: "‌ درسهای دیروز یونان برای امروز ما سازنده است. و این تکرار تاریخ است."‌ [answer.yahoo.com]


گفتمان سیصدی

فیلم سیصد که برگرفته از داستان کمیک میلر با عنوان دروازه آتش است انسجام و پردازش یک فیلم بلند را ندارد بلکه بیشتر زمینه ای است که سعی می کند اولا به بیان مفاهیمی بپردازد که به راحتی در زمان حال قابل انتقال نیست پس برای آن تاریخ و سابقه می‌سازند ثانیا در عین آنکه یک «غیر» جدید معرفی می‌شود که بنیان‌های تمدن غربی را فرو خواهد ریخت به قدرت این غیر هم اشاره کند. و نهایتا یک الگو به جامعه از هم گسیخته و دل زده از لیبرالیسم? نقاب شده برای صهیونیزم ارائه دهد که حاضر است همه چیزش را حتی شرافت ،‌وفاداری و جانش را به خاطر آرمانهای تبیین شده ی وی فدا کند.
ساموئل هانتینگتون (Samuel Huntington-1927)، استاد دانشگاه هاروارد در دهه 50 با اعلام هشدار به غرب ،‌نظریه‌ای را ابتدا در قالب مقاله و سپس به صورت کتاب ارائه داد نظر وی در مقابل نظریه خوشبینانه غربی فرانسیس فوکیاما ،‌پژوهشگر مؤسسه راند (‌Rand) آمریکا بود .فوکویاما پایان تاریخ را منتهی به تشکیل جامعه " لیبرال دموکراسی " با نسخه آمریکایی معرفی می کند اما هانیتنگتون در شماره تابستان فصلنامه فارین افیرز (‌foreign affaile) در سال 1947 ،‌ با امضای x ‌،‌ صحبت از یک جنگ تمام عیار می کند [ این فصلنامه به وسیله شواری روابط خارجی آمریکا The conseil of foreign relation چاپ می شود و حاوی پیشنهاداتی برای دولتمردان غربی است . ] عنوان مقاله هانتیگتون "‌ سیاست سد نفوذ "‌ (‌Cotainement) بود که مبانی استراتژیک بلوک غرب را در قبل شوروی و اقمار اروپایی‌اش تشریح می‌کرد. این مقاله برای غرب به نوعی بیانگر چشم‌انداز روابطشان با "‌سایرین و بیگانگان "‌ بود . نظریه هانتیگتون از این قرار است که :‌
"‌هویت تمدن به طور روز افزون در آینده اهمیت خواهد یافت و جهان تا اندازه زیادی بر اثر کنش و واکنش بین هفت یا هشت تمدن بزرگ شکل خواهد گرفت. این تمدن ها عبارتند از :‌ تمدن غربی ،‌ تمدن کنفوسیوس ،‌تمدن ژاپنی ،‌ تمدن اسلامی ،‌تمدن هند و تمدن اسلاو ، تمدن آمریکای لاتین و احتمالا تمدن آفریقایی . مهمترین درگیری آینده در امتداد خطر گسل این تمدن ها رخ خواهد داد و دلیل این است که "‌وجوه اختلاف تمدنها ،‌نه تنها واقعی ،‌بلکه اساسی است ،‌تمدنها با تاریخ ،‌زبان و فرهنگ و سنت ، و از همه مهتر مذهب از یکدیگر متمایز می‌شوند ... وجود اختلاف لزوما به معنای درگیری نیست و د رگیری لزوما مترادف خشونت نیست با این وجود در طول قرنها ،‌اختلافهای موجود بین تمدنها موجب طولانی ترین و خشن ترین درگیریها بوده است"‌
"‌نظریه برخورد تمدن‌ها "‌ ،‌ ساموئل هانتیگتون ،‌ ترجمه مجتبی امیری ،‌ دفتر مطالعات سیاسی و بین الملل ،‌1374 ،‌ص 49
اما روح نظریه هانتینگتون ،‌ فرضا جنگ و درگیری میان تمدن غرب و تمدن آفریقایی یا هند و یا ژاپن نیست . زیرا اساسا یا سایر تمدنها آنقدرها عناصر بنیادین یک تمدن بودن را ندارند یا اگر چه با تسامح یک تمدن باشند ،تمدن ضعیف در برابر غرب محسوب می‌شوند . پس جنگی میان آنها رخ نخواهد داد . هانتینگتون هم به این مسئله کاملا واقف است و می داند که تمدن ژاپنی ،‌اسلاو ،‌هند ،‌ آمریکای لاتین و تمدن آفریقایی تهدید قابل توجهی به نظر نمی‌آیند ،‌اما از یک سو از منحصر کردن صریح می‌ترسد و ازسوی دیگر سعی می‌کند در بیان هم آنقدرها که تمدن اسلامی و تاحدودی کنفوسیوسی اهمیت دارند به آنها بهاء ندهد البته عباراتی هم صراحتا بر فوریت و قطعیت تهدید تمدن اسلامی و تمدن کنفوسیوسی دارد:
" کانون درگیری در آینده نزدیک بین غرب و چند کشور اسلامی و کنفوسیوسی خواهد بود. "‌
درگیری مورد نظر ،‌در قلب تئوری "‌ برخورد تمدن‌ها "‌ بوسیله هانتیگتون تئوریریزه‌ شده و تا اولین حادثه برای جنگ ،‌ با دولتمردان غربی – آمریکایی جلسات آینده نگری می‌گذاشت . "‌ برنارد لوییس "‌ از تأثیر گذاران بر فهم دولتمردان آمریکایی بعد از 11 سپتامبر ،‌و کسی که بوش را به نگاه لویسی می‌شناسند بعد از حادثه 11 سپتامبر،‌ با اشاره به نظریه "‌ برخورد تمدن ها "‌ می گوید :
"‌ تردیدی ندارم که 11 سپتامبر شلیک آغازین نبرد پایانی است. "‌
روایت فیلم سیصد در واقع این نبرد پایانی را به 2486 سال قبل می‌برد تا اگر کسی از عدم امکان وقوع آن پرسید ،‌شاهد مثالی باشد برای اثبات نبرد پایانی . سپاه خشایارشا ،‌با عظمت و بزرگ به تصویر کشیده شده و تمدن ایران و حکومت 1000 ملت پرژن‌ها ،‌تمامی اقوام و افکار شرق را در بر می‌گیرد ،‌این همان تمدن اسلامی و کنفوسیوسی است که جرج بوش 2 ضلع از مثلث شرارت خود را به نمادهای این دو تمدن نسبت می‌دهد.
خشایارشا آمده است تا از لئونیداس ،‌فرهنگ و هویتش را بگیرد و لئونیداس در تمام فیلم بارها فریاد می کشد و صحنه‌های متعددی را با غرش‌هایش پر می‌کند تا نشان دهد زیر بار نمی‌رود اما مگر این اسپارتی از خودش چه چیزی داشت؟ و دولت- شهر اسپارت چه چیزی داشت که در برابر خشایارشا به اسطوره سازی سوق داده شد؟
مهمترین شهرهای یونان آتن و اسپارت بودند. آتنی‌های فیلسوف و دموکرات بودند و بر اساس گفته‌های افلاطون در کتاب جمهوری [‌کتاب هشتم]‌ مهد تمدن،‌ و یک نظام قابل آرمان شهر شدن بود اما اسپارت‌ها ،‌مردمان زر و زور بودند "‌ و با آنکه آرزوهای گوناگون بر عقل برتری یافته بود ولیکن هنوز عشق و علاقه به مال دنیا اساس جامعه اسپارت را تشکیل می‌داد. " با این وجود این فیلم دچار یک خبط بزرگ شده است و اسپارت‌ها را نمایندگان دموکراسی و آزادی معرفی می‌کرد، در حالی که اساسا نظام حاکم در اسپارت ، اولیگارشی و استبدادی بود . البته شاید در میان مردم آتن ،هرکول یا قهرمانی همچون 300 اسپارت وجود نداشته و واقعیت آن است که جنگ میان خشایار شا و اسپارت‌هایی بوده که به نوار مرزی ایران بارها تجاوز و اقدام به آتش زدن شهر سارد کرده بودند . اما آن اسپارت‌ها حکومتشان اولیگارشی بود و نه دموکراسی .
افلاطون در توصیف حکومت الیگارشی با بیان اینکه سرمایه بر توانایی اداره و شایستگی عقلی و مردمی ارجحیت دارد . در کتاب جمهوری چنین می‌نویسد :
« اما خصایص این حکومت کدام است و چه معایبی در آن سراغ داریم ؟ گفتم اولین عیب همانا اساس این حکومت است . ملاحظه کن مثلا اگر بخواهند برای یک کشتی ناخدا پیدا کنند و داشتن فلان مقدار دارایی را شرط انتخاب قرار دهند البته بدین طریق شخص فقیر از حق انتخاب شدن محروم خواهند شد و حال آنکه ممکن است ناخدای ماهری باشد . حال بگو ببینیم نتیجه این کار چه خواهد شد ؟ گفت نتیجه این کار معلوم است ، کشتی را به مخاطره می‌اندازد . گفتم هر نوع فرماندهی دیگر را هم که در نظر بگیریم همین حکم را دارد . »
البته اینکه فیلم 300 از زبان اسپارت‌های الیگارت صحبت از آزادی می‌گویند قابل تأمل است مخصوصا اگر بدانیم نظام الیگارشی نزدیک ترین نظام به سرمایه‌داری است به عمق نوشته‌های روزنامه اسپانیایی آ . ب . ت ( چاپ مادرید ،5 آوریل 2006 ) پی می‌بریم :
«اگر اندکی به دیالوگ فیلم 300 دقت کنیم. آنها از سخنرانی‌های کاخ سفید گرفته شده است همچون لحظه‌ای که همسر لئونیداس به پادشاه یونان می‌گوید: آزادی رایگان نیست».
همچنین لئونیداس خود متعددا می‌گوید : « آزادی ، آزاد نیست ، آزادی باید با خون خریده شود » .
اما چرا در این فیلم اینقدر بر ارزش آزادی تأکید می‌شود و حتی شرافت و وفاداری به همسر را هزینه‌ای معرفی می‌کند که باید برای آزاد بودن تمدن یونانی پرداخت شود . فیلم سیصد به زنان آمریکایی پیشنهاد می‌کند که همچون ملکه «گورگو» با آنکه بسیار همسرش را دوست داشت دست به دامن «ترون » - دمینیک وست – می‌برد تا وفاداری و عشق را هزینه آزادی کند آنها هم فرزندانشان را به جنگ با تمدن اسلامی – کنفوسیوسی در عراق و افغانستان بفرستند ویا حداقل ، به قول دیک چینی برای سربازان دموکراسی دعای خیر کنند . [نیویورک تایمز ، 16 آوریل 2004 ]
اما داستان 300 به همین جا ختم نمی‌شود بلکه آسوشیتدپرس دقیقا در فردای اولین روز اکران 300 می‌نویسد :
« فیلم 300 ، دقیقا زمانی اکران شده که تنش میان ایالات متحده و ایران بر سر برنامه‌های ملی هسته‌ای ایران اتفاق افتاده است . اما گذشته از رویکرد سیاسی ، این فیلم به عنوان حمله‌ای به تاریخ ایران محسوب می‌شود که مرجعی برای اتحاد و غرور طیف‌های متعدد سیاسی محسوب خواهد شد .»
واقعیت آن است که بعد از گذشت چند سالی رو در رویی مستقیم – جنگ خلیج فارس- ، دوباره آمریکا به دنبال یک ماجراجویی جدید می گردد و بر اساس اظهارات سخنگوی اوروسیک (Eurosic) – 29 آوریل 2007 – انرژی هسته‌ای به ایران علیه آمریکا حیثیت داده و آمریکا نیز پرونده هسته‌ای ایران را به لحاظ حیثیتی شدن دنبال می‌کند . به هر حال بزرگترین دروغ را برادران وارنر پس از اعتراض به تم فیلم بیان کردند : « این فیلم حقیقتا یک تریبون سیاسی نیست. »
اما واقعا برادران وارنر تصور می‌کنند که کسی این اظهارات را باور می‌کند . سراسر فیلم تم سیاسی ، با ظاهری خشن و هتاکانه دارد . نسبت کرگردن ، مردان زنجیری ، غولهای بیابانی ، انسانهای همجنس باز ، بد چهره و کریه ، سیاه پوست و دو جنسی دادن به ملت ایران که تمدنشان هفت هزار ساله است از سوی کسانی که در عصر جدید باید همچنان از کریستف کلمپ تشکر کنند که یک خانه ی ا?شغالی برایشان کشف کرده است ، مرز را از اخلاق فراتر گذاشته و به فحاشی پرداخته است . این روال بدانجا کشیده شد، تا بعضی از مخاطبان اروپایی در مصاحبه با خبرنگار واشنگتن پست پرسند :
« این همه سپاه پوست بین ایرانی‌ها چه می‌کند ؟ » [13 – 3 – 2007 ]
شاید دیالوگ سیصد می خواهد از همان اول ،راه خود را معلوم کند. لئونیداس به عنوان برترین اسپارتی ، بی رحمترین اسپارتی است و اصولا وی محصول اصلاح نژادی است . اسپارت‌ها طبق روایت میلر ، کودکان زشت و ضعیف را از بین می‌بردند – به استثنای گوژپشتی که معلوم نبود چرا در مورد او این سنت اجرا نشده است؟ و البته شاید در دفاع از سنت فرزند کشی ، میلر عنوان خیانتکار را به او می‌دهد – تا کودکان خوش تیپ به مردان جنگی تبدیل شوند که از همان ابتدا در جنگ با یکدیگر ، جنگ با سایرین را فرا بگیرند . اما این همه داستان نیست چون فیلم سیصد هیچ پروژه جدید یا ختم پروژه‌ای قدیمی نیست ؛اثری است مثل بسیاری اثرهای دیگر ، که از زمان هردوت و نیز آخیلوس ، خود یونانیان و بعد هم کسانی که خود را «اروپایی» و یا «غربی» - جالب این است که آمریکایی‌ها چگونه فکر می‌کنند که یونانیان سلف آن هستند ؟ در حالی که اساسا یونان و یا حتی ایتالیا در حمله به آمریکا نقشی نداشته اند و این انگلیسی ها ، پرتقالی‌ها ، فرانسوی‌ها و اسپانیایی هستند که آمریکای امروز را تشکیل می‌دهند .-قلمداد کرده‌اند ، به وجود آمده است و از نبرد ترموپیلی حادثه‌ای ساخته است سمبلیک و بسیار فراسوی تاریخ ، وجه تمایز فیلم سیصد با بسیاری از روایت‌های دیگر نبرد ترموپیلی - روایتی که از لرد بایرون گرفته تا هگل و هیتلر به آن توجه داشته‌اند - آن است که از بطن یک امپراطوری جهان خوار بیرون آمده است که فاقد هر گونه هژمونی موجه است .
«اغلب امپراطوری‌های اروپا ، هر از چند گاهی ، به نبرد ترموپیلی برای بازسازی روایات برتری نژادی و فرهنگی خود بر جهان پرداخته‌اند . در این مورد به خصوص فیلم سیصد ارتباط مستقیمی را نشان می‌دهد بین راسیسم ( تعصب نژادی ) حاکم بر خود آمریکا و خیالات امپراطوری آن ... فیلم سیصد مقدمه نوع جدیدی از اورینتالیسم ( شرق شناسی ) نیست ، گذار اورینتالیسم است به مرحله‌ای از رشد سرمایه و هژمون مربوط به آن که دشمن‌های خلق الساعه ایجاد می‌کند و عمق دلهره‌های راسیستی خود را در آن می‌گنجاند.»
اما یک دیالوگ نزدیکتر هم در فیلم سیصد دنبال می‌شود دیالوگی که به نظر از پشت میکروفون برای تشویق و ترغیب سربازان آمریکایی در عراق ساخته شده است . با جستجو در حوادث 11 ژانویه‌ها ، به 11 ژانویه سال 2005 می‌رسیم که 5 کنسول ایرانی بوسیله ارتش آمریکا در اربیل عراق ربوده می‌شوند و قبل تر از آن 5 کنسول ایران از بیروت بوسیله اسراییلی‌ها ربوده شده بودند . جلال شرفی ، دبیر دوم سفارت ایران در عراق هم نمونه یک کنسول ربوده شده ، شکنجه شده و به سختی به کشور برگشته است.
فیلم سیصد در سکانس زایدالوصفی ، به گودال انداختن سفرای ایرانی را به نمایش می‌کشد و لئونیداس را در مقام فرمانده ی اسپارتها ، در عمل الگو قرار می‌دهد تا سایر اسپارتها هم چنین کاری را انجام دهند ، سربازان آمریکا در عراق هم باید به این دیکته سینمایی عمل کنند و البته آنها هم که عمل کرده‌اند با تشویق فیلم سیصد ، نشان برومندی و قدرت کسب می‌کنند . این سکانس در کنار هزاران سکانسی که مملو از نام آزادی و فریاد لئونیداس بودند همگی نسخه‌های پنتاگونی برای سربازان آمریکایی است .


نتیجه گیری
« گفتمان سیصدی از نبرد ترموپیل » اساسا تکه‌های متعدد سیاستهای تند محافظه‌کاران آمریکایی است که به علت عدم انسجام منطقی ، در قالب یک کمیک استریپت جاسازی شده است . بنای اصلی فیلم همان « برخورد تمدن‌ها » است و انگیزه ساخت فیلم به درگیری ایران و آمریکا مخصوصا پرونده هسته‌ای بر می‌گردد . مخاطب هم تمام اعضای جامعه غربی محسوب می‌شوند . اما سؤال اساسی اینجاست که با وجود فیلمنامه ضعیف سیصد چرا این فیلم رکورد شکن می‌شود ؟
به نظر جواب را می‌توان در روحیه تماشاگران فیلم جستجو کرد مخصوصا اروپایی ها و البته نقش نوع بیان فیلم را هم باید به حساب بیاوریم . روایتهای تاریخی و اکشن ، آن هم از دوره‌های یونان و روم در غرب و حتی سایر کشورها جذابیت بسیاری دارد حتی اگر کل فیلم محور اصلی خود را بطور مقبولی نپردازد. از طرف دیگر کمیک بودن آن نیز نحوه‌ای جدید از پرداخت فیلم محسوب می‌شود . در هر صورت پرسش دیگری هم باقی می‌ماند که ایرانیان چه کردند ؟ مردم عادی با نکوهش فیلم ، آنرا محکوم کردند ، دست اندرکاران اینترنتی ، بمب گوگلی ساختند و نقادان سینما ، به تذمیم آن پرداختند . اما آیا اینها کافی بود ؟
غلامحسین الهام – سخنگوی دولت- ، غلامعلی حداد عادل – رییس مجلس– ، صفار هرندی – وزیر ارشاد – ،جواد شمقدری – مشاور هنری رییس جمهور – ،هاشمی رفسنجانی – رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام- و تعدادی از نمایندگان مجلس تنها به محکوم کردن بسنده کردند . ولیکن از مقامات دولتی انتظار بیشتری می رفت ؟
بدون شک پدیده صدور انقلاب اسلامی ایران به علت کم کاری بعضی از مسئولان روند معکوس به خود گرفته است .تا حدی که خطر تهاجم فرهنگی بیش از صدور فرهنگی بصورت یک ضرورت در آمده است. اگر برنامه‌های کارگردانان علمی- فرهنگی نظام جمهوری اسلامی ایران دچار اشتباهات استراتژیک نمی‌بود امروز ایران آماج دروغ پردازی‌های صریح و پرفروش نمی‌شد. و بطور مثال در لحنی غیر معمول ، سفارت جمهوری اسلامی ایران در آنکارا اعلامیه ای به این شرح منتشر می کند :
«فیلم مربوط به دوران امپراطوری بزرگ هخامنشی است که کورش کبیر ، بنیانگذار اولین منشور حقوق بشر جهان را بر مبنای آزادی فکر و اندیشه و احترام به اعتقادات مختلف مردم تدوین کرده بود.» به نظر می‌رسد اگر این اظهارات از مدت ها قبل و پخته تر در داخل حل می‌شد ، لازم نبود تا از گفتمانهای تشریفاتی– سیاسی و غیر معمول برای مسئولان فرهنگی و سیاسی جمهوری اسلامی استفاده شود . و همچنین اگر سیاستهای تنویر کننده افکار بین‌المللی در همان قالب ها برنامه‌ریزی می‌شد ، صدا و سیمای جمهوری اسلامی مجبور نبود 45 دقیقه تا 1 ساعت از فیلم 300 را دوبله و با تبلیغات بسیار برای ایرانیان بخش کند تا سیمای ملی ایران هم به بورد تبلیغاتی برادران وارنر بدل شود .
* 13 اردیبهشت 1386 پژوهشگر: سید محمدمهدی غمامی* دانشجوی فوق لیسانس حقوق عمومی

پی نوشت 
? . net /ba/send/2322-02-0 1 www.hylic
2. همان
www. Imdb . com /title/tt0346491/user comment – enter 3.
rob 4. Rob M.worley . " Exclusive interview : producer Gianni Nunnari"s epic struggle for 300 , camic 2 filme 2007
5- stax . who commands the 300 ? IGN 2004-6-22
6- Susan wloszczyna, " An epic tale , told 300 , strong " use totady 2007-3-10
7) همان
8 - Christ Brown , " zack snyder on keeping 300 , sharp . comic2 film. 2006-9-30
9- For 300 , Gardian , 2007-03-12
10- Miller for warner , Read Review , 2006-12-4
11- Miller for warner , Read Review , 2006-1

منبع سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی


نوشته شده در  پنج شنبه 86/2/20ساعت  5:58 صبح  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

 

بسم الله

صهیونیستها توانسته‌اند با پول خود مشهورترین کاریکاتوریستها را بخرند و روی آنها تأثیر بگذارند. از جمله این کاریکاتوریستها می‌توان به هربلوک کاریکاتوریست مجله واشنگتن‌پست و مولدن کاریکاتوریست کرونکل و زیب کاریکاتوریست بستون کلوپ اشاره کرد. کاریکاتورها نیز دارای مضامینی است که مؤید مواضع صهیونیستها و مخالف با مسلمانان است. به طوری که عناوین طرحهای خود را با کلماتی همچون دشمن، یک‌دنده، پست و فرومایه، تروریست، بی‌تمدن و متخلف نام نهاده‌اند. این طرحها و کاریکاتورها توانسته‌ است رویارویی و دشمنی با مسلمانان و فلسطینیان را تبلیغ وترویج کند.

یکی از مجله‌های پرتیراژ به نام هفته‌نامه ریدر (The weekly Reader) که در اکثر مدارس آمریکا توزیع می‌شود تصاویری از عربها به عنوان اشخاصی زشت، مضحک، وحشی و حیله‌گر چاپ می‌کنند وجالبتر اینکه کاریکاتور مجله که تصویر عربها را در حال آماده شدن برای حضور در جنگ جهانی سوم کشیده، جایزه اول را به خود اختصاص داده است.

صهیونیستها به منظور سلطه خود برجهان و در جنگ با اسلام و مسلمانان تنها به کاریکاتور اکتفا نکرده‌اند بلکه بسیاری از

چاپخانه‌ها و کارخانه‌های تولید پارچه را برای چاپ عکسهای مبتذل و توهین‌آمیز به مقدسات مسلمانان به خدمت گرفته‌اند به عنوان نمونه:

در لندن برخی از مجلات سکسی تصاویر شرم‌آور و زننده‌ای از زنان لخت چاپ شده که خود را به وسیله تکه‌هایی از کاغذ روزنامه که برآنها آیات قرآن نقش بسته بود، پوشانده‌اند.

در بروکسل پایتخت بلژیک، آیات نخست سوره‌های مریم و بقره بر روی اوراق بسته‌بندی چاپ شده تا یهودیان از آنها در اردوگاههای خویش استفاده کنند.

صهیونیستها نام مقدس مکه را برای مراکز فساد و هرزگی در شهر کلاسکوی انگلستان و برخی دیگر از شهرهای اروپایی برگزیده‌اند، تا مسلمانان را به سُخره گرفته و استهزاء کنند. در آمریکا نوعی دستمال توالت ساخته شده که بر روی آنها مطالبی اهانت‌آمیز نسبت به علمای اسلام چاپ شده است. در فروشگاههای مارکس اسپنسر در لندن نیز لباسهای زیری به دست آمده که برلایه‌ درونی آنها عبارت لااله‌الاالله حک شده است.

در اروپا نیز نوعی کاست دیسکو به بازار راه یافت که برروی آنها برخی از آیات قرآن کریم نقش بسته بود. همچنین در قبرس یک یهودی تولید کننده کفش، بر تخت کفشهای ورزشی نام جلاله الله را حک کرده است. آنچه تهدید صهیونیسم را درباره سلامت هنری جوامع اسلامی جدی‌تر می‌سازد از یک سو ظاهر فریبی، جذابیت کاذب، فریبندگی شرقی، تلألو و درخشندگی، احساسات تند و افراطی، شهوت‌گرایی و بدبینی شدید هنر یهودیان باز می‌گردد و از سوی دیگر از این واقعیت ناشی می‌شود که خصیصه نژادی، یعنی عمیق‌ترین و بنیادی‌ترین کشش درونی انسانها، به واسطه صدها گرایش دیگر عصر یهود ضعیف و مغشوش شده است.

پ.ن

تا مبارزه هست ما هستیم.(حضرت روح الله)

مرگ بر اسرائیل و آمریکای جایتکار.

کاریکاتور تزئینی است.

اللهم عجل لولیک الفرج

منبع http://khakm.mihanblog.com/Post-34.ASPX


نوشته شده در  پنج شنبه 86/2/20ساعت  5:58 صبح  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

به نام خدا

 سلطه مطلق و بی­چون و چرای یهودیان بر هالیوود که خود آنان بنیان گذار این صنعت گسترده فیلم سازی آمریکا بوده­اند، بر هیچ کس پوشیده نیست. در لیست یکصد فرد مؤثر بر سینمای آمریکا، هیچ فرد اروپایی تباری وجود ندارد و 12 نفر اول این لیست، همگی یهودی­اند. حاکمان یهودی هالیوود با تولید محصولاتی مستهجن و پرفروش، به سودهای کلان دست یافته­اند، هرچند یکی از مدیران صاحب نام یهودی هالیوود، ساخته­های خود را فیلم­هایی کثافت خوانده است. یهودیان دنیا که همواره جزء ساکنان مناطق شرق عالم بوده­اند، به دلیل سرخوردگی در شرق و برای جبران ناکامی­های خود، راه آمریکا و هالیوود رادر پیش گرفته­اند.هنگامی که توماس ادیسون دوربین ساخت و تصاویر متحرک را اختراع نمود، کارآفرینان یهودی مهاجر نظیر سام­گلدوین، جک و هری وارنر و لوییس بی­مایر هالیوود را ایجاد نمودند. همچنین یهودیان، سه شبکه اصلی و مهم آمریکا را بنیان نهادند: شبکه NBC متعلق به دیوید سارنوف و شبکه ABC متعلق لئونارد گلدنسون. امروزه نیز حدود دو سوم تولیدکنندگان اصلی و پیشتاز صنعت سینما و تلویزیون، یهودی هستند.سلطه یهودیان بر صنعت سرگرمی و تفریحات، کمتر در رسانه­های مهم دنیا مطرح گردیده است چرا که اکثر این رسانه­ها یا به یهودیان تعلق دارند و یا از آنان می­ترسند. در اکتبر سال 1994 میلادی، ویلیام کش روزنامه نگار بریتانیایی، مقاله­ای را با عنوان «توطئه­گران یهودی هالیوود» در «Spectator» نشریه «منتشر نمود که نویسنده مقاله و نشریه آن به دلیل اتهام یهودستیزی، با واکنش­های تندی مواجه گردیدند.

ویلیام کش در این مقاله نوشته بود: «وقتی مایک اویتز اعلام نمود که در شهر لس­آنجلس کنفرانسی خبری برگزار خواهد نمود، همه دریافتند که اتفاق بزرگی در راه است. در آن جلسه اعلام گردید که یک استودیوی چندمیلیارد دلاری فیلم سازی با مدیریت استیون اسپیلبرگ در آستانه تشکیل می باشد. در حالی که استودیو­های نوظهور فیلم­سازی اندکی در هالیوود می­توانند بقای خود را حفظ نمایند، استودیوی آمریکایی فرانسیس کاپولا جزء معدود مراکزی است که توانسته در 50 سال اخیر به فعالیت خود ادامه دهد؛ اما از زمانی که کاتزنبرگ مدیریت شرکت فیلم­سازی دیزنی را بر عهده گرفت، امر عجیبی به وقوع پیوست؛ وی با ساخت فیلم­هایی احمقانه و بی نزاکت نظیر «مشکل عشق» و «Aspen Extreme» که به گفته خود کاتزنبرگ در گفتگو با یک روزنامه نگار، محصولاتی «کثافت» بوده­اند، به فعالیت پرداخت.همکاری گروهی افرادی نظیر اسپیلبرگ، گیفن و کاتزنبرگ که همگی یهودی هستند، باعث شده تا یکی از قوی­ترین و تأثیرگذارترین استودیو­های فیلم­سازی هالیوود به وجود آید. این اتحاد­های قدرتمند در حالی به وجود آمده­اند که چندی پیش، در یکی از نشریات مطرح آمریکایی، مقاله­ای به چاپ رسید که در آن اعلام گردیده بود که کانون قدرت آمریکا از یک ابرقدرت صنعتی – نظامی به قدرتی بزرگ در عرصه سرگرمی و اطلاعات تبدیل شده است.اما همیشه این سؤال مطرح بوده که چرا یهودیان ساکن شرق برای تسلط بر هالیوود به غرب آمدند؟ یک پاسخ این است که آنان به دلیل احساس ناتوانی و مقاومت در برابر خواسته­هایشان در شرق، به غرب روی آورده­اند. این حقیقت همان مطلبی است که در کتاب «امپراتوری از میان خودشان؛ چگونه یهودیان هالیوود را ابداع نمودند.» اثر یکی از پیشگامان یهودی سینما لوییس بی­مایر بیان شده است . یهودیان با ورود به عرصه فیلم­سازی و تولیدآثاری به ظاهر هنری در عرصه­ای وارد شدند که کسی آنان را سرزنش نمی کند و آنان می توانند به راحتی بر این دنیا حکمرانی کنند. و البته این حکمرانی تاکنون تداوم داشته است. مدیران یهودی استودیو­های مهم سینمایی، از 60 سال پیش تاکنون تغییری نکرده­اند و از 85 فرد تأثیرگذار بر این صنعت از سال 1936 میلادی، 53 تن یهودی بوده­­اند.همچنین چندی پیش در یک گزارش که با هدف معرفی یکصد فرد قدرتمند در عرصه سینما منتشر گردید، دوازده نفر ابتدای لیست، همگی یهودی بودند. در این لیست، هیچ فرد سیاه­پوست و یا بریتانیایی تباری وجود نداشت. سلطه مطلق آنان بر هالیوود به گونه­ای شرایط را رقم زده که افراد غیر یهودی نیز تمایل دارند که با تغییر رفتار و ظاهر خود، یهودی به نظر آیند. همان طور که در دهه هشتاد میلادی، افراد برای ورود به صنعت سرگرمی، خود را همجنس باز و یا دوجنس­گرا نشان می­دادند (تخمین زده می­شود که 35% اعضای جامعه سینماگران آمریکا، همجنس باز هستند). از سال­های بسیار دور، در لس­آنجلس این جوک شایع است که برای ورود به صنعت سینما باید به آیین یهودیت گروید، زیرا یهودیان همواره تمایل دارند تا با برتر خواندن نژاد و آیین خود، دیگران را از خود جدا نموده و تبعیض قایل گردند.

امروزه در شرایطی یهودیان به رهبران بلامنازع هالیوود تبدیل شده­اند که آنان تنها 4% جمعیت آمریکا را تشکیل می­دهند. یهودیان همواره رسانه­ها را به عنوان نوکران خود انگاشته­اند و تنها از آنان انتظار دارند که نظرات و عقاید یهودیان را منعکس نمایند. یک راز کثیف در مورد هالیوود این است که روزنامه­نگاران مرتبط با هالیوود، دائماً در رسانه­های مختلف جابجا شده و البته دستمزدهای کلانی هم می­گیرند. نکته مهم دیگر در مورد این رسانه­ها این است که رسانه­های مهم و مشهور به صورتی کاملاً سازمان یافته و هماهنگ، اخبار مربوط به سلطه یهودیان را سانسور می­کنند، هر چند مردم آمریکا همواره جوک­هایی در این زمینه می‌سازند.یهودیان که همواره خود را قربانیان واقعه «هولوکاست» می­دانند، همواره دیگران را یهودی ستیز به حساب می­آورند و بدین ترتیب تلاش می­کنند که با گسترش دامنه سلطه خویش، به اهداف پشت پرده خود دست یابند. لذا احتمالاً شما هم این جمله را شنیده­اید که: «یهودیان برای دیدن تئاتر به سالن نمایش نمی روند، بلکه آن­ها به دنبال مشاهده عقاید ارائه شده خود از سوی بازیگران هستند.»چندی پیش، یکی از مدیران شرکت سونی که حاضر به ذکر نام خود نشده بود، در مصاحبه­ای با یکی از هفته نامه های اقتصادی ژاپن اظهار داشت که «صنعت فیلم­سازی آمریکا تقریباً به صورت کامل به وسیله یهودیان کنترل می‌گردد. لذا ما در شغل خود وظیفه داریم که از بهترین شیوه‌ی ممکن بهره بگیریم.» البته مدیران هفته­نامه از این صحبت­ها چنین نتیجه گرفتند که «اگر شما قصد انجام فعالیت­های تجاری در ایالات متحده دارید، نمی­توانید یهودیان ساکن در آن کشور را نادیده بگیرید!»

اخیراً یکی از گروه های آمریکایی فعال در حوزه مسائل فرهنگی، خواستار آن شد که فیلم­های سینمایی از دست­های شیطان و پانصد نفر از یهودیان غیر معتقد به حضرت مسیح، نجات یابد. از سوی دیگر، یکی از مقامات مذهبی ایالات متحده هم چندی پیش یهودیان سردمدار هالیوود را به دلیل فریب و اغوای روزانه صدها دختر بی­فکر، مورد سرزنش قرار داد. وی همچنین گفت: «معمولاً ایجاد مشکلات و معضلات اخلاقی از سوی یک نژاد که در کنترل یک تجارت به اکثریب دست می­یابد، نشانگر نبوغ افراد آن نژاد است.» این گفته نشانگر وجود تفاوت­های عمده بین شهروندان آمریکایی و یهودیان می­باشد. یهودیان به ارزش­های اخلاقی و فرهنگی مردم آمریکا توجهی نمی­کنند. آنان کنترل رسانه­های اجتماعی آمریکا را در دست گرفته­اند اما به مسئولیت­های این کنترل توجه نمی­کنند. آنان همواره محصولات سینمایی خود را در درجه اول، آمریکایی و سپس یهودی معرفی می­نمایند.از سوی دیگر، یهودیان هالیوود، عمدتاً عقاید خود را مخفی نگاه می­دارند، همان­طور که اگرچه اکثر فعالان صنعت سینمایی آمریکا همجنس­باز هستند، اما تا پیش از دهه هشتاد میلادی، شما هیچ همجنس­بازی را در فیلم­های سینمایی نمی­دیدید.

به نقل از www.rasad.ir و http://www.brightmind.blogfa.com/ 


نوشته شده در  پنج شنبه 86/2/20ساعت  5:58 صبح  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

صفحه اول سایت ارنست زوندل:  http://www.zundelsite.org 

دکتر احمدی نژاد در حال دیدن پرونده ارنست زوندل

Reporting on Germany"s Holocaust Heresy Trial

Lady Renouf of Britain hands the Iranian President a copy of the dramatic Zundel documentary, Setting the Record Straight.


نوشته شده در  پنج شنبه 86/2/20ساعت  5:58 صبح  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

Welcome to   WWW.REVISIONISTS.com

Follow the links below to find out more about those
politically incorrect persons known as revisionists.

Celebrate the new era of truth in history!

 

This site is dedicated to the individuals and organizations behind modern historical revisionism. Revisionists put their lives, reputation, money, and freedom on the line in their efforts to bring historiography into accord with the facts.

So, who are the revisionists?


A

Ibrahim Alloush
Gaston-Armand Amaudruz
Austin App

B

John Ball
Harry Elmer Barnes
John Bennett
Jerome Brentar
J. G. Burg
(Joseph Ginsberg)
Arthur R. Butz

C

Willis Carto
William H. Chamberlin
Doug Christie
Thies Christopherson
David Cole
Doug Collins
Robert Countess

D

Günter Deckert
François Duprat

F

Robert Faurisson
Ditlieb Felderer

G

Roger Garaudy
Jürgen Graf
Russ Granata

H

Michael Hoffman II
David L. Hoggan
Gerd Honsik

I

David Irving

K

Samuel Konkin

L

Ivan Lagace
Jean Marie Le Pen
Fred A. Leuchter Jr.
Walter Lüftl

M

James J. Martin
Carlo Mattogno
David McCalden

N

Carl O. Nordling

O

Ted O"Keefe

P

Carlos Porter

R

Ahmed Rami
Paul Rassinier

Douglas Reed
Jürgen Rieger
Ingrid Rimland
L. A. Rollins
Henri Roques
Germar Rudolf
Tijudar Rudolph

S

Walter Sanning
Hans Schmidt
Bradley Smith
Wilhelm St?glich
Keith Stimely
Serge Thion

T

A. J. P. Taylor
H. Keith Thompson
Fredrick T?ben
John Toland

V

Pedro Varela
Siegfried Verbeke

W

Udo Walendy
Frank Walus
Mark Weber

Ingrid Weckert

Z

Costas Zaverdinos
Ernst Zündel


Contact www.REVISIONISTS.com

http://www.revisionists.com

 

 


نوشته شده در  پنج شنبه 86/2/20ساعت  5:58 صبح  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

من کار خودم را میکردم و تلویزیون هم کار خودش را! رگباری تبلیغات پخش می کرد، پشت سر هم. من هم بی توجه به تلویزیون مشغول تورق روزنامه بودم تا اینکه موزیک پایانی پیامهای بازرگانی نواخته شد و دل ما را شاد نمود! بعد از آن انیمیشن شرکت گاز پخش شد. هر وقت این انیمیشن نمایش داده می شود خیلی ناراحت می شوم و این ناراحتی هم علت دارد. کاملا معلوم است که این برنامه رنگ کارشناسی فرهنگی یا مذهبی را هم به خود ندیده است.

در این انیمیشن با 3 گونه از مردم جامعه روبرو هستیم:

1. آقای مهندس و همسرش که شهرنشین هستند و نماد افراد با شعور و متمدن جامعه محسوب می شوند.

2. آقای موسوی و همسر و پدر و فرزندش که سمبل خانواده های کوچ کرده از روستا را تشکیل می دهند و فهم و شعورشان بخاطر همان ذات دهاتیشان آن چنان بالا نیست ولی شهر نشینی رگه هایی هر چند کمرنگ از تمدن را در آنها ظاهر ساخته.

3. برادر آقای موسوی(آقا یحیی) و همسر و فرزندانش که از قدیم روستانشین بوده اند، نماینده قشر جاهل و با درک و فهمی بسیار پایین هستند

این انیمیشن تقریبا از همه کانالهی تلویزیون پخش می شود و الحمدلله این روزها هم که مردم روستایی حتی اگر آب ندارند حداقل 3 کانال تلویزیونی را دارند! و مطمئنا مردم روستاهای مختلف این انیمیشن را دیده اند و با مرور و یادآوری برنامه های متعدد سیما که در آنها مانند این انیمیشن، روستاییان را به سخره می گیرند، کم کم این باور در آنها ایجاد می شود که روستانشینها افرادی عقب افتاده و نادانی هستند که شعور و مدنیت را بایستی از شهری ها یاد بگیرند در حالیکه در عالم واقع بسیاری از ساکنان شهرها گرفتار انواع و اقسام بیماری های روانی هستند؛ بطوریکه اگر کمی دقیقتر به مردم شهرها نگاه کنیم به آمارهایی باور نکردنی از تعداد مجانین یا افراد دچار اختلالات روانی در شهرها می رسیم و در مقابل اکثر مردم روستا بخاطر دینداری و نیز آرامش حاکم بر روستا بخاطر دور بودن از شهرها و سطح توقعات پایین زندگی آرام و بی دغدغه ای را سپری می کنند و اگر این "دروغ بزرگ" را که مردم روستا عقب مانده اند و شهری ها متمدن را رسانه ملی و دیگر تریبونها اینقدر ترویج نکند این آرامش مستدام خواهد بود.

نمونه این برنامه های تحقیر آمیز از رسانه ملی زیاد پخش شده و بیشتر این برنامه ها در قالب سریالهای طنز به تصویر کشیده شده اند. طنزهایی مثل "پاورچین"، "شبهای برره"، "باغ مظفر" که ساخته های تنها یک کارگردان است و اتفاقا مخاطبان بسیار زیادی را هم به خود جلب کرد را از یاد نبرده ایم که در همه آنها شخصیتهایی چون "داوونه"، "شیرفرهاد" و "قل مراد" تصویر یک فرد روستایی را بسیار مخدوش می

ساختند.       

  نتیجه این سبک برنامه سازیها آن است که بشدت در اذهان ساکنان روستا احساس تحقیر و نیز انزجار از خود و روستا و فعالیتهای منحصر به روستا مانند کشاورزی و دامداری، بارور می گردد و فرد روستانشین برای پاک کردن این احساس و نیز یافتن هویت جدید روی به مهاجرت به شهرها می آورند و در نتیجه هر روز و هر روز از تعداد گندم کارها و سبزی کارها و شالی کارها کم می شود و به تعداد سیگار فروشها و دستفروشها و مسافر کشها افزوده می شود. سخن به گزافه نگفته ایم اگر بگوییم تاثیر این عوامل در مهاجرت روستاییان به سمت شهرها بمراتب بیشتر از فقر اقتصادی است. بی پولی را با راههای مختلفی-اعم از حلال و حرام- می توان جبران کرد اما بی هویتی را خیر. منبع: خاکریزیسم

                                      


نوشته شده در  پنج شنبه 86/2/20ساعت  5:58 صبح  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

ارنست زوندل، منکر آلمانی هولوکاست از سوی یک دادگاه این کشور به پنج سال زندان محکوم شد.

به گزارش فارس به نقل از خبرگزاری فرانسه، دادگاهی در مانهایم در جنوب شرق آلمان بر اساس قوانین این کشور اشد مجازات را به دلیل تکرار مداوم نفی هولوکاست از سوی زوندل برای وی صادر کرد. در این دادگاه اعلام شد 14 مورد نفی مسئله هولوکاست در سایت اینترنتی زوندل یافته شده که منجر به تحریک ضدیهودی‌گری می‌شود. زوندل 67 ساله کتابی با عنوان «هیتلری که ما دوستش داشتیم و چرا» نوشته و هیتلر را به عنوان «مرد صلح» نامیده است.
وی دهه‌ها در کانادا زندگی می‌کرد و به دلیل نقض مقررات با نظرات ضدیهودیش در سال 2005 به آلمان مسترد شد. دادگاه وی پس از تعویض یکی از پنج وکیلش که در دفاع از زوندل هولوکاست را مورد تردید قرار داد، دچار تحول شد. دولت آلمان که ریاست دوره‌ای اتحادیه اروپا را به عهده دارد، در تلاش است همه دیگر کشورهای عضو را به جرم اعلام کردن نفی هولوکاست ترغیب کند.


نوشته شده در  پنج شنبه 86/2/20ساعت  5:58 صبح  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

<   <<   36   37   38   39      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
سواد رسانه ای درحوزه:تحلیل و برررسی شبکه های اجتماعی و موبایل
معرفی تفصیلی کتاب «اسطوره های صهیونیستی در سینما»
نقد وبررسی چند فیلم ایرانی جدید توسط سعید مستغاثی
نقد وبررسی ابعادشخصیت مرد درسینمای ایران/بررسی\تسویه حساب\
نقد و بررسی انیمیشن ظهور نگهبانان/ rise of guardian
مروری بر فیلم های بازگوکننده جنایات صهیونیسم غاصب درفلسطین اشغال
حقیقتاچرارسانه های آمریکایی نسبت به ایران،اینقدر کینه جو هستند؟!
هالیوودوبازنمایی محرف تاریخ واندیشمندان ایرانی-نقدفیلم پزشک
بررسی سینمای اسراییل[غاصب]:شرق،غرب وسیاست بازنمایی
آشنایی با الکس جونز اندیشمند و منتقد ومستندساز آمریکایی...
[عناوین آرشیوشده]