سفارش تبلیغ
صبا ویژن
http://mouood.org/content/view/5317/5/
  • معرفی کتاب  هالیوود ‌و ‌فرجام‌ جهان
نام نویسنده: آقای سید ابوالحسن علوی طباطبایی
تاریخ نشر: هلال(موسسه فرهنگی موعود)/ تاریخ نشر: 1386 /تعداد مجلدات:یک جلد/قیمت: 14000 ریال
موضوع “فرجام جهان” دل مشغولی همیشه‌ی آدمی است از گذشته‌های دور تا فرجام جهان و آثار فرهنگی، محصول تلاشی است پیگیر برای یافتن پاسخ این پرسش، فرجام جهان به کجا می انجامد‌؟
منابع دینی و کلام صادره از سوی انبیای عظام الهی اوّلین منبع پاسخگویی این پرسشند و البته مطمئن‌ترین آنها تا آن هنگام که مورد دستبرد، تفسیر ‌به رأی و‌ تحریف مغرضان واقع نشده باشند.
“سینمای غرب”، به عبارتی دیگر جادوی غرب، در پی یافتن “موضوعاتی محرّک برای جلب تماشاگر” و “ایجاد زمینه‌های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی”‌ برای محقق ساختن اهداف جریان پشت پرده‌ی سلطه و حکمرانی، طی همه‌ی سال‌هایی‌که ‌از ‌عمرش‌ می‌گذرد،‌ پرداختن‌ به ‌این‌موضوع‌ را ‌دست‌ مایه‌ی ‌ساختن بسیاری‌ از‌ آثار ‌سینمایی‌کرده ‌و ‌آینده‌ی‌ مفروض‌ خود‌ را‌ به‌ انحاء ‌مختلف‌ به تصویرکشیده است.اثر حاضر حاصل‌ پژوهش‌ و ‌مطالعه‌ی‌ مدرس، ‌سینماگر و پژوهشگر ارجمند‌جناب آقای علوی طباطبایی درباره‌ی سینمای “هالیوود ‌و ‌فرجام‌ جهان” است‌ که‌ امید ‌می‌رود مقدمه‌ای‌ برای‌ کاوش بیشتر‌ و‌ زمینه‌ای‌ برای‌ نقد ‌و‌ تحلیل‌ دقیق‌تر‌ جوانان و پژوهشگران این‌ حوزه ‌باشد.
منبع:http://mouood.org/content/view/5317/5/
نوشته شده در  چهارشنبه 86/6/28ساعت  11:29 عصر  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

جایزه‌ سینمایی برای همجنس‌بازان!!؟؟

برگزارکنندگان شصت و چهارمین جشنواره ونیز خبر از افزودن جایزه‌ای جدید به مجموع جوایز این جشنواره دادند که به بهترین فیلم بلند سینمایی که درباره همجنس بازی باشد(!) تعلق خواهد گرفت.وجود جایزه‌ای ویژه برای فیلم‌هایی با موضوع همجنس بازی، در بین جوایز جشنواره ونیز، امسال پس از 4 سال گفتمان و رایزنی به تصویب مقامات جشنواره ونیز رسیده است.
براین اساس رویترز گزارش داد: این جایزه به بهترین فیلم بلند سینمایی با چنین موضوعی در بخش رقابتی و حتی دیگر بخش‌های جشنواره تعلق خواهد گرفت، البته اگر حتی فیلمی به چنین موضوع نپرداخته باشد ولی شخصیت‌های اصلی و یا حتی حتی غیر اصلی آن همجنسباز باشند می‌توانند یکی از شانس‌های این جایزه محسوب شوند.«دنیل کازاگراند» رییس این بخش از جوایز در مصاحبه‌ای گفت: ما منتظر یک «کوهستان بروکبک» دیگر نیستیم و تنها در جستجوی فیلم‌هایی هستیم که یا به این موضوع پرداخته باشند و یا شخصیت‌های آن همجنس باز باشند.به گزارش برگزارکنندگان شصت و چهارمین جشنواره فیلم ونیز، در حالیکه امسال 22 فیلم در بخش رقابتی و حدود 36 فیلم در بخش‌های حاشیه‌ای این جشنواره در طول 29 آگوست الی 8 سپتامبر، به نمایش در می‌آید، انتظار می‌رود که 10 تا 12 فیلم نیز برای جایزه «شیر جعلی» نامزد شده‌ باشند.
جایزه «شیر جعلی» شامل پلاکی طلایی می‌شود که آرم جشنواره (شیر بالدار) با رنگ مشکی بروی آن به تصویر کشیده شده و بال‌های این شیر رنگ‌هایی به شکل رنگین کمان به نشانه پرچم افتخاری همجنس‌بازان(!) منقش شده است، برگزارکنندگان جشنواره، یک هیئت کوچک داوران بین‌المللی را نیز مسئول انتخاب برنده این بخش کرده است.به گزارش فارس به نقل از خبرگزاری رویترز، این اولین باری نیست که موضوعات غیراخلاقی این چنینی مورد توجه سینمای غرب قرار می‌گیرد آنچنان‌که جشنواره بین‌المللی فیلم برلین نیز جایزه‌ای مشابه با نام جوایز «تدی» دارد که از 21 سال پیش تاکنون به چنین فیلم‌هایی اعطاء می‌کند، همچنین دو دوره قبل برگزارکنندگان جوایز اسکار، جایزه بهترین کارگردان سال را به «انگ لی»، کارگردان فیلم «کوهستان بروکبک» اعطاء کردند، این در حالی است که فیلم همجنس‌بازانه «کوهستان بروکبک» از نظر بسیاری از منتقدان سینمایی بزرگ جهان، نه به لحاظ ساختاری و نه از ابعاد دیگر به هیچ وجه فیلم درخور توجهی نیست.
منبع:http://mouood.org/content/view/5166/2/
   

نوشته شده در  پنج شنبه 86/5/11ساعت  6:39 عصر  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

ماشین تبلیغاتی اسرائیل

موسسه‌ی تحقیقات رسانه‌ای خاورمیانه (MEMRI) روزانه ترجمه‌ انگلیسی همه فیلم‌ها و رسانه‌های عربی، ایرانی و ترکی را فراهم می‌آورد. این موسسه همچنین تحلیل‌های دست اول فرهنگی، سیاسی و مذهبی خاورمیانه را تهیه می‌نماید.MEMRI روزانه اخبار خود را، همراه با مدیران سیاسی و فرهنگی‌اش، به خروجی‌های خبری ایالات متحده و اروپا ارسال می‌کند.لازم به اشاره است که همه‌ی اینها رایگان هستند. از این‌رو روزنامه‌نگاران، سردبیران و تحلیل‌گران بسیاری آن را تحفه‌ی الهی می‌پندارند.اما به گفته کارشناسان، MEMRI عملیات تبلیغاتی خطرناک و بسیار پیچیده‌ای است که نفرت و اطلاعات غلط را بطور گسترده منتشر می‌کند. به نوشته موعود به نقل از این‌فوکس پروفسور نورمن جی. فینکلشتاین، محققی معروف در زمینه مطالعات اسرائیل - فلسطین در گفت گو با روزنامه این فوکس گفت "آنها از همان تکنیک تبلیغاتی استفاده می‌کنند که نازی‌ها بکار می‌بردند. آنها اطلاعات سلیقه‌ای را از متن بیرون می‌کشند تا به کسانی که علاقه‌ای به آنها ندارند آسیب شخصی یا سیاسی برسانند".
به عنوان مثال مسئله‌ی پروفسور حلیم برکة، رمان نویس و محقق مرتبط با مرکز مطالعات معاصر عرب در دانشگاه جرج تاون را در نظر بگیرید. وی در سال 2002 مقاله‌ای را با موضوع صهیونیسم در روزنامه الحیات لندن منتشر نمود، اما گفت MEMRI آنچه را که نوشته بود در موارد خاص، بصورت انتخابی منتشر کرد. برکة اظهار داشت "من می‌دانم چطور میان یهودیت و صهیونیسم تفاوت قائل شوم، اما آنها مقاله‌ام را تحریف کردند. بخش‌های خاص را باقی گذاشتند و سعی کردند آن را ضد یهود جلوه دهند".اندکی بعد، کمپس واچ (Campus Watch)، ابتکار ضد اسلام بدنام به نام دنیل پایپس، با ترجمه‌ی آن‌ برای لکه‌دار کردن اعتبار دانشگاه جرج تاون بهره‌برداری کرد.
فینکلشتاین، منتقد صریح سیاست‌های اسرائیل و لابی آمریکایی طرفدار اسرائیل، نیز با MEMRI مسئله داشت. او در سال 2006 مصاحبه‌ای در تلویزیون لبنان درباره اینکه هلوکاستِ نازی چطور جهت ساکت کردن منتقدان اسرائیل بکار گرفته می‌شود، انجام داد.فینکلشتاین پس از آن در وبسایت خود نوشت: "اخیرا MEMRI مصاحبه‌ام را با تلویزیون لبنانی درباره هلوکاست منتشر کرد. خبر MEMRI طوری طراحی شد که من را منکر هلوکاست نشان دهد".فینکلشتاین فراتر از آنکه منکر هلوکاست باشد، صاحب پدر و مادری است که هردو بازمانده این واقعه هستند و درواقع او معمولا از آن سخن گفته است. اما MEMRI قادر است با ویرایش بخش عمده‌ی مصاحبه، مخالف ماوقع را نشان دهد. با اضافه شدن برخی نظرات مدیر برنامه به نظر می‌رسد مصاحبه درباره دست کم گرفتن تعداد یهودیان واقعه‌ی هلوکاست است، نه درباره مسئله‌ی اسرائیل _ فلسطین.
میل قوی MEMRI به صیانت از اسرائیل از افراد و علایقی نشات می‌گیرد که هزینه‌ی فعالیت‌های بین‌المللی آن را تامین و مدیریت می‌کنند.این مرکز در سال 1998 توسط ایگال کارمون (Yigal Carmon)، سرهنگ سابق در وزارت دفاع اسرائیل (شاخه اطلاعاتی) که پیشتر ریاست یک مرکز غیرنظامی در کرانه غربی را نیز برعهده داشت، و همینطور میراو وورمسر (Meyrav Wurmser) اسرائیلی تبارو محافظه‌‌کار تندروی جناح راست پایه‌ریزی شد. میراو همسر دیوید وورمسر است که زمانی محقق موسسه‌ی امریکن اینترپرایز، و سپس صاحب‌ منصبی در وزارت کشور تحت نظر جان بولتون بود. هر دوی این افرادنوشتن کتاب "یک شکست تمیز: استراتژی جدید برای امنیت منطقه" (A Clean Break: A New Strategy for Securing the Realm) ، که سند اصلی 1996 بود و حامی قطع مذاکرات با فلسطینی‌ها و جنگ دائمی با اعراب جهان به شمار می‌رفت، شرکت داشتند.آنها همچنین با داگلاس فیث، الیوت ابرامز، ریچارد پرل و سایر ایده ئولوگ‌های جناح راست که داستان ساختگی نقش صدام در یازده سپتامبر را تولید و آرایش دادند، همکاری داشتند.
MEMRI دفاتری در قدس، برلین، لندن، واشنگتون و توکیو دارد، و در سال 2006، کارمون ادعا کرد در عراق نیز صاحب دفتر است. این موسسه فیلم‌ها و نوشته‌های رسانه‌ها را به زبان‌های انگلیسی، آلمای، عبری، ایتالیایی، فرانسوی، اسپانیایی و ژاپنی ترجمه می‌کند. مالیات مازاد سال 2004 حکایت از سرمایه‌گذاری دو تا سه میلیون دلاری آمریکا در این سازمان دارد که بیشتر آن از جانب خیرین و موسسات محافظه‌کار تامین می‌شود. در عین حال کسانی که بیشتر تحقیق کرده‌اند به مبالغ بیشتری معتقدند.علاوه بر کارمون، شمار بسیاری از کارکنان MEMRI از متخصصان سابق وزارت اطلاعات اسرائیل هستند. احتمالا  میان این موسسه و  تشکیلات اطلاعاتی فعلی اسرائیل ارتباطی وجود دارد.
بر مبنای مقاله‌ای که در سال 2005 در روزنامه اسرائیلی هاآرتص منتشر شد، نیروهای دفاعی اسرائیل مسائل ساختگی را در رسانه‌های عربی ایجاد می‌کنند، که سازمان مذکور پس از ترجمه، آنها را به خورد روزنامه‌نگاران اسرائیلی می‌‌دهد. چند درصد از فعالیت‌های MEMRI در امتداد اعمال وزارت دفاع اسرائیل است؟
سوالی که درنتیجه‌ی مقاله‌ی هاآرتص بوجود آمد پروفسور جان کول را برانگیخت تا چنین بنویسد: "چه میزان از آنچه درباره "تروریسم حزب الله" و "منابع خبری عربی" می‌دانیم ساخته و پرداخته‌ی کارخانه‌ی داستان‌نویس تلاویو است؟ "برایان ویتاکر، روزنامه‌نگار انگلیسی و سردبیر بخش خاورمیانه روزنامه گاردین، MEMRI را "اساسا ماشین تبلیغاتی" می‌داند.کن لوینگستون، شهردار لندن، آنها را به "تحریف آشکار" متهم می‌نماید، و افسر سابق سازمان اطلاعات آمریکا، وینس کانیسترارو، نوشته است "آنها مشی گزینشی دارند و بخاطر دیدگاه سیاسی خود، که راست‌گرایی افراطی لیکود است، به عنوان تبلیغات‌چی فعالیت می‌کنند".
نورمن فینکلشتاین، با همان صراحت خاصش نوشت: "MEMRI ارتش اصلی تبلیغات اسرائیلی است و با آنکه رسانه‌ی اصلی منابع خبری جهان عرب می‌باشد، به همان اندازه قابل اعتماد است که اطلاعات ژولیوس استرچر (سیاستمدار نازی) از دنیای یهود قابل اعتماد بود". کول در ای‌میلی به روزنامه فوکس MEMRI را "سازمان تبلیغاتی راست- صهیونیست توصیف کرد که با مشی گزینشی خود در ترجمه، تبلیغات نامعلومی انجام می‌دهد". درواقع MEMRI دنیای عرب را بدخواه و بی‌مغز جلوه می‌دهد که تقریبا بطور کامل از بنیادگرایان متعصب و دمدمی مزاج ساخته شده.
هر ماجرایی که بتواند مردم خاورمیانه را دیوانه، منفور یا اهریمنی نشان دهد ترجمه می‌شود؛ هرآنچه آنها را مطلع، با استعداد و ستودنی نشان می‌دهد مورد چشم‌پوشی قرار می‌گیرد.MEMRIمی‌گوید اصلاح‌طلبان ‌‌عرب زبان را تحت پوشش خبری قرار می‌دهد، اما شاهدان ریزبین نشان می‌دهند به ندرت کسانی که اسلام و فرهنگ عرب را جذاب نشان‌ می‌دهند پوشش خبری داده می‌شوند و مسائل مربوط به رنج و محنت فلسطینیان، معاندان اسرائیلی، اسلامگرایان میانه‌رو، مسیحیان دولت‌های عربی یا جنبش عاری از خشونت مخالف دیوار حائل در سرزمین‌های اشغالی در لیست اخبار آن جای نمی‌گیرد.
این‌فوکس از کارمون پرسید چرا MEMRI اخبار بیشتری درباره وقایع داخلی اسرائیل گزارش نمی‌دهد. کارمون گفت: "هشتاد درصد این اخبار به زبان انگلیسی موجودند". پرسیدیم پس چرا هر از چند هفته تعدادی از آن اخبار را نمی‌خرید و منتشر نمی‌کنید تا تصویر موزون‌تری از خاورمیانه نشان دهید. او در جواب گفت: "احتمالا این کار قانونی نخواهد بود". در اینجا موضوع کپی رایت، مالکیت و قدرت به میان آمد. از او پرسیدیم چرا MEMRI همه‌ی اخباری را که ترجمه می‌کند کپی رایت می‌کند، درحالیکه اکثر آنها را نویسندگان عرب نوشته‌اند. کارمون جواب داد: "البته که کپی رایت می‌کنیم. وقتی خبری را از زبانی به زبان دیگر ترجمه می‌کنیم دیگر مال ماست، چون کار ما بوده است".برای اطمینان از صحت این نظریه با نیویورک تایمز ارتباط برقرار نمودیم. یکی از کارمندان بخش حق تالیف که نخواست نامش ذکر شود گفت: "اگر خبری از تایمز را ترجمه کنید، آن خبر همچنان متعلق به ماست چون ما آن را تولید کرده‌ایم". زمانی که بر سر ترجمه‌ی یک عبارت و حتی یک کلمه جنگ و صلح درمی‌گیرد، ریزترین نکات هم اهمیت می‌یابند. اما آیا می‌توان به مترجم اعتماد کرد؟
طبق اظهار نظر منتقدان تا زمانی که MEMRI ترجمه‌ی اخبار عبری مربوط به شکنجه‌ی فلسطینیان در زندان‌های اسرائیل، تبعید اجباری ایلان پیپ و عزمی بشارة، و ترفیع اویگدور لیبرمن نئو‌فاشیست به سمت نخست‌وزیری اسرائیل را آغاز نکند، اخبار خاورمیانه را بصورت واقعی پوشش نمی‌دهد. فینکلشتاین گفت: "من گمان می‌کنم بهتر است فرض کنیم هرآنچه MEMRI از اخبار خاورمیانه ترجمه‌ می‌کند غیرقابل اطمینان است".
لارنس سوایم  ترجمه ف. شفیعی منبع: http://mouood.org/content/view/5161/3/


نوشته شده در  پنج شنبه 86/5/11ساعت  6:34 عصر  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

رسانه‌های ترسو و همدست، بیلدربرگ را مخفی می‌کنند چاپ پست الکترونیکی
بیلدربرگبیلدربرگ طبق روال خود ادعا می‌کند این نشست فقط جلسه‌ای خصوصی است و درون حصار حفاظت شده و محرمانة آن هیچ سیاستی اتخاذ نمی‌شود اما محققان شجاعی چون جیم تکر و دنیل استالین هر سال نشان داده‌اند که آنچه در بیلدربرگ بحث می‌شود سریعاً به سیاست مبدل می‌شود؛ حتی اگر در زمانی کوتاه نباشد سال‌های بعد حتماً این اتفاق خواهد افتاد.بعضی خبرگزاری‌های بزرگ ایالات متحده هفتة گذشته به پوشش خبری اخبار پاریس هیلتون پرداختند اما تعداد خبرگزاری‌هایی که جلسة 200 نفرة قدرتمندترین افراد دنیا را گزارش کردند به تعداد انگشتان دست هم نرسید.
به گزارش موعود از مقاله‌ای که در این زمینه در سایت ضد جنگ Prison Planet منتشر شد، نشست بیلدربرگ کنفرانسی است که سالی یک مرتبه تشکیل می‌شود و در آن اجماع نظر در زمینة مواضع سیاسی کل جهان برای آن سال صورت می‌پذیرد. این نشست دگر بار اجرا شد، بدون آنکه خبرگزاری‌های آمریکا اندک اشاره‌ای به آن داشته باشند. شبکة خبری دالاس به صورت مبالغه‌آمیز به خبر ساده‌ای چون ملاقات‌های فرماندار تگزاس در آن روز پرداخت. هیچ اشاره‌ای از نشست نه در نیویورک تایمز آمد و نه در واشنگتن پست و یا وال استریت ژورنال؛ در حالی که همة آنها نمایندگانی در جلسه داشتند. فیگاروی فرانسه و فایننشال تایمز لندن هم با وجود آنکه مدیرانشان در نشست حاضر بودند سر سوزنی به آن اشاره نکردند.
رسانه پردازان بانفوذی که در بیلدربرگ حاضرند، همچون رئیس واشنگتن پست، دونالد ای. گراهام، سوگندی محرمانه می‌خورند که هر ساله پوشش خبری نشست بیلدربرگ را از خروجی اخبار خود حذف کنند.آیا جای شگفتی نیست که الگوی رسانه‌ای سنتی در حال نابودی است و افراد روشن‌بین برای رسیدن به حقیقت منابع خبری دیگری را جستجو می‌کنند؟ بیلدربرگحتی خبرگزاری ترکیه که چندان آوازة آزادی بیان ندارد با طوفانی که در روزنامه‌ها و پوشش تلویزیونی از بیلدربرگ و تظاهراتی که در شهر استانبول انجام شد به راه انداخت، مطبوعات آمریکا را شرمسار کرد. بیلدربرگ طبق روال خود ادعا می‌کند این نشست فقط جلسه‌ای خصوصی است و درون حصار حفاظت شده و محرمانة آن هیچ سیاستی اتخاذ نمی‌شود اما محققان شجاعی چون جیم تکر و دنیل استالین هر سال نشان داده‌اند که آنچه در بیلدربرگ بحث می‌شود سریعاً به سیاست مبدل می‌شود؛ حتی اگر در زمانی کوتاه نباشد سال‌های بعد حتماً این اتفاق خواهد افتاد. اسناد فاش شدة بی.بی.سی توسط یکی از اعضای سابق بیلدربرگ که به دهة پنجاه باز می‌گردد این حقیقت را افشا می‌کند که ایجاد پول واحد رایج برای اروپا و تصویب آن در اتحادیه اروپا زاییدة فکر این نشست بوده است.
سخنان فاش شده‌ی جلسة سال 2005 گروه در شهر مونیخ آلمان، حکایت از این داشتند که بیلدربرگ انتظار دارد قیمت نفت طی 12 ماه بعد افزایش قیمت یکباره داشته باشد، که دقیقاً همین امر صورت پذیرفت.بیلدربرگ در طول تاریخ ثابت نموده که ظرفیت انتخاب رؤسای جمهور و مردان سیاست را داراست. بیل کلینتون و تونی بلر هر دو قبل از انتخاب شدن در جلسه شرکت داشتند. شایعات از حضور هیلاری کلینتون در کنفرانس پارسال در اوتاوا حکایت می‌کند.بیلدربرگ به امضای توافق‌نامه‌ها، معاملات تجاری یا برکنار کردن رؤسای جمهور خاص نمی‌پردازد. تنها کار آن ایجاد اجماع نظر برای اعضا است تا آنها را دنبال کنند. این ادعا بیلدربرگ را از اتهام سیاست‌گذاری‌های خاص مبرا می‌کند اما فقط افراد ساده‌لوح هستند که چشمان خود را بر روی این مسئله می‌بندند؛ اینکه صدها نفر از بانفوذترین شخصیت‌های جهان جمع شوند ولی گفت‌وگوهایشان در آنچه بعداً مشاهده می‌کنیم نقشی نداشته باشد.
در سال 2000 اعضای بیلدربرگ احساس خطر خود را از شتاب طبقة برگزیدة آمریکا در حمله به عراق اعلام کردند و با اتفاق نظر تأیید نمودند که هرگونه عمل نظامی تا سال 2003 توصیه نمی‌شود، و این دقیقاً همان چیزی است که اتفاق افتاد.امسال، سخنگویان نگرانی خود را درباره برنامه‌ هسته‌ای ایران ابراز کردند. با آنکه زبان به کار رفته در لفافه واژگان سیاسی و ارتباطات بین‌المللی پیچیده شده است اما حکم‌ها صادر و اجرا می‌شوند. منبع: http://mouood.org/content/view/4965/2/

نوشته شده در  شنبه 86/4/30ساعت  4:30 صبح  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

فیلم آمریکایی موهن به مقدسات خشم مسلمانان و مسیحیان را برانگیخت چاپ پست الکترونیکی
نمایش فیلم پویانمایی آمریکایی موهن به مقدسات با نام «ایوان المایتی» که داستان حضرت نوح(ع) را به تصویرمی‌کشد، خشم جوامع اسلامی و مسیحی را برانگیخت.به گزارش اخبار شیعیان به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی اسلام آن‌لاین، این فیلم که برای ذات مقدس الهی کالبد جسمی قائل‌شده‌است، داستان حضرت نوح(ع) را به تصویرمی‌کشد که با واکنش شدید مسلمانان و مسیحیان کشورهای مختلف مواجه‌شد.دولت مالزی با انتقاد از این فیلم، آن‌ را اهانت به سه دین آسمانی مسیحیت، یهودیت و اسلام دانست و با عدم اکران این فیلم در سینماهای این کشور، مخالفت شدید خود را در مقابل نمایش آن اعلام‌کرد.انجمن مصرف‌کنندگان مسلمان مالزی با واکنش علیه فیلم ایوان المایتی، این اقدام ‌را مخالفت آشکار دشمنان اسلام در مقابل تعالیم دینی و اسلامی توصیف‌کردند.در همین راستا، دکتر «معمور عثمان» دبیرکل انجمن مصرف‌کنندگان مسلمان مالزی اعلام‌کرد: این فیلم با تحریف داستان زندگی حضرت نوح(ع) و توهین به شرایع اسلامی باعث انحراف نوجوانان مسلمان می‌شود.وی در گفت‌وگو با خبرگزاری «برناما» مالزی ضمن محکومیت تجسید خداوند در این فیلم به عنوان اقدامی ضد ارزشی، خواستار واکنش مسلمانان در برابر رسانه‌های غربی شد.از سوی دیگر، سازمان‌های مسیحی ایالت متحده با اعتراض نسبت به این فیلم از تمامی مسیحیان خواستند در مقابل تولید چنین فیلم‌هایی از سوی سازندگان هالیوودی واکنش نشان‌دهند.این درحالی‌است که در ماه مارس گذشته 80 کشور اسلامی از اکثر نقاط جهان از ایالت متحده درخواست کردند با صدور بیانیه‌ای از ساخت آثار موهن به عقاید مسلمانان جلوگیری‌کند. منبع: http://mouood.org/content/view/5107/2/

نوشته شده در  شنبه 86/4/30ساعت  4:27 صبح  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

چرا به قهرمان نیاز دارند؟

 

 در دهه 1930 یعنی همان زمان که آمریکا با بحران اقتصادی شدیدی دست و پنجه نرم می کرد ، این نیاز احساس گردید که آمریکاییان به لحاظ روانی احتیاج به وجود فوق قهرمان دارند تا در سایه تصور و خیال آن ، آرامشی ولو موقتی بیابند.  اینچنین بود که در سال 1933 شخصیت "سوپرمن" به صورت داستان مصور (کمیک استریپ) توسط "جری سیگل" و "جو شوستر" خلق شد.
از 4 ماه مه 2007 بازهم تصاویر قهرمان افسانه ای دیگری برپرده سینماها رفت تا تماشاگر عام امروز جامعه آمریکا در بیش از 4000 سالن سینما به تماشای آن بنشیند و همه آرزوهایش را در وجود آن قهرمان سرخ و آبی پوش ببیند (همان رنگ های پرچم آمریکا)که از در و دیوارها مثل آب خوردن بالا می رود ، تارهای عنکبوتی اش را همچون رشته های طناب به گوشه و کنار ساختمان های مرتفع گیر می دهد و بوسیله آنها از این سو به آن سو می پرد تا با قدرت شگفت آورش ، دشمنان جامعه انسانی که خبیث و بدجنس و طماع هستند را نابود سازد. در مقابل همه این قهرمان بازی ها ، پلیس و نیروهای نظامی نظاره گر آرتیست بازی هایش ، تنها برایش دست می زنند و هورا می کشند! یادش بخیر ! یک زمانی این نیروهای نظامی  و امنیتی کلان شهرهای آمریکا مثل نیویورک ، در مقابل کینگ کنگ و گودزیلا و دایناسورهای سرزمین گمشده و بیگانه های فضایی و امثال آن ، لااقل از خود عکس العملی نسان می دادند و با تانک و توپ و هواپیما به جنگ با هیولاهای زمینی و فرازمینی می رفتند ولی گویا امروز دیگر همه چیز را برعهده سوپرقهرمانان خیالی گذارده اند!! اگرچه این تنها اسپایدرمن  نیست که چنین ماموریت های خطیری را انجام می دهد. سوپرقهرمان های دیگری هم هستند مثل بت من و سوپر من و 4 شگفت انگیز و لاک پشت های نینجا و ...که هر از گاه از داخل کمیک بوک ها بیرون می آیند و کمی از استرس و اضطراب مردم آمریکا را کاهش می دهند ، ولواینکه  برروی پرده سینما ، به آنها اطمینان خاطر دهند تا  نگران و هراسان نباشند که هیچ دشمنی برروی کره خاکی یا در اعماق فضا نمی تواند آنها را اذیت کند ، چراکه این سوپرقهرمانان حضور دارند و سر بزنگاه به دادشان خواهند رسید!!!

25 ماه مه نیز سر و کله کاپیتان جک اسپارو با قسمت سوم "دزدان دریای کاراییب" برپرده سینماها پیدا شد  که ترکیبی از لانگ جان سیلور "جزیره گنج و "سندباد" معروف است.(بسیاری از ایده های طرح قصه این قسمت از داستان های معروف سندباد گرفته شده است)  نمونه کامل یک کاراکتر آمریکایی با همه آن خصوصیات "شلختگی کابوی" که برخی آن را به "بی خیالی جنوبی " نیز تعبیر می کنند. جک اسپارو از آمریکایی ترین کاراکترهایی است که به مردم خود ینگه دنیا و البته این سوی آب ها قالب شده است. چراکه ریشه در فاتحان قاره نو و بنیانگذاران آمریکا دارد . پایه گذارانی که اغلب از دزدان دریایی فراری از مجازات حکومت اسپانیا به شمار می آمدند!!! (شگفت انگیز آنکه چند روز پس از اکران این فیلم ، یکی از مدیران پخش والت دیزنی گفته بود ، "جک اسپارو" به یک پدیده فرهنگی بدل شده است!!)

جک اسپارو هم علیرغم همه خصوصیات بلبشو و شلخته اش ، اما یک تنه ناجی شخصیت های مثبت قصه می شود و با همه بدمن ها و تهدید کنندگان آرامش دریاها در می افتد تا اینکه آنها را به سزای اعمالشان برساند. یعنی علیرغم جنگ و درگیری بی امان همه دوستان و یاران کاپیتان "برباسوا" و فداکاری های "ویل ترنر" و "الیزابت سوان" ، اما بالاخره این جک اسپاروست که قلب "دیوی جونز" را می شکافد و به حکومت سیاه او پایان می دهد.اما سر و کله این به قولی سوپر قهرمان ها از کجا پیدا شد و چرا دوباره چند سالی است که پرده سینماها را عرصه تاخت و تاز خود قرار داده اند؟
در دهه 1930 یعنی همان زمان که آمریکا با بحران اقتصادی شدیدی دست و پنجه نرم می کرد ، این نیاز احساس گردید که آمریکاییان به لحاظ روانی احتیاج به وجود فوق قهرمان دارند تا در سایه تصور و خیال آن ، آرامشی ولو موقتی بیابند.  اینچنین بود که در سال 1933 شخصیت "سوپرمن" به صورت داستان مصور (کمیک استریپ) توسط "جری سیگل" و "جو شوستر" خلق شد. سوپرمن در واقع نشانه رویاهای آمریکایی بود ، قهرمانی که از اعماق فرهنگ آنگلوساکسون می آمد با مشخصات قهرمانان محبوب فوتبال آمریکایی که همواره حق قضاوت و اجرای عدالت را برای خود محفوظ نگه می دارند. گویی قاضی "روی بین" افسانه ای بود که می خواست برای نخستین بار قانون را در جامعه موسوم به "غرب وحشی" پیاده کند. یا جرج واشینگتن بود که می خواست همراه 54 تن از رهبران ایالت های دیگر ، در اواسط قرن هیجدهم ، قانون اساسی آمریکا را بنویسد.
با توفیق قصه های سوپرمن و استقبال گسترده از آنها ، مجلات ارزان قیمت و کتاب های سریالی ، مملو از این دسته داستان های مصور گردیدند ؛ فلش گوردون ، کاپیتان مارول ( که بعدا آدم های شگفت انگیز از درونش متولد شدند) ،بتمن ، باک راجرز ، فانتوم ، کاپیتان آمریکا و ...همه و همه سوپرقهرمانانی بودند که در حوادث و فجایع هیولاهای مختلف ، سر می رسیدند ،  با آنها می جنگیدند و پیروز می شدند.
در سال 1936 ، کمپانی یونیورسال حقوق استفاده بسیاری از این داستان های مصور را خریداری کرد و براساس آنها شروع به ساخت سریال های سینمایی نمود که مورد استقبال وسیع سینماروها قرار گرفت. این روند خصوصا در سالهای بعد ادامه یافت به ویژه در دورانی که آمریکا درگیر جنگ دوم جهانی و مصایب ناشی از آن گردید و سپس در ایام   پس از جنگ و سرخوردگی و یاس مردم ، همچنین طی  سالهای جنگ سرد برای مقابله با دشمنی به نام کمونیسم همواره این کاراکترهای سوپر قهرمان برای سردمداران اقتصاد و سیاست آمریکا که سرنخ رسانه ها و از جمله کمپانی های فیلمسازی را هم در اخنیار داشتند ، مورد بهره برداری قرار می گرفتند تا جامعه در مقابل تهدیدات و خطراتی که همان رسانه ها توی بوق می کردند ، احساس وابستگی بیشتری به قدرت حاکم بنماید.

تقریبا پس از دهه 50 که جامعه آمریکا ثبات بیشتری یافت و با ورود کاراکترهای تازه نفسی همچون "جیمزباند" و "مت هلم" و امثال آن (که بیشتر با دوران جنگ سرد متناسب بودند) ، سوپرمن و بت من و کاپیتان مارول ، طرفداران خود را از دست دادند و در نتیجه کم کم به محاق رفتند. اما به قول "کیم نیومن" در کتاب "فیلم های کابوس گونه " اگر در آن دوران  ،  یک سینماروی دهه 40 با ماشین زمان ، مسافرتی به دهه 70 می کرد ، حتما به نظرش مسخره می آمد که می دید از ماجراهای فلاش گوردون ، "جنگ ستارگان" را ساخته اند و یا سوپر من را بازسازی کرده اند. فیلم هایی که نسخه های اصل شان در زمان خود تحقیر گردیده و ناچیز شمرده می شدند.(در اینجا بایستی دو فیلم "بت من" ساخته تیم برتن در دهه 80 را مستثنی کرد ، زیرا برتن در آن فیلم ها ، کاراکتر بت من را بهانه ای برای پرداخت درونی و اکسپرسیونیستی  قهرمان های زمینی  به حساب آورده بود ، آنچه که باعث شد حتی در مقابل فیلم "بازگشت بت من" ، گروهی از یهودیان آمریکا موضع گیری نمایند ، به دلیل آنکه کاراکتر پنگوئن را برداشتی از صهیونیست های آمریکایی قلمداد کرده  بودند.)

به هرحال آن بنجل های دهه های 30 و 40 در دهه 70 و 80 دوباره توسط کمپانی های بزرگ و با بودجه های کلان جان گرفتند تا در واپسین سالهای جنگ سرد و درحالی که انقلابات مردمی در بسیاری از نقاط جهان ، منافع آمریکا را با خطر جدی مواجه ساخته بود، مردم آمریکا را دوباره با تهدیدهای موهوم و سوپرقهرمان های خیالی مشغول کنند ، تا سرخوردگی و یاس ناشی از شکست در ویتنام و ایران و آمریکای لاتین ، حداقل در سطح رسانه ای توجیه شود و آمریکاییان ولو در حد کاراکترهایی مانند "راکی " و " رمبو" پیروز میادین مختلف جهانی قلمداد گردند!!

دهه 90 ، همراه شکست اردوگاه کمونیسم ، هژمونی آمریکا را نیز در رهبری اردوگاه سلطه کم رنگ کرد ، چراکه مترسکی به نام کمونیسم از بین رفته بود و امپریالیسم آمریکا برای هدایت سیاسی بلوک غرب ، دستاویزی قوی در اختیار  نداشت. اینجا بود که سینمای آمریکا فرصتی یافت تا از چنگال سوپر قهرمان ها به در آید و با فیلم هایی همچون :"سکوت بره ها" ، "رقصنده با گرگ ها" ، "نابخشوده " ، "پالپ فیکشن" ، "نجات سرباز راین" ،" زیبایی آمریکایی" ، "فول مانتی" و "قاچاق" به بازیابی موضوعات مبتلابه تاریخی – اجتماعی جامعه خود  بپردازد که سالها در پس پرده های تهدیدات و خطرات موهوم پنهان مانده بود.اما پس از 11 سپتامبر 2001 و حادثه برج های تجارت جهانی در نیویورک ، بازهم بهانه لازم در دستان سردمداران آمریکا قرار گرفت تا با ساختن و پرداختن دشمن تازه نفسی تحت عنوان "تروریسم" ؛ به خاورمیانه  لشکر کشی کنند و دوران طلایی ژاندارمی خود در دهه های 60 و 70 را تجدید نمایند. از این پس بود که طبق معمول هالیوود هم وارد گود شده و این بار (آنچنانکه که گردانندگان آن در همایشی پس از 11 سپتامبر 2001 عنوان کردند) با تمام قوا امکانات سینمایی خود را به میدان آورد.

اینجا بود که در کنار بسیاری از فیلم های تبلیغاتی مانند :"سقوط بلک هاوک" ، "پشت جبهه دشمن" ، "جاسوس بازی" و ...دوباره سر و کله سوپرقهرمان ها پیدا شد. در اولین تابستان بعد از حادثه 11 سپتامبر بود که نخستین "اسپایدرمن" جدید به کارگردانی سام ریمی و بابازی توبی مگوایر و کریستین دانست به روی پرده سینماها رفت و با فروش فوق العاده ای مواجه گردید. دومین قسمت در سال 2004 با همان گروه سازنده ، بازهم به توفیق وسیعی دست یافت. سال بعد ، "بت من" با روایت داستان آغازینش تحت عنوان " بت من آغاز می کند " با کارگردان قابل بحثی همچون کریستوفر نولان به میدان آمد. این "بت من" دیگر علنا در مقابل تروریست هایی که از شرق به گاتهام سیتی هجوم آورده بودند تا به قول خودشان آن شهر گناه و فساد را نابود گردانند ، می ایستاد!! علیرغم درگذشت کریستوفر ریو (بازیگر نقش سوپرمن ) هم بالاخره صاحبان کمپانی برادران وارنر پس از دو دهه ، یک سوپرمن جدید و تازه نفس از قوطی خود بیرون آورده و تحت عنوان "سوپرمن بازمی گردد" در سال 2006 روانه پرده سینماها کردند. این سوپرمن نیز به شکل مضحکی سعی داشت تا دنیا را یک تنه از شر آدم بدها خلاص کند و این مضحکه آنقدر شور بود که از طریق "سی دی" به اصطلاح پرده ای فیلم می توانستیم بارها و بارها در جدی ترین صحنه های آن  ، صدای خنده تماشاگران را بشنویم!!

اگرچه سام ریمی در اسپایدر من 3 ، سعی داشته تا جلوه تازه ای از این سوپرقهرمان ارائه نماید و یکی از بدمن های قصه را به سیاق  دکتر جکیل و مستر هاید ، درون وجه منفی خود پیتر پارکر قرار دهد ( درونی که توسط ماده ای خارجی از ورای کره زمین آلوده می شود) اما همچنان وی در گیر سوپرقهرمان بازی هایش است ، این بار با محکومی که از زندان گریخته (و حتما جامعه آمریکا را ناامن ساخته!) و از قضا عامل اصلی قتل ناخواسته عموی پیتر هم هست و اتفاقا در اثر یک آزمایش سری (شاید در جایی مثل گوانتانامو!)هم به موجودی شنی بدل می شود!! اسپایدرمن هم بر پس زمینه ای از پرچم آمریکا(لابد برای اینکه تماشاگر پرت هم شیر فهم شود !!)  ، این بار با کمک دوست / دشمن قدیمی اش ، هری آزبرن ، به جنگ وی می رود. ضمن اینکه پیام هایی از جنس صلح طلبی و بخشش هم در فیلم گنجانده شده است!!! نکته جالب آن که درون منفی یا مستر هایدی پیتر پارکر با نماد لباس سیاه و سر و وضع رپ گونه مشخص می گردد!(و این رپ شدن که به راک رقصیدن هم می انجامد!! بسیار مضحک  از کار درآمده)

در فیلم "دزدان دریای کاراییب" نیز ، آدم بدها با مهیب ترین و مشمئز کننده ترین چهره به نمایش گذاشته می شوند. کاپیتان دیوی جونز با آن سر و وضع اختاپوسی و یاران عجیب و غریبش در کشتی "داچمن" هراس آورتر از هر دشمنی نمایانده می شوند تا مخاطب  دلش را به جک اسپاروی بی اصل و نسب و بی قید و بند خوش کنند. خصوصا که این بار قسمتی از دشمنان هم از شرق آمده اند (مثل آن سرکرده دزدان دریایی سنگاپور با بازی "چو یون فت") تا پازل همیشگی هالیوود علیه آسیایی ها  تکمیل شود. و اینچنین معروفترین دزدان دریایی (یا شاید تروریست ها) اجتماع می کنند تا گنج دیوی جونز را بدست آورند!

همچنان در اسپایدر من 3 و دزدان دریای کاراییب 3 ، موضوع دشمن موهوم و خیالی ( و این بار بسیار موهوم تر) و ترس از آن به مخاطب القاء می شود و اینکه جامعه به شدت به امثال اسپایدرمن و جک اسپارو نیاز دارد. از همین روست که این فیلم همچنان مورد استقبال واقع شده و چندین  هفته بر صدر جدول پرفروش های آخر هفته آمریکا می نشینند.

مایکل مور (مستند ساز معروف آمریکایی ) در فیلم "بولینگ برای کلمباین" ،  پراکندن همین نوع ترس توسط رسانه های مختلف آمریکایی را موجب بروز و رشد  عدم اعتماد در جامعه آمریکا و رخداد سالانه  بیش از 11 هزار قتل با اسلحه در این کشور می داند . (از جمله فاجعه اخیر دانشکده پلی تکنیک ویرجینیا)    زیبگینو برژینسکی (مشاور امنیت ملی جیمی کارتر ، رییس جمهور اسبق آمریکا) هم در مقاله ای که در روزنامه واشینگتن پست 25 مارس 2007 نوشت، درباره  حضور چنین ترس و وحشتی که در جامعه آمریکا رواج داده می شود تا لزوم چنان سوپر قهرمان هایی توجیه شود و البته مصداق بارزش در دولتمردان آمریکایی جستجو گردد،می گوید :

«جنگ علیه ترور» موجب ایجاد «فرهنگ ترس» در ایالات متحده شده است. دولت بوش با تبدیل این سه کلمه به عنوان یک امر مقدس ملی پس از واقعه دهشتناک 11 سپتامبر، ضربه مهلکی به دموکراسی آمریکایی، امنیت روانی آمریکاییان و جایگاه ایالات متحده در جهان وارد کرده است . آسیبی که ازسوی این عبارت سه کلمه‌ای متوجه آمریکا شده است، بارها و بارها بزرگتر از آسیبی است که حملات 11 سپتامبر به ما وارد کرد، حامیان «جنگ علیه ترور»، از ابهام موجود در این عبارت به صورت استادانه‌‌ای استفاده کرده‌ اند. ارجاع دائمی به «جنگ علیه ترور»، رسیدن به یک هدف بزرگ را امکان‌پذیر ساخته است. این هدف، سبب گسترش فرهنگ ترس در ایالات‌متحده شده. ترسی که پشت این عبارت پنهان است، سیاستمداران را قادر می‌سازد تا با استفاده از این ترس، احساسات عمومی را در حمایت از طرح‌های خود برانگیزند. بدون ایجاد ارتباط روانی میان شوک ناشی از واقعه 11 سپتامبر و ادعای وجود تسلیحات کشتار جمعی در عراق، کنگره آمریکا هرگز اجازه ورود به جنگ عراق را صادر نمی‌کرد. انتخاب مجدد بوش در سال 2004 نیز تا حدودی در نتیجه تأکید بر این مسئله بود که «یک مملکت در حال جنگ» فرمانده کل قوای خود را تغییر نمی‌دهد. آمریکای امروز، در نتیجه گسترش فرهنگ ترس، دارای ملتی با اعتماد به نفس و نیرومند نیست. ملت ما هم اکنون چند پاره شده است، دیگر خبری از آن اعتماد به نفس آمریکایی نیست ...این مشکلات نتیجه 5 سال شست‌وشوی مغزی ملت آمریکا به نام «جنگ علیه ترور» است. آمریکای امروز کشوری ناامن و سرشار از ناراحتی‌های روانی است. کنگره آمریکا در سال 2003، گزارشی تهیه کرد و در آن 160 محل احتمالی وقوع حمله تروریستی را مشخص نمود. با لابی‌هایی که انجام شد، این آمار در ابتدای سال 2004 به 1849، در پایان همان سال به 28360 و در سال 2005 به 77769 مورد افزایش یافت. آخرین گزارشی که در اسناد ملی موجود است، این آمار را 300000 مورد اعلام کرده است. چنین آمارهایی خود دلیل دیگری از روان پریشی ناشی از گسترش فرهنگ ترس در ایالات متحده است.دولت، رسانه‌های عمومی و صنایع تولید سرگرمی در ایجاد فرهنگ ترس در جامعه نقش عمده را بازی می‌کنند. بیلبوردهای هشداردهنده در اتوبان‌ها، پست‌های بازرسی بی‌دلیل در ادارات و سازمان‌های مختلف، تلویزیون‌های کابلی که همواره ترس از عملیات تروریستی را گسترش می‌دهند و وسایل سرگرمی مانند فیلم‌هایی که شیطان را در هیبت عربی نشان داده و سبب گسترش اسلاموفوبیا  (اسلام هراسی) می‌شوند، نمونه‌ای از نقشی است که این عوامل در ایجاد جو ناامنی روانی در کشور برعهده دارند. آنچه امروز در تبلیغات مختلف مشاهده می‌شود، شبیه کارزار ضدیهودی نازی‌هاست و در صورت ادامه ، تبدیل به واقعه‌ای همچون هالوکاست خواهد شد."

وقتی در صحنه ای از فیلم "اسپایدر من"(مرد عنکبوتی) مردم به شدت برای این سوپر قهرمان عنکبوتی دست می زنند ، روشن می شود که جامعه آمریکا را تا چه حد  محتاج سوپر قهرمان ها کرده اند. شاید از آنجا که هیچگاه در تاریخش ، قهرمان آنچنانی نداشته است؟ ژان لوک گدار در صحنه ای از فیلم "در ستایش عشق" ضمن اشاره به هجوم فرهنگ و هنر بدون ریشه آمریکا بر فرهنگ و تاریخ اصیل اروپاییان ، آن را با تحمیل ناجی شدن یانکی ها در جنگ دوم جهانی مقایسه کرده و از زبان یکی از شخصیت هایش به نام "ادگار" (که شاهد خرید خاطرات جنگ فرانسوی ها از سوی یک استودیوی هالیوودی است تا براساس آن فیلمی درباره جنگ ساخته شود) می گوید :" ...آمریکاییان هیچ خاطره و گذشته ای ندارند و همیشه از خاطرات دیگران استفاده می کنند..."در فیلم "گنج ملی" هم که نیکلاس کیج و دوستانش برای کشف رمز و رازی ، به دنبال تاریخ آمریکا هستند ، حتی در گنجینه ملی شان ، کلکسیونی از میراث سرزمین ها و ملت های دیگر را می یابند!!و کلام آخر اینکه به قول گالیله :"بدبخت ملتی که به قهرمان نیاز دارد" سعید مستغاثی/ موعودhttp://mouood.org/content/view/5009/40/      

نوشته شده در  شنبه 86/4/30ساعت  4:23 صبح  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

اشاره:

فیلم سینمایی «الرساله» ساخته کارگردان سوری تبار که با نام «محمد رسول الله» (ص) در ایران به نمایش گذاشته شد، تاکنون در طی 4 دهه توانسته است همچنان مخاطبان خود را در پای تصاویر جذاب و زیبای خود مجذوب سازد. این فیلم که با حمایت مستقیم «سرهنگ معمر قذافی» در کشور لیبی ساخته شد، با بازیگری شخصیت‌ معروف هالیوودی نظیر «آنتونی کویین» در نقش حضرت حمزه و «ایرناپاپاس» درنقش هند جگر خوار و دیگر بازیگران و موسیقی متن،‌ ساخته «ژار» آهنگساز فرانسوی، برجسته‌ترین فعالیت هنری «عقاد» شناخته شد. اگرچه نسخه عربی این فیلم با همان دیالوگ‌ها و لوکیشن‌‌ها با بازیگری هنرمندان عرب ساخته شد، اما هیچگاه نتوانست به جایگاه فیلم «الرساله» با بازی هنرمندان هالیوود دست یابد. آنچه که داستان این فیلم آشکار و پنهان به جست و جوی اوست، شخصیت پیامبر خدا (ص) است. نحوه پرداخت این فیلم به شخصیت و سوژه اصلی داستان، نظریات و واکنش‌های موافق و مخالفی را در جهان اسلام در پی داشت. آنچه که در پی می‌آید نوشتاری کوتاه درباره تنها فیلم سینمایی موفق جهانی، درباره پیامبر خداست، که در پی نمایاندن نقاط ضعف این اثر سینمایی است.

آخرین فرستاده بر پردة‌ نقره‌ای

مریم صدرا

داستان نبوت، روایت پیامبران در بستری از زمان، مکان و موقعیت‌های ویژه بشری است. داستانی که هر بار با تکرار خود به شکل کاملتری ظهور می‌کند و این تکرار سخت و ملال‌آور نبوده است. روایتی که از زمان آدم ـ اولین انسان ـ آغاز شده و تا مهر ختام نبوت ادامه داشت و اکنون آنچه در دست است روایت‌ها و قرائت‌های مختلف از یک داستان است؛ داستان پیامبران الهی.

«مصطفی عقاد» با بینشی مذهبی بر آن بود تا این داستان را در شکلی منسجم به تصویر کشد و ژانر نبوت را به ژانرهای مختلف سینمایی اضافه کند. داستان این فیلم، پیرامون زندگی و شخصیت خاتم پیامبران «محمد رسول الله» است که با تأیید دانشمندان و محققین تاریخ اسلام دانشگاه «الازهر مصر» در قاهره و «انجمن شیعیان» لبنان بر پرده نقره‌ای سینما سایه‌ انداخت، تا آنجا که انجمن مستشرقین ـ که نگاهی تاریخی اما غیر نقادانه بر آثار دارند ـ واقع‌گرایی این اثر را تأیید می‌کنند. اگرچه در میان تأیید کنندگان فیلم، نام گروه مشخص یا سازمان معینی از شیعه به چشم نمی‌خورد بلکه به طور مبهم از انجمن شیعیان لبنان نام برده می‌شود که وجهه ویژه و چهرة بارزی ندارند. «محمد رسول الله» با نگاهی تاریخی به داستان آخرین فرستاده الهی، اثری در خور تأمل است. در واقع تاریخ خاتمیت را نمی‌توان با این اثر از نظر گذراند چرا که با توجه به نکات مثبت و حکایت نسبتاً ادیبانه، نقش تحلیل و نگاه دوسویه سنی و شیعه، در آن نادیده گرفته شده و بسیاری از ویژگی‌های آن از دیدگاه تاریخ‌نویسان معتبر مخدوش است. مسأله مهم آن است که آیا فیلم «الرساله» واقعیت را به طور کامل و صحیح بروز داده و آیا در پرداخت شخصیت‌ها جنبه حقیقت محوری و واقع‌گویی لحاظ شده است؟......ادامه مطلب...

نوشته شده در  جمعه 86/4/22ساعت  9:26 صبح  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

اشاره:

شخصیت‌های الهی در تمام ادیان از تقدسی ویژه برخوردارند که نشأت گرفته از معنویتی عمیق و ارتباطی ماورایی با منبع خیر و وحدانیت است. ممتاز‌ترین افراد بشر برای رسالتی ژرف و شگرف انتخاب می‌گردند تا پیام‌آوران الهی گردند و این اتصال به مقام ربوبی و انتخاب کسانی از سوی خداوند چیزی است که شکاکیت امروز در جهان معاصر مبنا و ساختار آن را زیر سؤال می‌برد. گویا تقدس و روحانیت و نفوذ اجتماعی و سیاسی مبعوثین با ساختارهای سیاسی جهان امروز همخوانی ندارد و با رسالت اومانیسم و «انسان خدای جهان» نمی‌سازد. پس همراه با سیاست‌های تجارت جهانی نبوده و گویا الگوپذیری قشر متوسط جامعه از دین و پیامبران الهی وجدان جمعی را بیدار کرده و جهان را به سویی دیگر می‌کشاند. پس تصمیم بر این است که از طرق مختلف سیاسی و فرهنگی چون اشاعة فرهنگ پلورالیزم و پوزیتویسم اصل برتری یک دین بر دیگر ادیان زیر سؤال رفته، وحی به مصاف تجربه و علوم حسی درآید و از طریق رسانه‌های جمعی تلقی مردم از دین و پیام‌آوری دگرگون گردد. ساختن فیلم‌هایی چون «کتاب آفرینش»، «ارمیای نبی»، «ده فرمان» و «عیسی به روایت لوقا» بر این اساس بوده است.

چرا هالیوود پیامبران را مسخره می‌کند

معصومه اسماعیلی

در فیلم‌های ساخت آمریکا، ایتالیا و آلمان، زندگی و تاریخ پیامبران بیشتر از آنکه جنبه‌ای واقعی داشته باشند بر محور تحریفات انجیل و یا تحریفات آگاهانه جهان سیاست ساخته شده، و ویژگی‌های شخصیتی و تاریخی پیامبران به وضوح دگرگون می‌گردند.

این فیلم‌ها معمولاً دچار تحریفات و ویژگی‌هایی چون عدم برنامة تبلیغی پیامبران، ساده‌لوحی و عرفی بودن آنان و شک‌افکنی در نظام دینی آنان می‌باشد. شخصیت پیامبران چون موسی، ابراهیم و ارمیای نبی دچار نوعی شکاکیت دکارتی و تردید دینی است. اگرچه مسأله زنان و ماجرای عشق‌های زمینی نیز در این آثار خود بحث جداگانه و مفصلی را می‌طلبد.

شخصیت پیامبران الهی در فیلم‌های ساخت هالیوود و دنیای غرب کاملاً منطبق با دیدگاه اومانیستی امروز است در آثار آمریکائی از حدّ و اندازة یک انسان معمولی فراتر نمی‌رود. موسی در «ده فرمان» ایمان خود را با شکاکیت آغاز می‌کند و قابل توجه است که مرددترین شخصیت فیلم نیز اوست که تفکر خداپرستی و وحدانیت را در میان بنی‌اسرائیل به چالش می‌کشاند. او خدا را نفی می‌کند اما از خدایان و عقاید آنها سخنی بر زبان نمی‌آورد، موسی خدا را در میزان حضورش در زمین می‌جوید یعنی دقیقاً همان تفکری که پوزیتویست‌های منطقی در مورد مقولات وحیانی دارند. در واقع موسی و عیسای این آثار انسان‌هایی هستند که بر طبق تفکر ما بعد کلیسا می‌اندیشند و در عصر اومانیسم به عنوان یک انسان و فقط یک انسان شناخته می‌شوند. نظریة «انسان‌مداری» انسان را مرکز جهان هستی می‌داند که خیر و شر بر طبق تفکر او سنجیده می‌شوند و منطق و مقولات موجود از ذهن او سرچشمه می‌گیرند. در واقع هرچه انسان با ذهن خویش بپذیرد همان موجود است و هرچه را که انکار کند مقوله‌ای عدمی است. پس موسی نیز در «ده فرمان» از شکاکیت و نفی خداوند آغاز می‌کند و با جملاتی چون «کدام خدا؟ اگر خدای شما مقتدر است چرا شما را نجات نمی‌دهد»، «آیا خدای شما پشت مجروح و دست‌ شکسته می‌خواهد» و «خداوند شما کجاست؟» انکار و تردید خویش را نشان می‌دهد. لذا با این تفکر موسی باید از انکار و شک در وجود خدا به وجود او پی ببرد تا بعد از آن مرحلة کمال، وحی و پیام‌آوری آغاز گردد. موسی با تجربة عقائد بردگان، خود را از شکاکیت به ساحل وجود می‌رساند که از کیفیت رسیدن فاکتور گرفته می‌شود و تنها صغری و نتیجة بحث در اثر خود نمایی می‌کند یعنی مشاهدات موسی از زجر بردگان و اعتقاد آنان به وجود خداوند و ارسال یک منجی و بعد نتیجة قیاس او که وجود خداوند است و در مرحلة آخر ماجرای کوه طور و وحی خداوند به منزلة علت تام شهود او اتفاق می‌افتد و موسی به کمال خویش می‌رسد.

موسی یک انسان است پس باید تمام ‌ آرزوها و کنش‌های فردی یک انسان آن هم از نوع غربی را دارا باشد. موسای هالیوود در برابر فرعون تعظیم می‌کند و بر دست او بوسه می‌زند. او گرفتار عشق خواهرزاده فرعون شده، همچون دیگر انسان‌ها مجذوب زیبایی او می‌گردد و بعدها دلباختة دختر بزرگ شعیب می‌شود. او از دختران شعیب روی نمی‌گرداند و حیای دینی ندارد. چون یک انسان است و در حوزة مدرکات، احساسات،‌جوشش عشق، و تمنیات با دیگران تفاوتی ندارد. در واقع چرا خوشگذرانی نکند در حالی‌ که قلب و جسمش به این کار رضایت می‌دهند و مسلّماً بر طبق تفکر غربی حیا و ایمان مفاهیمی انتزاعی‌اند و موسی هم هنوز گرفتار شکاکیت خویش است. پس هنوز معنویت و ایمان الهی بر او سایه‌گستر نگشته است. آنچه دنیای غرب به ویژه هالیوود، آشکارا از آن روی می‌گرداند وجود نیروی وحی و خواست الهی در پرورش یک انسان خارق العاده است که عصمت و طهارت او موجب تعالی‌اش می‌گردد. انسان از این دیدگاه خود موجودی کامل و تمام عیار است پس نیازی به درک و پرستش خدا ندارد. آنها با ساختن این آثار در پی القای این اندیشه‌اند که پیامبران به عنوان الگوی مذهبی، چیزی فراتر از دیگر انسانها ندارند جز یک ارتباط ماورایی یا چیزی شبیه به سحر و جادو. موسای «ده فرمان» زمانی در شکاکیت خویش غرق می‌شود که بنی‌اسرائیل مؤمن به خدای واحدند و در واقع تنها نیاز به یک منجی دارند نه یک پیامبر، درتمام طول اثر موسی تنها یک منجی قدرتمند است و خبری از پیامبری و پیام‌های الهی نیست. او مورد پذیرش بنی‌اسرائیل قرار می‌گیرد و بعد که رسالت نجات را انجام داد به کناری رانده می‌شود. تأکید فیلم بیشتر بر این مقوله است که بنی‌اسرائیل قبل از حضور موسی خود با درکِ شخصی خودشان ایمان آورده‌اند سپس انسان به خودی خود پیامبر خویش است و حضور موسی نه تنها به ایمان آنها نمی‌افزاید بلکه حتی در رفع کفر نوظهورشان نیز بی‌تأثیر است......ادامه مطلب...

نوشته شده در  جمعه 86/4/22ساعت  9:20 صبح  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

در بین یهودیان اگر مادر یهودی باشدیهودیت فرد بیش از آن است که پدر یهودی باشدو مادر دانیل(دانیال) جاکوب(یعقوب) رادکلیف یهودی است و پدرش هم پروتستان (فرقه ای از مسیحیان که از کاتولیکها یهودیزه ترهستند) می باشد. این متن زندگی نامه اوست که از دایره المعارف اینترنتی انسرز دات کام برداشته ام: این ادرس:http://www.answers.com/daniel+jacob+radcliffe?cat=entertainment

Daniel Jacob Radcliffe was born in Fulham, London, the only child of Alan Radcliffe, a literary agent, and Marcia Gresham  

(born "Marcia Gresham Jacobson")[3][4], a casting agent who was involved in several films for the BBC. Radcliffe"s mother is Jewish and grew up in Westcliff-on-Sea, Essex;[4] his father is a Protestant who grew up in Northern Ireland.[5] He has two dogs, Binka and Nugget. Radcliffe first expressed a desire to act at the age of five. In December 1999, he made his acting debut in the BBC"s televised version of the Dickens novel David Copperfield, portraying the title character as a young boy.

  Daniel Radcliffe Photo

به علاوه در این ادرس می توانید فیلم مصاحبه با دانبل جاکوب رادکلیف را در این آدرس http://www.jewtastic.com/posts/4449 : ببینید که خودش در آن می گوید: ::مامان من از خون(نژاد) یهودی است و بابام پروتستان:: 

“My mum was of Jewish blood and my dad was protestant” 

 جالب است که وبلاگی به عنوان Harry Potter and Torah blog  در اینترنت در این زمینه مطالبی می نویسد.

در این آدرس نمونه نوشته های انرا ببینید: http://harrypottertorah.blogspot.com/2007/01/moses-egyptian-and-killing-curse.html

درباره یهودی-صهیونیستی بودن داستان و عناصر فیلم هری پاتر ادله زیادی دارم  که انشاء الله در اینده خواهم آورد اما بد نیست نظر حاخام جک آبرامویچ در این زمینه را ببینید:

مقاله هری پاتر یهودی است!  از حاخام جک ابراموویچ!؟ جالب است! http://naghdefilm.parsiblog.com/-212915.htm


منبع اصلی مقاله:http://www.ou.org/ncsy/projects/5764/oct31-64/harry_potter_is_jewish.htm    

البته به زبان انگلیسی مطالب زیادی در این باره یافته ام که اگر خواستید استفاده کنید به این ادرسها مراجعه بفرمایید:

*فروش اینترنتی کتاب هری پاتر و تورات! http://www.amazon.com/Harry-Potter-Torah-Dov-Krulwich/dp/1847532373

Harry Potter and Torah

*

همچنین در این لیست می توانید سایر یهودیان و صهیونیست های عرصه هنر و سینما را بیابید:

     .1 Actors
1.2 Comedians          1.3 Dance
1.4 Film directors              1.5 Magicians
1.6 Models            Theater     1.7 Musicians
1.8 Producers, screenwriters and creators (film and television)
1.9 Professional Wrestlers                1.10 TV and radio presenters 

همچنین: List of Jewish American actors in television

منبع: http://www.answers.com/topic/list-of-jewish-american-actors-in-television

و همچنین: این لیست مهم را(بیش از ششصد نفر) داشته باشید...

از این آدرس:http://www.answers.com/topic/list-of-jewish-actors-and-actresses

همچنین لیست یهودیان آمریکایی: http://www.answers.com/topic/lists-of-american-jews

 


نوشته شده در  شنبه 86/4/9ساعت  7:59 صبح  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()


نوشته شده در  شنبه 86/4/9ساعت  6:51 صبح  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

<   <<   36   37   38   39      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
سواد رسانه ای درحوزه:تحلیل و برررسی شبکه های اجتماعی و موبایل
معرفی تفصیلی کتاب «اسطوره های صهیونیستی در سینما»
نقد وبررسی چند فیلم ایرانی جدید توسط سعید مستغاثی
نقد وبررسی ابعادشخصیت مرد درسینمای ایران/بررسی\تسویه حساب\
نقد و بررسی انیمیشن ظهور نگهبانان/ rise of guardian
مروری بر فیلم های بازگوکننده جنایات صهیونیسم غاصب درفلسطین اشغال
حقیقتاچرارسانه های آمریکایی نسبت به ایران،اینقدر کینه جو هستند؟!
هالیوودوبازنمایی محرف تاریخ واندیشمندان ایرانی-نقدفیلم پزشک
بررسی سینمای اسراییل[غاصب]:شرق،غرب وسیاست بازنمایی
آشنایی با الکس جونز اندیشمند و منتقد ومستندساز آمریکایی...
[عناوین آرشیوشده]