شاید بسیاری از کارشناسان اعتقاد داشته باشند که قدرتمندان اصلی درهالیوود کارگردان ها، ستارگان و یا حتی تهیه کنندگان هستند اما دراین میان نباید سایه یهودیان را بر پیکره صنعت فیلمسازی نادیده انگاشت.تاریخ سینمای آمریکا هر روزه شاهد شکل گیری فیلمهایی است که به حمایت آشکار از یهودیان می پردازند و به نوعی ادیان دیگر را به سخره می گیرند. دراین مجال به ذکر وقایعی می پردازیم که نمایانگر میزان نفوذ یهودیان در کالبد هالیوود است.
به گزارش خبرنگار سینمایی "مهر"، زمانی که دالی پارتون، خواننده سبک "کانتری" چندی پیش به مجله "وگ" گفت که ایده اش برای ساخت یک برنامه تلوزیونی با پاسخ منفی ازسوی هالیوود مواجه شده است . این مجموعه تلوزیونی شرح حال یک خواننده است که پس ازمدتی به خواننده انجیل تبدیل می شود. پارتن اعتقاد دارد که درهالیوود همه ازساخت برنامه های مذهبی بیمناک هستند و می گوید: "به نظرمی رسد که تهیه کننده های صنعت فیلمسازی حتی از لمس سوژه هایی که رگه های مذهبی دارند، نیز،رویگردان هستند؛چرا که همه آنها یهودی هستند وبرای آنها ساخت فیلمهایی که به ترویج ادیان دیگر ازجمله مسیحیت بپردازد هراسناک است"
اما مدتی پس ازاین اظهار نظر، "ابی فاکسمن" مدیر ال دی اس واکنش نشان داد و به سرعت بیانیه ای را درروزنامه ها وسایررسانه ها منتشرکرد. دراین بیانیه ازخواننده سبک کانتری به سبب اظهارنظرش انتقاد وعنوان شده بود :" خانم پارتون درصدد زنده کردن این کلیشه قدیمی است که یهودیان هالیوود را کنترل می کنند و نسبت به مسیحیت عناد و دشمنی دارند، این درحالیست که چنین اظهارنظرهایی بیانگرموضع گیری بر ضد قوم سامی است".
با این وجود اواین حقیقت را که هالیوود به واسطه یهودیان اداره می شود نه تایید کرد و نه تکذیب. دامنه این توهین ها وتهدیدها تاجایی پیش رفت که "دالی" رسماً از طریق رسانه ها معذرت خواهی کرد.این جریان سرانجام به پایان رسید ودروغ هالیوود مبنی براینکه صنعت فیلمسازی غرب به واسطه یهودیان اداره نمی شود همچنان به قوت خود باقی ماند. این دروغ به گونه ای بود که هرکس که کوچکترین ارتباطی با این صنعت فیلمسازی داشت به راحتی می توانست آن را تکذیب کند اما دراینجا تنها به ذکریک نمونه بسنده می کنیم.
به گزارش "مهر"، دراواخردهه 1970 ویکتورمارچتی، دبیرنشریه نیوآمریکن ویو به عنوان فیلمنامه نویس برروی یک پروژه سینمایی جاسوسی کارمی کرد. نه تنها تهیه کننده وکارگردان این اثربلکه سخن گووتمامی اعضای گروهی که با "مارچتی" همکاری می کردند یهودی بودند.این فیلم به استودیوهای بسیاری عرضه شد ونکته جالب توجه دراینجاست که مدیران تمامی این استودیوها – به جز الن لاد جونیور- مدیراستودیوی فاکس قرن بیستم یهودی بودند.
استودیوی ام سی ای یونیورسال که فیلم " فهرست شیندلر" را درکارنامه هنریش دارد دریکی ازجلساتی که با محوریت نحوه ساخت این فیلم صورت گرفته بود به بررسی مضمون فیلم پرداخت اما به محض ورود یک مرد ناشناس ، گفتگوها ناتمام ماند. غریبه صندلی یافت و در کنار "مارچتی" نشست . مدیراستودیو بی توجه به اینکه بحث را نیمه تمام رها کرده است ،روکرد به مرد جوان وگفت: "فیلمنامه ازنظرشما چگونه بود؟ آیا مشکل خاصی نداشت؟" مرد که با لهجه غریبی صحبت می کرد، گفت: "نه"، و پس ازلبخندی ، ازجمع جدا شد. "مارچتی" ازمدیراستودیو درمورد هویت مرد سوال کرد و پاسخ شنید : " او یک اسرائیلی است. می خواستم مطمئن شوم که درفیلمنامه موضوعی وجود ندارد که او را ناراحت کند".
دبیرنشریه نیوآمریکن ویو تا هنگام به پایان رسیدن جلسه اقدام به بررسی چهره های موجود کرد و دریافت که درمیان آنها تنها اوست که یهودی نیست. این موضوع وی را به یاد جلساتی انداخت که اوبه هنگام انتشارکتاب درآنها شرکت می کرد وبه خوبی به خاطرآورد که دراینگونه جمع ها نیزتنها چهره غیریهودی بوده است. وکیل "مارچتی" متوجه سکوت وی شد و گفت:"به چی فکرمی کنی؟" ودرپاسخ شنید:"تمامی کسانی که دراتاق هستند یهودی اند، به جزمن". وکیلش گفت:"این مسئله را فراموش کن وامیدوارباش که این یهودیان باهوشتر ازیهودیان استودیوها باشند.ما درمورد پول زیادی صحبت می کنیم". ازآن پس "مارچتی" بارها وبارها با جماعت یهودیان هالیوود برخورد کرد وهرجلسه مانند جلسه پیش برگزارمی شد. یهودیان ازسالهای دورتا به امروز کنترل تینسل تاون را برعهده داشتند.
این بسیاراندوهناک است که جمعیتی که تنها نماینده سه درصد ازجمعیت آمریکاهستند واغلب آنها نیزدرزمره مهاجران جای می گیرند ، کنترل سینمایی را دردست می گیرند که بیانگرفرهنگ وساختارهای مالی ودولتی یک کشوراست، اما به احتمال بسیاریهودیان نیزشخصاً ازتایید این مطلب سربازمی زنند، اما همه چیززمانی بعد فاجعه آمیزمی یابد که جمعیت غیریهودی مورد حمله آشوبگران یهودی قرارمی گیرند وصهیونیست ها باتعصبی خاص درپی مخفی کردن وقایع وحقایق بدیهی برمی آیند.همواره درجهان این گمان وجود داشته که بیشترین قدرت دردستان کمترین جمعیت است و ساخت فیلمهایی با هدف تخریب دیگرادیان درهالیوود، براین واقعیت صحه می گذارد. منبع: خبرگزاری "مهر" - گروه فرهنگ و هنر بانقل:http://mouood.org/content/view/1914/19/1/1/
صهیونیسم و تولید تبلیغات تجاری
صهیونیسم از تبلیغات تجاری به زشتترین و ناپسندترین وجهی علیه اعرابمسلمان بهرهبرداری میکند.آنان که بر اغلب شبکههای خبرگزاری دنیا تسلط دارند،به روشهای گوناگونی در تبلیغات خود اعراب را انسانهایی بیتمدن،ابله،شهوتران وآلوده جلوه میدهند.
در ایالات متحده آمریکا هنگام تبلیغ تلویزیونی نوعی صابون،مجری برنامهاعلان میکرد که فلان صابون هر چیزی را پاک و تمیز میکند،حتی اعراب را!آنگاه شخصی که لباس عربی بر تن دارد،با لباس و چهرهای آلوده بر صفحهتلویزیون ظاهر میشود.در همان حال زن جوان نیمه لختی جلو میآید و او رابه سمت وانی پر از آب برده و شروع به شستن و ماساژ او به وسیله صابون مورد نظرمیکند.آنگاه در حالی که او را از وان خارج میکند،با خباثتی برخاسته از خلق وخلوی یهودی مآبانه خویش میگوید:«آقایان،خانمها؛با عرض پوزش،ما در انتخاب صابونی که این عرب را بهتر ازفلان صابون بشوید،با بسیاری رقابت نموده و سعی کردهایم برترین صابون را برگزینیم...». در همین لحظات،جوانی داخل میشود و برگهای را به دست آن زن میدهد.زن جوان آن را گشوده و با شادی و مسرت میگوید:«خانمها و آقایان؛اکنون از فلانآزمایشگاه خبر آوردهاند که فلان صابون در اوج تأثیر و مرغوبیت است.در پاکیزهنشدن این عرب،عیب و ایراد از صابون نیست،بلکه اعراب اساسا پاک شدنینیستند...»و این تبلیغات زشت و خباثت آمیز این چنین پایان میپذیرد.
در یک آگهی تلویزیونی دیگر محلول خاصی تبلیغ میشود که زنها به صورتمزاحمین میپاشند و موجب بیهوشی آنان میگردد.در این فیلم تبلیغاتی دختر جوانینشان داده میشود که به آرامی از راهی میگذرد،اما ناگهان با مردی روبرو میشود کهلباس عربی بر تن دارد.او با خنجر به زن حملهور شده و قصد تجاوز به او را دارد.زنجوان محلول را به صورت او میپاشد و مرد عرب مدهوش می گردد.زن نیز در حالیکه آب دهان به صورت او میافکند،به راه خود ادامه میدهد.
در آتن پایتخت یونان در یکی از سینماها نوعی آگهی تبلیغاتی،ویژه دارویی کهنیروی جنسی انسان را فزونی میبخشد،پخش میشود.در این آگهی،عربی با مویسپید و کمری که از شدت پیری خمیده،در حالی که پیراهن بلند عربی بر تن دارد،درمقابل دکهای که مجلات سکسی عرضه میکند،میایستد.یکی از آن مجلات رابرداشته و آهسته ورق میزند،در حالی که شهوت سراسر وجود او را احاطه کردهاست.ناگهان دستی به سوی او دراز میشود،با یک بطری که حاوی محلول نشاط آوریاست که موضوع آگهی تبلیغاتی است.عرب بطری را گرفته و جرعهای از آن رامینوشد.او بیمکث به اسب چموشی مبدل میشود که دیوانهوار در کوچه و خیاباندختران و زنان را دنبال میکند و به آنان حملهور میشود.
این موضوع خنده و نشاط تماشاگران را بر انگیخته و صدای قهقهه ایشان فضایسینما را آکنده میکند.این عرب مسلمان است که در چنین فضای نامطلوبی هدفتیرهای مسموم مسخره و استهزای بینندگان قرار میگیرد.
منبع:http://www.yahoodiat.blogfa.com/post-42.aspx کتاب سیطره صهیونیسم بر رسانه های خبری، نشر کیهان
سیطره یهود بر شرکتهایی که فیلمهای سینمایی را تهیه میکنند،یکسیطره و تسلط همه جانبه و گسترده میباشد که ذیلا به ذکر اهم اینشرکتها اکتفا میشود.برخی از آمارهای تأیید شده نشان میدهد که بیش از 90 از مجموعافرادی که در صنعت فیلمسازی آمریکا،در تهیه و توزیع و تحریر وتصویر و صوت برداری و مونتاژ کار میکنند یهودی میباشند و بزرگترینشرکتهای اصلی فیلمسازی در تملک یهودیان و در انحصار صهیونیزممیباشد.این شرکتها عبارتند از:نام شرکت نام مالک شرکتفوکس ویلیام فوکس یهودیگولدین ساموئل گولدینمترو لویس مایراخوان وارنر هارنی وارن و برادرانپارامونت هود کنسونکه منتوجات این شرکتها از یک سو سمومات صهیونیستی و فساد اخلاق و تباهی فرهنگ را به کشورهای مصرفکننده صادر میکنند و از سویدیگر ثروتهای بادآورده را روانه مؤسسات صهیونیستی مینماید.
کشورهای عربی یکی از بزرگترین مصرفکنندگان فیلمهای اینشرکتها میباشند،مطالب تهیه شده در این فیلمها بدون هیچگونهممنوعیتی در سالنهای سینمایی مصر و سوریه و اردن و هر کشوردیگری به نمایش گذارده میشود.(1)
داستان هالیوود و تأثیر آن در اشاعه فساد در سراسر عالم داستانیاست که شهرت جهانی دارد.مجله"مسیحیت آزاد"شهرک هالیوود راشهر سدوم قرن حاضر خوانده و میگوید:در این شهرک سینماییفضیلت انسانی به کلی نابود شده و فساد و تباهی و فجور و فحشاء ازشرایط اولیه ورود به این مرکز سینمایی میباشد و این علل پلید است کهشرافت و انسانیت و مردانگی و فضیلت را در نسل آمریکایی نابود کرده واین بزرگترین ابزار دست یهودیان است برای گسترش فساد در سطحعالم.داستان اشک تمساح برای قربانیان جنگ دوم جهانی و مظالم هیتلریکی دیگر از داستانهایی است که دستاویز ارباب سینما شده وصهیونیستها بالاترین بهرهبرداریها را از این داستان نمودهاند و هنوزآن رارها نکردهاند(1)هنگامی که تاریخچه سینمای کمدی را در آمریکا ورقبزنید،اسامی هنرپیشگان یهودی سهم برتر و مهمتر را به خود اختصاصمیدهد و مشهورترین هنرپیشگان یهودی میباشند،مانند:میل بروکسی،وودی آلن،بوب هوپ،جری لوئیس،فرانک سیناترا،بیلی وایلد،نیل سالیمون،میکی رونی،جک لمون و دهها تن دیگر ازهنرپیشگان و در رأس همه هنرپیشگان،چارلی چاپلین قرار دارد کهفیلمهای او ضد هیتلری میباشد.
در زمینه فیلمهای عشقی و عاطفی و تاریخی و جنگی،به ندرتفیلمی را میتوان یافت که یک دو هنرپیشه یهودی در آن بازی نکردهباشند،در این چنین فیلمها یهودیان به عنوان هنرپیشه،مسئول امور فنی،سناریست،کارگردان حضور دارند،اسامی برخی از آنان به شرح زیراست:
کییرگ دوگلاس،تونی کرتیس،گاری گرانت،جک نیکلسون،بیآزار،و ولترماتی یور،پییرت رینولدز،جین هاکمان،جیمس کان،استین هوفمان،ریچاردهاریس،ریچارد بنیامین،وودی اشتایگر،جورجروداسکوت،رویان اونیل،و دهها تن دیگر.هنرپیشگان زن یهودی نیز جایگاه ویژهای در آمریکا دارند برخی ازآنان به قرار زیرند:
الیزابت تایلور،آن بانکروفت،برباره استرایسند،شیلی دوفال،دیانکیتون،جیل کلایبرگ،کاری فیشر،ایلین براشتاین،ماری کلیلر،سوزانانسباک،دیبی رینولدز،دیان کانون،جووان وود وارد،پلابرینتسن،سالیکالیرمن،جیرالدین شابلن و دیگران(1)
در عین حال بقیه هنرپیشگان که از تبار آمریکائی هستند از آنجا که بهناچار با شرکتهای صهیونیستی کار میکنند خواه ناخواه تحت سلطه ونفوذ مالی و اداری صهیونیستها قرار دارند که ذکر اسمی آنان به درازامیکشد.
از آنجا که اقلیت یهود در همه جا حضور دارند و در هر کجا که هستندبه گونهای عمل میکنند،بنابراین در دیگر کشورها و سرزمینها نیز تاریخ وسرگذشت فیلم و سینما چیزی مشابه آمریکا میباشد و همه با هم دردرشتههای شیطنت و فساد و تباهی همکاری میکنند.
در انگلستان که آنجا نیز پایتخت فیلم و سینما به حساب میآید،لردآلفونت یهودی به تنهایی صاحب 280 باب سالن سینما میباشد وخودش به طور شخصی به نمایشفیلمها و انتخاب آنها نظارت میکند ودر میان فیلمهای موجود پیوسته زشتترین و خشنترینها را انتخابمیکند.
نامبرده از نمایش فیلم"هیتلر"که"آلیک گی نیس"در آن بازی کردهاست در موسسات خودش جلوگیری به عمل آورد در حالیکه این فیلم دراهداف صهیونیستی تهیه شده بود،نامبرده از آنجا که حملات ضدهیتلری فیلم همراه خشونت و زشتی نبوده است از نمایش آن جلوگیرینمود.
فیلم"هدیه"یک فیلم دیگری است که در انگلستان توسط روبرت گلداسمیت تهیه شده است.در این فیلم تعدادی از سران و ثروتمندان عربرا نشان میدهد که همراه دهها تن از زنان حرمسرای خودشان با حجابچادر و عبابه اروپا مسافرت میکنند و بعد بزرگان عرب به زنان محجبههمراه خودشان اکتفاء نکرده میلیونها فرانک برای شکار پیرزنان هر جاییپاریس خرج میکنند.در این میان اعراب فرنگ ندیده سری هم به عالم هنرپیشگان یهودیو مسیحی و فرنگی میزنند و به اماکن معروفه میروند و در عین حالزنان حرمسرا را در اتاقهای هتل حبس میکنند و مواظبت میکنند چشمآنها حتی به یک مرد هم نیافتد و هنگامی که یک گارسون پیر نزدیکمیشود تا چای یا قلیان و یا قهوه بیاورد،درهای اتاق را میبندند تاگارسون پیرمرد صدای حریم آقا را نشود و چشم حریم به قیافه گارسوننیافتد.و سرانجام هنگامی که یک خادم اشتباه میکند و وارد غرف حرمسرامیشود،به هنگام خروج رجال عرب در را روی او میبندند و به اتهاماینکه پیرمرد قصد سوء داشته و اتیان فاحشه کرده است او را به سختیکتک میزنند و یک منظره بسیار مسخره و خندهآور شروع میشود و فیلمدر میان خنده هزاران تماشاچی فرنگی و صهیونیست به پایان میرسد.در فیلم دیگری به نام فیلم"آمریکا آمریکا"زندگی آمریکائیان بهنمایش گذارده شده است و سرانجام آمریکائیان متدین و دیندار برایادای مراسم نماز به کلیسا میروند،لیکن به ناگاه جماعتی از اعراب بالباسهای چفیه عقال وارد کلیسا میشوند و به ضرب و شتم نمازگزاران وقتل و کشتار آنان میپردازند و سپس به علامت پیروزی جامهای شراب راسرکشیده مست میشوند و آنگاه به دزدی و جنایت و آتشسوزیمیپردازند(1)فیلمهای بتی محمودی،فیلم گروگانها،هتل هستریا و دهها فیلم دیگرکه اخیرا در ضدیت با انقلاب اسلامی ایران ساخته شده و فیلمهایکارتونی که در آن توهین به شخصیت مقام رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایرانشده است،همه و همه توسط این موسسات و با همکاری هنرپیشگان درخدمت صهیونیستها ساخته شده است. تهیه و تالیف و چاپ و توزیع و مساله آفرینی در جریان سلمان رشدینیز یکی دیگر از دسائس این صهیونیستها میباشد . منبع:http://www.yahoodiat.blogfa.com/post-30.aspx
نقش یهودیان در صنعت هرزهنگاری سینمای آمریکا
چکیده:
نویسنده در این مقاله به نقش یهودیان در صنعت فیلمهای هرزه میپردازد و دو گروه تولیدکننده فیلمهای هرزه و بازیگران چنین فیلمهایی را عمدتاً یهودی میداند. وی همچنین در این نوشتار به انگیزههای یهودیان از دخالت در این صنعت پرده برمیدارد و منافع مادی را تنها یکی از این انگیزهها میداند. و میگوید، این گروه از یهودیان، پرچمدار انقلاب جنسی دهه1960 بودند. به عقیده نگارنده، هرزهنگاری ترجمانی از طغیان علیه معیارها و زندگی منضبط مبتنی بر آموزههای تورات است.
داستانی که کمتر به آن پرداخته شده است، مربوط به یهودیان و نقش آنان در صنعت فیلمهای هرزه است که خویشاوند بدنام هالیوود شمرده میشوند. شاید ترجیح دهیم وانمود کنیم که چنین چیزی وجود ندارد، ولی این واقعیتی است که یهودیان سکولار، نقش بیش از حدی در سراسر صنعت فیلمهای هرزه در آمریکا ایفا کردهاند(و هنوز هم ایفا میکنند). دخالت یهودیان در پورنوگرافی در ایالات متحده، دارای تاریخ و پیشینهی طولانی است، همانگونه که در تبدیل یک خرده فرهنگ حاشیهای به چیزی که یک عنصر سازنده اساسی مربوط به آمریکاست، دخیل بودهاند.
فعالیت یهودیان در صنعت پورنوگرافی (هرزهنگاری) در قالب دو گروه تولیدکنندگان و فروشندگان محصولات پورنوگرافی و بازیگران فیلمهای سکسی صورت میگیرد. هر چند یهودیان تنها دو درصد از جمعیت آمریکا را تشکیل میدهند، ولی در پورنوگرافی برجسته و سرشناس بودهاند. بسیاری از دلالان و معاملهگران هنر و ادبیات شهوانی در تجارت کتاب بین سالهای 1940-1890 یهودیان مهاجری بودند که دارای ریشه و اصل و نسب آلمانی بودند. به گفته جیای گرتزمن، (نویسنده کتابی درباره این موضوع): «یهودیان در پخش و انتشار کالانتیانا [ادبیات داستانی و ترانهها و لطیفههایی با درون مایههای مستهجن]، رمانهای جنسی، مجلهها و نوشتههای بازاری سکسی، و... برجسته و مشهور بودهاند.»
معروفترین و بدنامترین تولیدکننده و فروشنده محصولات هرزهنگاری در دوران پس از جنگ، روبی استورمن (والت دیسنی صنعت پورنوگرافی) بود. براساس گزارش وزارت دادگستری آمریکا، استورمن در سراسر دهه 1970، کنترل بیشتر محصولات هرزهنگاری رایج در آمریکا را در دست داشته است. استورمن که در 1924 متولد شد، در کلولند (شرق نیویورک) بزرگ شد. وی در آغاز، مجلات و داستانهای فکاهی مصور میفروخت؛ وی هنگامی که پی برد که تولید و فروش مجلات سکسی، بیست برابر کتابهای فکاهی درآمد دارد، منحصراً به هرزهنگاری پرداخت و تا عناوین خاص، فروشگاههای خردهفروشی خود را راهاندازی کرد. در پایان دهه1960، استورمن به عنوان بزرگترین پخشکننده مجلات مستهجن مطرح بود و در اواسط دهه 1970، دارنده بیش از 200 فروشگاه کتاب مستهجن بود. استورمن همچنین شکلهای نوینی از اتاقکهای سنتی شهر فرنگ (نوعاً یک اتاق تاریک با یک تلویزیون رنگی کوچک که در آن تماشاگر میتواند فیلمهای ویدیویی مستهجن را تماشا کند) را عرضه کرد. گفته شده است که استورمن تنها کنترل صنعت سرگرمی- هرزهنگاری را در دست نداشت. بلکه شخص وی به معنای کل این صنعت بود. سرانجام وی به علت فرار از پرداخت مالیات و جرایم دیگر محکوم و مجرم شناخته شد و در سال 1997 در زندان با بدنامی و بیآبرویی در گذشت. پسرش دیوید، به کسب و کار خانوادگی ادامه داد. نمونه مجسم و امروزی استورمن، یک یهودی 43 ساله اهل کلولند است که نام وی استیون هیرچ است و «دونالد ترومپ صنعت پورنوگرافی» توصیف شده است. برقرارکننده پیوند و ارتباط میان این دو نفر، فرد، پدر استیو، بود که کارگزار بورس و جانشین استورمن به شمار میآمد. امروزه هیرچ گروه «وی وید اینترتینمنت» که مایکروسافت جهان پورنوگرافی نامیده شده و تولیدکننده بیشترین فیلمهای«سکسی» در آمریکاست، اداره میکند. تخصص وی، واردکردن فنون بازاریابی مربوط به جریان غالب و اصلی حرفه پورنوگرافی بود. در حقیقت، وی وید، شبیه به سامانه استودیوی هالیوود در دهههای 1930و 1940 میباشد؛ به ویژه در مورد قراردادهای انحصاری با ستارگان سکس پیشهای که از سوی هیرچ به مزدوری گرفته شده و سازماندهی میشوند. وی وید موضوع یک شوی تلویزیونی در مورد پشت صحنه فیلمی بود که به تازگی از شبکه چهار پخش شد:
بیشتر بازیگران پیشتاز مرد و نیز شمار قابل ملاحظهای از ستارگان زن در فیلمهای مستهجن دهههای 1970و 1980 را یهودیان به خود اختصاص دادهاند.
به دنبال یک دلار
یهودیان در صنعت پورنوگرافی به همان دلایلی وارد شدند که همکیشان آنان در هالیوود وارد شده بودند. آنان بیشتر به این دلیل جذب این صنعت شدند که این صنعت آنان را پذیرفت. زیرا هنوز موانع محدودکننده، آن چنان که آنان با این موانع در بسیاری از حوزههای دیگر زندگی آمریکایی مواجه بودند، ایجاد نشده بود. در صنعت هرزهنگاری، علیه یهودیان هیچگونه تبعیضی وجود نداشت. در اوایل سده بیستم، یک سرمایهگذار برای شروع کسب و کار فیلم، نیازمند مبالغ زیادی پول نبود؛ سینما یک هوس و مد روز گذرا و ناپایدار درنظر گرفته میشد. در کسب و کار پورنوگرافی نیز شروع به کار آسان بود. برای نشان دادن فیلمهای ویژه مردان یا لوپس، همه چیزهایی که یک نفر لازم داشت: سالن سینما و چند صندلی بود. یهودیان که وابستگی به وضع موجود نداشتند و چیزی برای از دست دادن (در اثر نوآوری خود) نداشتند، آماده تجربه روشهای نوین انجام کسب و کار بودند. کرترمن این موضوع را چنین توضیح میدهد: «یهودیان، هنگامی که خود را محروم از یک عرصه و حوزهکار و تلاش یافتند، به حرفهای روی آورند که احساس کردند، سرانجام میتوانند با همکاری همقطاران خود و با کوشش جمعی، رشد و ترقی کنند... یهودیان مدتهای مدیدی سرشت، خلق و خو، قریحه و استعداد دلالان و واسطهها را پرورش و گسترش دادهاند. آنان به این تواناییها افتخار و مباهات میکنند.»
سرگرمی و نمایش فیلمهای مستهجن نیازمند چیزی بود که یهودیان به وفور از آن برخوردار بودند: «Chutzpah» (بیشرمی، پررویی، بیحیایی و وقاحت). یهودیان اولیهای که تولیدکننده محصولات هرزهنگاری بودند، نابغههای بازاریابی و سرمایهگذاران و کارآفرینان جاهطلب و بلندپروازی بودند که ایستادگی، پایداری، سرسختی، فراست و اعتماد به نفس بیپایان آنان، باعث موفقیتهای چشمگیرشان شد.
البته شمار زیادی از یهودیان شاغل در هرزهنگاری، بیشتر با انگیزه و اشتیاق کسب سود به این صنعت روی آورده بودند. درست همانگونه که همتایان آنان در هالیوود، یک کارخانه رویایی برای آمریکاییان و پرده سفیدی که بر روی آن تصاویر و پندارهای یهودیان ثروتمند و منتفذ آمریکا نمایش داده میشد، تهیه کرده بودند. غولها و سلاطین پورنوگرافی هم در زمینه درک میل و سلیقه همگانی، استعداد و قریحه خود را نشان دادند. چه راهی بهتر از فراهم ساختن جوهره و خمیره مایه رویاها و توهمات، از طریق صنعت سرگرمی و نمایش فیلمهای مستهجن وجود داشت؟ بازیگران به خاطر پول به اعمال منافی عفت عمومی میپرداختند. به نظر فاکسمن که کارگردان یکی از مؤسسات تولید فیلمهای مستهجن است: «یهودیانی که وارد صنعت هرزهنگاری شدند، همانکاری را کردند که افرادی که به دنبال رویای آمریکایی بودند، انجام دادهاند.»
یهودیانی که وارد صنعت پورنوگرافی میشدند، همچون همقطاران خود در جریان اصلی و غالب، معمولاً چنان رفتار نمیکنند که نماینده و معرف گروه مذهبی خود باشند. اغلب بازیگران و تولیدکنندگان محصولات هرزهنگاری، به لحاظ فرهنگی یهودی هستند ولی به طور مذهبی و عملی یهودی به شمار نمیروند. بسیاری از آنان کاملاً سکولار هستند و فقط به طور اسمی و ظاهری یهودی محسوب میشوند. با وجود این، استورمن- که یک یهودی شناخته شده بود یک اهداکننده سخاوتمند و دست و دلباز نیز برای انجمنهای خیریه یهودی به شمار میرفت و ریچارد پاچکو که یکی از بازیگران فیلمهای مستهجن است، یک بار در مصاحبهای اعلام کرد که شاگرد مدرسه خاخامها بوده است. شمار اندکی از فیلمهای مستهجن، آشکارا درون مایهها و مضامین یهودی دارند؛ هر چند که یک بار یکی از کارگردانان صنعت فیلمهای هرزهنگاری، ستارههای یهودی پورنوگرافی را گرد هم آورد تا یک فیلم مستهجن حلال و مشروع(!) بسازد و این فیلم، فروش خوبی هم داشت. در حقیقت، بنابر سرمقاله وب سایت اتحادیه جهانی دانشجویان یهودی: «هزاران نفر در جستجوی فیلمهای مستهجن یهودی هستند. در فهرست بیشترین کلمات کلیدی مورد استفاده در جستجوی اینترنتی در GOTO.com ، پس از تقویم یهودی، آدمهای مجرد یهودی، قرار گذاشتن با یک یهودی و جشنوارههای یهودی و فیلم پورنوگرافی یهودی قرار دارد.»
آیا درباره چرایی دخالت ویژه یهودیان در هرزهنگاری، دلیل ریشهدارتری فراتر از انگیزه مادی محض وجود دارد؟ بدون تردید اثری از طغیان و یاغیگری در شرکت و دخالت یهودیان در فیلمهای هرزهنگاری وجود دارد. طبیعت و سرشت تحریمشده و ممنوع این موضوعات در جذابیت آن نقش دارد.
به گفته یکی از اعضای گمنام این صنعت که توسط مایکل جونز در مجله « جنگهای فرهنگی» در ماه مه 2003 نقل قول شده است: «بازیگران مرد پیشتاز در دهه 1980، نتیجه تربیت و پرورش یهودی سکولار بودند و بازیگران زن نیز نتیجه مدارس روزانه کاتولیک بود.»
افزون بر این، لوک فورد، به عنوان یک یهودی ارتدوکس و شایعهپرداز در صنعت هرزهنگاری، در وبسایت خود چنین توضیح میدهد: «پورنوگرافی تنها تعبیر و ترجمان از شورش و طغیان علیه استانداردها و معیارها و علیه زندگی منضبط و مقرراتی مبتنی بر اطاعت از تورات که نشانگر زیستن یک یهودی بر پایه دین یهود است، میباشد.» همچنین هرزهنگاری، شورشی علیه والدینی (غالباً از طبقه متوسط) است که آرزو دارند بچههایشان حقوقدان، پزشک و حسابدار شوند.
به همان اندازه که تأثیرات مذهبی کمکم محو شد و آموزههای سکولار جانشین آنها گردید، یهودیان بیقید و بیتعصب، به ویژه آنهایی که در منطقه خلیج کالیفرنیا بودند، نیز به سکس به مثابه ابزاری جهت رهایی و آزادی شخصی و سیاسی نگریستند. آمریکا آزادترین جامعهای بود که یهودیان تا به حال شناخته بودند و این امر، خود را با رشد صنعت هرزهنگاری نشان داد. زنان یهودی که به آمیزش جنسی بر روی صفحه تلویزیون میپردازند، مطمئناً در تضاد روشن و شدیدی با تصور قالبی از «شاهزاده خانمهای یهودی آمریکایی» قرار دارند.
با گسترش نظریه ویرانگری و ضدسیستمی، شرکت یهودیان در صنعت فیلمهای مستهجن را میتوان به مثابه نشانهای مشهور و مربوط به کل تشکیلات WASP (پروتستانهای سفیدپوست اروپاییتبار در آمریکا) دانست. برخی از ستارههای فیلمهای مستهجن، خود را به صورت جنگجویان خط مقدم در پیکار مقدس و معنوی میان آمریکای مسیحی و انسانهای سکولار تلقی میکنند. به گفته فورد، هنرپیشههای یهودی فیلمهای مستهجن، اغلب شادمانی خود را از این که به معتقدان مسیحی نسبت حیوانات چهارپای خشکه مقدس، آنارشیست، عیبجو و خرمگس بدهند، نشان داده و نسبت به آنان مباهات و فخرفروشی میکنند. با این استدلال، دخالت یهودیان در صنعت پورنوگرافی، نتیجه نفرت و بیزاری آنان از مرجعیت و اقتدار مسیحیت است: آنان در تلاش برای تضعیف فرهنگ مسلط و غالب در آمریکا، با استفاده از انهدام و تخریب اخلاق هستند. پورنوگرافی از نظر برخی از فعالان یهودی در این صنعت، راهی برای آلوده کردن و به فساد کشاندن فرهنگ مسیحی است.
در اینجا سخن بر سر این است که تلاش همه جانبه و مبارزه سنتی انقلابی نو رادیکال یهودیان مهاجر در آمریکا، به جای سیاست چپگرایانه به سمت سیاست جنسی سوق داده شده است. یهودیان درست همانگونه که در جنبشهای رادیکال و بنیادی، در طول سالیان طولانی شرکت داشتهاند، در صنعت هرزهنگاری هم به گونهای نامتوازن شرکت دارند. یهودیان آمریکا، انقلابیون جنسی بودهاند. مقدار زیادی از مطالب مربوط به آزادی جنسی، از سوی یهودیان نگاشته شده است. آنهایی که در صف مقدم جنبشی بودند که آمریکا را وادار به اتخاذ یک دیدگاه لیبرالتر درباره سکس کرد، یهودی بودند. همچنین یهودیان پرچمدار انقلاب جنسی دهه1960 بودند.
ویلهلم رایش، هربرت مارکوزه و پاول کودمن، جانشین مارکس، تروتسکی و لنین شدند آنگونه که استنباط انقلابی ایجاب میکرد. مشغله ذهنی و دغدغه اصلی رایش، کار، عشق و سکس بود، در حالی که مارکوزه پیشگویی کرد که یک آرمان شهر سوسیالیستی، این امکان را برای افراد فراهم خواهد آورد که به ارضا و اقناع سکسی دست یابند. کودمن دربارهی «پیامدهای دلنشین و عالی فرهنگی» که از قانونی کردن پورنوگرافی پیروی میکند، مطالبی با این مضمون نوشت: «این امر به کل هنر ما شرافت خواهد داد و جنسیت را انسانی خواهد ساخت.»
این مرور اجمالی و مختصر و تجزیه و تحلیل نقش و انگیزههای پشت پرده بازیگران و تولیدکنندگان محصولات هرزهنگاری، قصد دارد تا موضوعی را که در فرهنگ عمومی یهودیان آمریکایی مورد بیتوجهی قرار گرفته، روشن کند. درباره این موضوع، آثار اندکی به نگارش درآمده است. کتابهایی همچون «تاریخچهای از یهودیان در آمریکا» به سادگی این موضوع را نادیده میگیرند و شما میتوانید یقین داشته باشید که در سیصد و پنجاهمین سالگرد ورود یهودیان به ایالات متحده، هیچ سخنی درباره پیشرفت و نوآوری یهودیان در این زمینه گفته نشد. حتی نشریه « نیویورک تایمز» که معمولاً اهل مدارا و تسامح است، در پرداختن به این موضوع، بیش از اندازه وزین و موقر بوده است، ولی نشریه(Heeb) که سنتشکن، عرفستیز و چپگراست، قصد دارد که شمارهای مختص این موضوع منتشر کند. با در نظر گرفتن دیدگاه نسبتا تسامحگرای یهودی درباره سکس، چرا ما از نقش یهودیان در صنعت هرزهنگاری خجلتزده و شرمسار هستیم؟ ممکن است ما آن را دوست نداشته باشیم، ولی نقش یهودیان در این حوزه مهم و چشمگیر بوده است و هنگام آن فرا رسیده است که درباره آن به طور جدی بیندیشیم و بنویسیم.
نویسنده: ناتان آبرامز(Nathan Abrams ؛ مدرس تاریخ آمریکای نوین در دانشگاه آبردین است. وی به تازگی نگارش کتابی را دربارهی نومحافظهکاری در ایالات متحده به پایان رسانده است.) منبع: Jewish quarterly.org
تراست موسیقی یهود چگونه شما را به ترنّم وا میدارد
یهودیان آهنگ عامیانه نساختند بلکه آن را به ابتذال کشیدند.دقیقا زمانی کهیهود کنترل آهنگهای عامیانه و مورد علاقه مردم را به دست گرفت،جنبه معنویو اخلاقی این گونه آهنگها رو به انحطاط گذاشت.موسیقی«عامیانه»پیش ازآنکه به صنعتی یهودی تبدیل شود حقیقتا عامیانه و مردمی بود.مردم آن را ترنّم میکردند و دلیلی نمیدیدند که پنهانش کنند.اما موسیقی عامیانه امروز اغلبآن قدر مشکوک و سؤال بر انگیز است که مجریان آن،به خصوص اگر نشانی ازنجابت و پاکیزگی در وجودشان باشد،باید مستمعین را پیش از اجرا ارزیابینمایند.هموطنان میانسال مراحلی را که موسیقی عامیانه طی چند دهه اخیر پشتسر نهاده به یاد میآورند.
سرودهای جنگی تا بعد از جنگ داخلی[آمریکا] دوام پیدا کرده و به تدریج با آهنگهای بدیع،رومانیک و بیآلایش دوران بعد ازجنگ در هم آمیختند.طی جنگ جهانی اول،آهنگها و تصنیفهای مشابهیبرای یک مدت کوتاه احیا شدند.این آهنگها محصول کارخانههای آهنگسازینبودند بلکه توسط افرادی که استعدادشان به صورت طبیعی شکوفا میشدبه وجود آمدند.این اشخاص نه برای مجامع نشر و توزیع موسیقی بلکه برایارضای حرفهای خویش و برای هنرمندان سالنهای موسیقی کار میکردند.ثروت زیادی از طریق آهنگسازی به دست نمیآمد ولی خشنود ساختن وارضای ذوق عامّه موجب رضایت و خشنودی هنرمند میشد.ذوق و سلیقه عامّهطالب چیزی است که عموما از آن تغذیه میکند.ذوق و سلیقه عامّه همان عادتآنهاست.عموم مردم از منشأ آنچه زندگیشان با آن تأمین و سپری میشودبیخبرند و خود را با آنچه عرضه میشود تطبیق میدهند.ذوق و سلیقه عامّههمراه با بالا رفتن یا پایین آمدن کیفیت تغذیه مادی یا معنوی آنان بهبود یافته یاتنزل پیدا میکند.
طی یک ربع قرن،با برخورداری از همه امکانات تبلیغی نظیر تئاتر،سینما،موسیقی عامیانه،روزنامهها و رادیو،ضمن تحقیر و تخفیف همه نهادهای اخلاقیمخالف،تقریبا میتوان نوع مردم و جامعه مورد نظر را پرورش داده و به وجود آورد.فقط حدود یک ربع قرن برای انجام این کار کفایت میکند.مردم سابقا هم مثل امروز ترنّم میکردند،اما نه به این طرز تخدیر شده و نه بااین تسلسل و پیوستگی ناشی از گیجی و اغتشاش.آنان ترنّم میکردند،نه بهعنوان عادتی غیر ارادی بلکه چون چنین میخواستند.آنان آهنگهای بیمعنی ومهمل،عاطفی و حماسی را میخواندند و زمزمه میکردند ولی آهنگهای«مشکوک»ممنوع بود.آهنگهای قدیمی را به سهولت میتوان به خاطر آورد.اگر چه سالها از دوره محبوبیت آنها گذشته است،اما طبیعت آنها به گونهای استکه از میان نمیروند.آهنگهای بسیار قدیمی وجود دارند که عناوین آنها حتیبرای کسانی که آنها را نخوانده و زمزمه نکردهاند آشناست.ولی آهنگ عامیانهمورد علاقه مردم را در همین ماه گذشته در نظر بگیرید.چه کسی نامش را بهخاطر دارد؟آهنگهای قدیمی جایی برای آثار و وسوسه انگیز و احساساتناسالم و بیمارگونه باقی نمیگذاشتند.آنها فاقد احساس و عاطفه نبودند امااحساس موجود در آنها ناشایست و قبیح نبود.
آنگاه یهودیان وارد شدند و آهنگعامیانه متحول شد.عناوین کاملا تازهای با موضوعاتی کاملا متفاوت باآهنگهای قبلی رواج پیدا کرد.خوانندگان با ذوق و مستعد و تصنیفهای خوش آهنگ ناپدید شدند.دوره موسیقی یهودی و آفریقایی مدخلی برایموسیقی جنگلی،یا به اصطلاح«کنگو»یی،و انواع دیگر موسیقی بود که بهسرعت مدارج انحطاط را پیمود و به نوعی موسیقی سبعانه تبدیل شد که از آنچهخود حیوانات وحشی ممکن بود به آن دست یابند سبعانهتر مینمود.در کنار اینکشش باتلاقی،نوعی موسیقی«ضربی»که ادامه موسیقی سیّار اصیل سیاهانبود جریان داشت.موسیقی تغزلی در برابر آهنگهای رقص سیاهان که سیل آسارواج پیدا میکرد رنگ باخته و از میان رفت.موسیقی سیّار احیا شد:جوانان اغواگر به طور یکنواخت و آرام تصنیفهایی را زیر لب زمزمه میکنند،زناندلفریب با حرکاتی که به طرز شرمآوری شهوت انگیز است ترانههایی را تو دماغیمیخوانند که هیچ آهنگساز واقعی باز نمیشناسد.
گروههای نوازنده موسیقیجاز رفته رفته ظاهر شدند. اگر چه زوال و انحطاط موسیقی عامیانه به تدریج و به صورتی نامحسوسآغاز شد اما در آهنگهای مبتذل یکی دو دهه اخیر به سهولت قابل تشخیصاست.عاطفه و احساس جای خود را به وسوسههای شهوانی داده است.ماجرایعاطفی و عاشقانه به تحریکات جنسی تبدیل شده است.موسیقی موزون وخوش نوای عامیانه پس از عبور از مرحله آهنگهای ضربی و ریتمیک،اکنون بهآه و ناله و موسیقی جاز بدل گشته است.مضمون اشعار موسیقی نیز متنزل شده وجای خود را به لجنهای برآمده از عمق پستترین طبقات جامعه واگذار کردهاست.نخستین«سلطان جاز»تقلبی یک یهودی به نام«فریسکو»بود.مدیراناصلی این روند رو به تباهی همه یهودی بودهاند.فقط قدری زیرکی و موذیگریلازم بود تا این کثافت ضد اخلاق و معنویت را از نظرها بپوشاند و آن را از جایگاهطبیعیاش،که جز بیزاری و تنفر حس دیگری در انسان بر نمیانگیزد،برتر جلوهدهد.
منبع:http://www.yahoodiat.blogfa.com/post-45.aspx
|
یهودیان درآمریکا مهاجرت یهودیان به آمریکا، همزمان با کشف این قاره و اخراج دسته جمعی یهودیان از اسپانیا و پرتغال صورت گرفت. این واقعه در اوسط قرن هفدهم میلادی رخ داد و به تدریج گسترش یافت . موج اول مهاجرت با ورود یک دسته ی 23 نفری از یهودیان مهاجر برزیل در سال 1654م. که وارد نیویورک شدند، آغاز شد. این گرو، از طرف حاکم محل، مورد بی مهری قرار گرفتند و طی نامهای خواستار خروج آنها شدند؛ ولی این نامه به جهت دخالت صاحبان سهام کمپانی هلند بی نتیجه ماند. مورخان، این واقعه را گام اول و اساسی در گسترش یهو در آمریکا ذکر می کنند. لابی صهیونیسم در آمریکا برای روشن شدننفوذ صهیونیست ها در آمریکا، لابی یهودیان به 2 صورت متصور است؛1. لابی رسمی. 2. لابی غیر رسمی. منابع قدرت لابی اولین سؤالی که مطرح می شود این است که لابی صهیونیسم،قدرت خود را از کجا به وجود آورد؟ برای پاسخ به این سؤال باید گفت که شرکت فعالانه ی یهودیان در انتخابات، پرداخت و جمع آوری اعانات، داشتن ارتباط با نخبگان جامعه و نفوذ بر جریانات سیاسی، نمونه هایی از منابع قدرت لابی هستند؛ یعنی یهودیان هم رأی می دهند وهم به کاندیدای خود کمک مالی می کنند تا به پست مورد دل خواه برسد. یکی دیگر از منابع قدرت آن، کمک آمریکاست.مجله ی الحیات از قول کوهن، وزیر دفاع وقت آمریکا می نویسد:پایبندی ما به امنیت اسراییل، کاملاجدی است و از این کار دست بر نمی داریم؛ چون حمایت از اسراییل، اصولا بخشی از استراتژی آمریکاست. براساس یک نظر سنجی در سال 1983م.، 91 درصد از مردم یهود معتقد بودند که حمایت از اسراییل در جهت منافع آمریکاست.این تلقی نشان می دهد که از نظر یهودیان آمریکا، منافع آمریکا و اسراییل، پیوند بسیار محکمی با هم دارند و در عمل، این مسأله به اثبات رسیده است. حوزه های نفوذ لابی صهیونیسم حوزه های قدرت لابی را می توان در موارد زیر یافت: الف) فرهنگ نمادهای فرهنگی از جمله مطبوعات، مجلات، رادیو، تلویزیون و سینما از دیرباز مورد توجه یهودیان بودند. یهودیان از سال 1728 م. تا 1904م.، در حدود 975 روزنامه و مجله به چاپ رساندند تا بتوانند مواضع خودرا از طریق اطلاع رسانی اعلام دارند و با تحصیل شرایط فوق، هیچ اخباری بدون کنترل به مردم منتقل نمی شد.بیشتر نویسندگان و مؤسسان رسانه ای امریکا، یهودی اند که مهم ترین آنها چهار روزنامه ی نیویورک تایمز، لس آنجلس، واشنگتن، پست و وال استریت ژورنال می باشند. مهم ترین این روزنامه ها، نیویورک تایمز است. این روزنامه را ابتدا یک یهودی به نام «آدولن آچر» در سال 1896 تأسیس کرد که بیشتر از روزنامه های دیگر، درباره ی یهود مطلب می نوشت. روزنامه ی دیگر، واشنگتن پست میباشد که توسط یک سرمایهگذار یهودی خریداری شد. ریاست وال استریت ژورنال هم که در هفته، 8/1 میلیون نسخه فروش دارد، با یک یهودی است. لابی، در نشر مطالب مخالف با منافع صهیونیسم و اسراییل، بسیار حساسیت دارد و با دخالت و کنترلهایش، سعی در منحرف ساختن یا کمرنگ کردن مخالفتهامیکند. یهودیان به دلیل پرنفوذ بودن رادیو و تلویزیون، کوشیدند با در اختیار گرفتن شبکه های مهم رادیو و تلویزیون، به اهداف خود برسند. یهودیان سه شبکه ی مهم «NBC »، «C.B.S» و «A.B.C» را تحت کنترل خود دارند که از شبکه های پر بیننده هستند.یهودیان علاوه بر حمایت از اسراییل، به تبلیغ عقاید دین یهود نیز می پردازند. دو کمپانی سینمایی متروگلدین مایر (M.G.M) و فوکس قرن بیستم، تحت نفوذ یهودیان می باشند. ب) سیاست لابی با خرید یا فریب سیاست مداران آمریکایی، نفوذ سیاسی خود را گسترش داده است.جیمی کارتر در مبارزات انتخابی خود در سال های 1975م.و 1976م. بر یکپارچگی اسراییل پا فشاری کرد و همانند دیگر دموکرات ها، صلح درخاور میانه را منوط به ایجاد روابط دیپلماتیک اعراب با اسراییل دانست. از دلایل کسب آرای یهودیان توسط کارتر، می توان به پیوستن ادوارد ساندرز، رییس ایپاک و پل زوکرمن، رییس سازمان یهودی UJA به تیم انتخاباتی او، سخنرانی های کارتر در حمایت از اسراییل و یهودیان، تلاش لابی اسراییل و سازمان دهی یهودیان و وجود جو تنفر از جمهوری خواهان اشاره کرد. رونالد ریگان یک جمهوری خواه بود و در بهترین زمان ممکن، نامزد انتخاب ریاست جمهوری شده بود؛ زیرا اقدام مک هنری، سفیر دموکرات آمریکا در سازمان ملل متحد در تصویب یک قطع نامه ی ضد اسراییلی، فاجعه ای دیپلماتیک برای دموکرات ها و کارتر بود و باعث شد تا آنان، تعداد زیادی از آرای یهودیان را از دست بدهند. بی اعتمادی لابی اسراییل به دولت کارتر، باعث شد تا ریگان مورد توجه قرار گیرد. ریگان نیز در سخنرانی های خویش توانست اعتماد یهودیان را به خود جلب کند. رونالد ریگان در سال 1984م. برای انتخاب دوباره ی خود برای ریاست جمهوری، ناچار بود امتیازهای بیشتری به لابی صهیونیسم بدهد؛ چون رقیب انتخاباتی او از حزب دموکرات، یکی از طرفداران اسراییل شناخته می شد. اقدامات او برای جلب نظر یهودیان عبارت بودند از: بالا بردن منزلت کاخ سفید در تماس با اقلیت یهود، کمک به اسراییل برای ساخت هواپیماهای جنگی جدید، بالا بردن سطح همکاری های استراتژیک نظامی، ایجاد روابط تجاری با اسراییل و معافیت آنها از مالیات، بخشش تمام قرض های اسراییل، رد درخواست ملک حسین برای دخالت در مواضع اسراییل، قرارگرفتن اسراییل در زمره ی متحدین پیمان ناتو(1987) و مشارکت دادن آنها در پروژه ی جنگ ستارگان(1986).اقدامات ریگان در جلب نظر لابی اسراییل، بسیار با موفقیت همراه بود و توانست از رقیب دموکرات خود پیشی بگیرد. ج) اقتصاد یهودیان از بدو ورود به ایالات متحده، سعی کردند تا خود را در مسایل اقتصادی وارد سازند.تعدادی از این یهودیان، به سبب امرار معاش و تأمین نیاز مادی، خود را در صنایع و کارخانه های ایالات متحده پیوستند. بانک داری مدرن را در قرن نوزدهم، فردی یهودی به نام بارون ادموند چیلد یهودی پایه ریزی کرد. در این زمان، نیویورک که مملواز یهودیان ثروتمند بود، به کانون اقتصاد جهانی تبدیل گردید و قدرت اقتصادی اروپا به ایالات متحده منتقل شد. د) سازمان یهودی ایپاک با شروع جنگ جهانی اول و حضور مهاجران یهودی روس در آمریکا، سازمان های متعدد یهودی به شکل مذهبی به فعالیت مشغول بودند و بعد از جنگ جهانی دوم، یهودیان آمریکا از کشتار یهودیان به دست نازی ها استفاده کرده، با مدیریت سازمانهای متعدد، به بهبود سطح معیشتی یهودیان با حقوقی برابر با شهروندان آمریکایی پرداختند. این سازمان ها به تدریج افزایش یافته، با اعمال مدیریت در آنها توانستنداین تصور را که یهودیان ایالات متحده، دشمن هستند، از بین ببرند و موجب شوند تا جامعه ی یهود در سیاستگذاری سران ایالات متحده در خصوص مسایل خاورمیانه و اسراییل تأثیرگذار شود. هـ) سازمان صهیونیست های آمریکا (ZOA) این سازمان، قدیمیترین و یکی از بزرگ ترین سازمان های طرفدار اسراییل در ایالات متحده ی آمریکاست و با هدف برپایی دوباره ی یک دولت یهودی در فلسطین، پا به عرصه ی وجود گذاشت و بدین منظور، جمع آوری کمک های مالی را وظیفه خود دانست. ZOA ، در ایالات متحده، به عنوان دومین لابی مهم صهیونیست ها شناخته شده است. یکی از رؤسای این سازمان، موتورن کلین میباشد که به عنوان یک عنصر فعال سیاسی طرفداری حزب لیکود، در میان یهودیان شناخته می شود. رییس ZOA در 29 جولای 1994م. با صلح اعراب و اسراییل مخالفت کرد؛ زیرا ZOA نماینده ی قشر افراطی و دست راستی صهیونیست های اسراییل، یعنی لیکود می باشد که تشکیلاتی غیرانتفاعی است و معاف از مالیات میباشد و در ایالات نیویورک آمریکا به ثبت رسیده است. این سازمان، هم اکنون پنجاه هزار عضو فعال دارد و به فعالیت های صهیونیستی گستردهای در سرتاسر آمریکا مشغول است. ZOA در تلاش است تا خود را به عنوان تیغ برنده ی یهودیان آمریکا معرفی کند؛ به طوری که فعالیت های کنگره، کاخ سفید و ادارات دولتی در واشنگتن را تحت نظر دارد و از طریق سرویس خبری خود، اطلاعات مهم و حیاتی را بین اعضای مسؤول سازمان منتشر می کند. نفوذ سنتی لابی در انتخاب رییس جمهور آمریکا با مطالعه و بررسی اولیه در نهاد ریاست جمهوری یلات متحده، می توان به نقش گروه های مشورتی و هیأت های کارشناسی در دفتر ریاست جمهوری پی برد. این گروه ها در تصمیم گیریهای مختلف کشور به شخص رییس جمهور کمک میکنند. گروه های مهم و با نفوذ نیز سعی دارند خود را به این هیأت ها وارد ساخته، با دفتر رییس جمهور در ارتباط باشند. هر چه ظرفیت و توانایی این گروه های اجتماعی بالاتر باشد، از سوی اطرافیان ریاست جمهور، بیشتر مورد توجه قرار میگیرند. از دیرباز، احزاب مختلف در خصوص به دست آوردن آرای یهود، اهتمام جدی داشته اند. دلایل توجه نامزدهای ریاست جمهوری به یهودیان در مبارزات انتخاباتی عبارتند از : |
تعدد و نفوذ گسترده رسانه های صهیونیستی
در سالهایی نه چندان دور، اروپاییان، یهود را مروج ربا و حرص و فساد و نیرنگ و دنیاطلبی می دانستند و موش کثیف می نامیدند. اما چه شده که امروز، در دانشگاهها و رسانه های دنیا، یهودیان و به تبع آن صهیونیستها سمبل هوشیاری و زیرکی و علم آموزی و نابغه نامیده میشوند؟ و چرا امروزه در هر فیلم و کارتونی موش سرآمد زیرکی، فهم و شعور است؟
شاید در این مسیر رسیدن به پاسخ، این حرفِ خاخام «راشورون» راهنمای ما باشد که در 1869 گفت: «اگر طلا نخستین ابزار ما در سیطره و حکومت بر جهان است، بی تردید مطبوعات و روزنامهنگاری دومین ابزار ما خواهد بود.» مطمئناً اگر در آن سالها سینما و تلویزیون ـ که چند دهه بعد اختراع شدـ وجود داشت، وی قبل از مطبوعات، به این دو ابزار رسانه ای شاره میکرد، کما این که بعدها آنان سینما را «ساحل نجات» خود نامیدند و بر شبکه های جهانی تلویزیونی نفوذ کردند. امروزه رسانه های جمعی مهم ترین ابزار جنگ روانی و استعمار فرانو و ناتوی فرهنگی شده اند. در این مقال بر آنیم که مختصراً ، به نفوذ صهیونیستها در رسانه های متعدد اشارهای داشته باشیم. البته بی شک بررسی کاملی از این نفوذ نیاز به نوشتن چندین جلد کتاب مبسوط دارد که در این مختصر نمی گنجد.
مطبوعات و نشریات
بی شک نام رابرت مردوخ (روپرت مرداک)، یهودی استرالیایی الاصل، با غول های رسانه ای عجین شده است. او، اکنون سمبل جهان خواران بی خیالی شده است که حاضرند از هر وسیلهای برای رسیدن به اهدافشان در مسیر استعمار فرانو و نبرد سایبرنتیک و رسانه ای استفاده کنند. استعمارگرانی که با سوء استفاده ازحرص و شهوت و ترس و لذت بشر ، از او به تمامه سواری میگیرند.
رابرت مردوخ سالها قبل که روزنامه تایمز در مشکلات شدید مالی به سر میبرد، آن را خرید و بدین ترتیب سمبل لندن مدرن، یهودی شد. او همچنین اندکی بعد روزنامه ساندی تایمز را خریداری کرد و مالکیت سه مجله انگلیسی سان (پوچگرا و فاسد و مبتذل با تیراژ حدود سه میلیون و هفتصد هزار نسخه)، نیوز آو دِوُرد (اخبار جهانی که نشریه ای مبتذل و حادثه ای و خبری با تیراژ حدود چهار میلیون نسخه می باشد) و سیتی مگزین را از آنِ خود کرد. وی، همچنین مجلات و روزنامه های زیادی را در استرالیا و امریکا و چین کم کم تحت سیطره خود آورد و در تمام آنها با محوریت فوتبال و حادثه و سکس، توانست مشتریان غفلت زده زیادی را به خود جلب کند. وی همچنین مالک شرکت های سینمایی و تلویزیونی و ماهواره ای متعددی همچون فاکس، اسکای، فاکس نیوز و شرکت بزرگ فوکس قرن بیستم نیز، میباشد.
در امریکا، روزنامه نیویورک تایمز در سال 1896 که با بحران مالی روبرو شده بود، توسط آدولف اوش یهودی خریداری شد و صهیونیستی شد. همچنین صهیونیست ها نفوذ فراوانی بر واشنگتن پست دارند. آنها همچنین افسارِ روزنامه های دیلی نیوز و نیویورک پست و و استارلیجر و سان تایم را نیز در ید خود دارند و بر مجلات فاریتی (هنری سینمایی) و تایم (که در سال 1981 به تیراژ 5/4 میلیون رسید) و نیوزویک (که در سال 1933 تأسیس شد و در 1981 به تیراژ سه میلیونی رسید و در سال 1937 صهیونیست ها مالک آن شدند) اقتدار کاملی دارند. در فرانسه مجلات یهودی نوفوکاییه و دفاتر جدید و اکسپرس و خانواده کارگر و روزنامه های فیگارو و لوکوتیدین و فرانس اسوار و مردم، تحت نفوذ عمیق صهیونیست های مقتدر فرانسوی هستند.
خبرگزاری ها
ژولیوس رویتر یهودی در سال 1816 که خبرگزاری خود را تأسیس کرد، از اولین پیشگامان تسلط خبری صهیونیست ها بر مراکز بزرگ تولید خبر درجهان بوده است. آسوشیتد پرس در 1848 توسط پنج روزنامه تأسیس شد و امروزه از مهمترین منابع سایر رسانه هاست. در 1907، اسکریپس و هوارد خبرگزاری اسکریپس هوارد یونایتد پرس را پایه گذاری کردند. و در 1909 ویلیام هرست که با یک زن یهودی ازدواج کرد و در راه آرمان های یهودی از هیچ تلاشی فروگذار نکرد، خبرگزاری I.N.S (اینترنشنال نیوز سرویس) را افتتاح کرد. این دو خبرگزاری در سال 1958 تحت عنوان یونایتدپرس اینترناشنال متحد شدند. در فرانسه نیز در سال 1835 یکی از یهودیان خانواه هاواس، آژانس هاواس را بنیان نهاد که بعدها خبرگزاری دولت فرانسه شد.
فیلم وسینما
امروزه با وجود شبکه جهانی اینترنت، به راحتی میتوان در دایرة المعارف های اینترنتی لیست های بسیار طولانی از یهودیان و صهیونیست های بازیگر و کارگردان و تهیه کننده در سینمای جهان یافت. کافی است در سایت Wikipedia یا Freedictionary یا سایت های جستجو، عبارت هایی چون Jewish actor (Zionist)یا Jewish Director(Zionist) یا Jewish Produer (Zionist)یا Hollywood Juda (Zionism) را وارد کنید تا لیست های بلندی به شما ارائه دهد. به دلیل نفوذ بسیار بالای صهیونیست ها در هالیوود، قطعاً یهودیان ضد صهیونیست هیچ جایگاه مهمی در سینمای امریکا ندارند و تجربه هم نشان داده که هرگز مخالفان مسیحی یا یهودی صهیونیسم نتوانسته اند تأثیری بر جریان مسلط سینمای جهان داشته باشند. در این بین اسامی مشهوری دیده میشود همچون استیون اسپیلبرگ، رومن پولانسکی، استنلی کوبریک، تیم برتون، وودی آلن(با نام یهودی آلن کونیگسبرگ)، مل بروکس (با نام اصلی یهودی ملوین کامینسکای)، بیلی وایلدر، سیدنی پولاک، جوئل سیلور، برانکولاستیگ، آدولف زوکر، ساموئل زلستر، رابرت مردوخ، سام گلدوین، جفری گاتنبرک، کارل لامل، مارکوس لوی، لوئیس بی مایر، جک وارنر، جری لوئیس، سام ریمی، الیور استون، اریک فون اشتروهایم، دیوید زوکر، جری زوکر، جری بروکهایمر، لئونارد گلدبرگ، دیوید کوهن، برایان سینگرو...معدود افرادی که در هالیوود پس از مدت ها خدمت به مرام صهیونیسم، نقدهای جدی به آن وارد کردهاند نیز مانند چارلی چاپلین ازامریکا و هالیوود اخراج و مطرود سرمایهداران شدند و د رغربت به دیار باقی شتافتند.
صنعت سینماداری
درباره نفوذ صهیونیسم در صنعت سینما داری نیز همین بس که در انگلیس لُرد لفونت یهودی به تنهایی 280 سالن سینمایی را تحت مالکیت خود دارد. همچنین در امریکا، سرمایهداران یهودی بر سینماهای زنجیره ای بزرگی تسلط دارند که اگر اراده کنند، فیلمی را به شکست می کشانند مانند انیمیشن «محمد (ص) آخرین پیامبر» که توسط شرکت بدر اینترنشنال (به مالکیت موفق الحریثی عرب مسلمان) پیش از 11 سپتامبر 2001 ساخته شده بود و بنا بود در سال 2002 نمایش داده شود، ولی به دلیل این که اربابان هالیوود نیاز به ایجاد فضای اسلام هراسی امریکا داشتند، این پویانمای تولید مسلمانان در امریکا را تحریم کردند و دو شرکت بزرگ لوییوز و A.M.C از پخش آن خودداری کردند و فقط تعداد بسیار معدودی سینما آن را پخش کردند(کمتر از پنجاه سالن سینما) در شرایطی که مثلاً مصائب مسیح را حدود 4600 سینما و ماتریکس را که در مسیر اهداف صهیونیست ها بود بیش از 4000 سینما، در امریکای شمالی پوشش دادند!
تبلیغات تجاری
استفاده ممتد شرکت های بزرگ صهیونیستی از جنسیت و سکس و خشونت و جادوپردازی در تبلیغات مزورانه کالاهای خود، بحثی نیست که بتوان اثرات سوء رسانه ای آن را نادیده گرفت. به علاوه توهین هایی که به طور مستقیم یا غیر مستقیم به مسلمانان داشتهاند نیز قابل اغماض نیست. مثلاً برای تبلیغ نوعی صابون زنی نیمه برهنه میگوید: « فلان صابون هر چیزی را پاک و تمیز میکند، حتی اعراب (مسلمانان) را!» یا: «فلان صابون در اوج تأثیر و مرغوبیت است، در پاکیزه نشدن این عرب، ایراد از صابون نیست، اعراب (مسلمانان) ذاتاً پاک نشدنی هستند!» یا اخیراً شاهد بودیم در تبلیغ نوشابه صهیونیستی کوکاکولا، جمعی از مسلمانان در حالی که در سجده بودند و پشت آنها برجسته می نمود، لباسهایشان آرم کوکا کولا را نشان می داد! یا در تبلیغاتی شاهدیم که اعراب و مسلمانان در اوج شترسواری و بدبختی مثلاً فلان مایع یا نوشابه را می خورند و نشاط می یابند!
شبکه های تلویزیونی و رادیویی
در کتاب ارزشمند سلطه پنهانی، به طور مفصل اسناد صهیونیستی و یهودی بودن شبکههای Fox، A.B.C ، N.B.C در امریکا و تلویزیون فرانسه و ایتالیا و نفوذ آنان در B.B.C را آورده است. از طرفی شبکههای صهیونیسم مسیحی چون T.B.N و C.B.N و GodTV و FaithTV و 3.A.B.N به طور مستمر در حمایت از آرمان های آخرالزمانیِ یهودیان صهیونیست فعالند و با زبان مسیحیان، آنها را تحت سلطه بیشتر یهودیان میبرند؛ تا انجا که به نوشته جورجی کنعان، صهیونیست های مسیحی در امریکا ، بیش از 1500 شبکه رادیویی دارند. در انگلیس نیز، رادیوی B.B.C تحت سلطه صهیونیست هاست.
در امریکا، شرکت بزرگ انتشاراتی راندوم هاوس که جنت کرف یهودی آن را پایه گذاری کرد، و مؤسسه انتشاراتی سایمون اند شوستر که ریچارد سایمون و ماکس شوستر آن را بنا نهادند، تحت سلطه صهیونیست هاست. یکی از قدیمی ترین مؤسسات انتشاراتی امریکا با نام هارپرو رو و نیز مؤسسه نشر انگلیسی ویلیام کالینز، توسط رابرت مردوخ، یهودی صهیونیست خریداری شده است.
گریس هالسل روزنامه نگار امریکایی مینویسد: «بر من کاملاً محرز شده که یهودیجها به طور کامل بر صنعت نشر، به ویژه در نیویورک تسلط دارند و حتی مراکز انتشاراتی که در اختیار غیر یهودیان است مانند دایل دای و مکفرو هیل و مکمیلان، همگی یهودیانی را که در رأس پست های حساس و تصمیم گیرنده قرار دارند، به استخدام خود در آورده اند». به همین لحاظ «تقریباً غیر ممکن است که یک نویسنده بتواند ناشر مهمی را پیدا کند که یک کتاب ضد صهیونیستی را چاپ و منتشر کند.»
دایرهالمعارف نویسی
دایرهالمعارف ها که امروز به عنوان نبض تپنده کتابها و مطبوعات عمل میکنند، نیز نه تنها مصون از تعرض صهیونیست ها نبوده اند، بلکه مقر مستحکمی برای ترویج ایده های آنان شده است. دکتر کامل العسلی میگوید: «نگاهی شتابزده به دایرهالمعارف انگلیسی بریتانیکا، دایره المعارف امریکایی مایر، دایرهالمعارف لاروس فرانسه و دایرهالمعارف آلمان، این واقعیت را آشکار میکند که چگونه این دایرهالمعارفها دیدگاه های صهیونیستی را اساس کار خود قرار داده و از آن دفاع میکنند. در تمام این دایرهالمعارف ها، از سرزمین فلسطین به نام اسرائیل یاد و ادعا شده که نه در تاریخ و نه در قوانین بینالمللی، هیچ گاه کشوری به نام فلسطین وجود نداشته است. در این دایرهالمعارف ها حکومت داوود (ع) و سلیمان(ع)، آغاز تاریخ بیت المقدس قلمداد شده است. این در حالی است که قدس کنعانی، پیش از دوران داود(ع)، سلیمان(ع) و حداقل دو هزار سال قبل سابقه داشته است.» دایرهالمعارف انگلیسی نیوکاکستون شدیداً ضد اسلامی است و توزیع آن در بسیاری از کشورهای عربی ممنوع است. در فرهنگ امریکایی وبستر از شخصیت عرب با عباراتی اهانت آمیز نظیر : مردمی حیوان صفت، قاتل، خونریز، زنباره، آواره، گدا، کودن، شورشی یاد شده است! سرپرست این فرهنگ یک امریکایی مدافع صهیونیسم به نام ویلیام لئولیان است. همچنین در سالهای اخیر دایرة المعارف ایرانیکاست که با بودجه خاص سیا و فراماسونرها زیر نظر بهایی ایرانی احسان یارشاطر در امریکا نوشته شد. جلال آل احمد به وی لقب احسان یارقاطر داده بود! وی از جیرهخواران طاغوت و صهیونیسم میباشد. بر اساس اعترافات یارشاطر، در مجموعه ایرانیکا تا کنون (10 جلد اول) تنها 11? مقالات توسط ایرانی ها نوشته شده است و بقیه توسط همیاران صهیون! تمام این موارد به جز دایرهالمعارف جودائیکا و دانشنامه یهود است که تحت اشراف کامل صهیونیست ها به تحریف تاریخ مشغولند.
منابع:
1. سلطه پنهانی (سیطره نامرئی صهیونیسم بر سیاست، فرهنگ و افکار ملت ها)، دکتر مجید صفاتاج، آرون، 1383، تهران
2. نفوذ صهیونیسم بر رسانه های خبری، فواد بن عبدالرحمن الرفاعی، ترجمه حسین سروقامت، کیهان، 1377، تهران.
3. یهود در فرهنگ، تبلیغات و رسانه های غرب، زیاد ابوغنیمه، ترجمه عبدالفتاح احمدی، مؤسسه ضیاء اندیشه، تهران، 1380
4. الاعلام الیهودی اسلوب و هدف عبدالله حلّاق، الدارالاسلامیه، بیروت 1985.
5. اسرائیل تسرق الفن المصری، محمد الغیطی، مدبولی الصغیر، الطبعة الاولی 1977،
6 اضواء علی الاعلام الاسرائیلی سیاسة کسب الانتصار، منذر عنبتاوی، مرکز ابحاث منظمه، التحریر الفلسطینی، بیروت، 1968.
7. مصاحبه دکتر کامل العسلی در نشریه الدستور اردن 15/5/1982.
8. زرسالاران پارسی و یهود، استعمار بریتانیا و ایران، عبدالله شهبازی، نشر موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، تهران، 1377.
ویژه نامه رسانه هویت جوان-شهریور1387-
پیشنهادم این است که همین امروز سریعابه آدرس زیر عضو این مجله ارزشمند شوید:
"قم-بلوار امین-بیست متری گلستان-کوچه4- پلاک31 "و یا صندوق پستی"146/37165"
و یا تلفکس".2512113667"
هویت جوان از منظر امام خمینی(رضوان الله علیه) و رهبرفرزانه انقلاب(حفظه الله)
ازروزی که جوانان به عنوان نخستین ایمان آورندگان به پیامبر رحمت(صلی الله علیه و آله و سلم)، حضور خود را در عرصههای گوناگون انقلاب توحیدی اسلام جشن گرفتند، نگاه بشریت معطوف به مکتبی شد که با «فطرت» و «طبیعت» همة انسانها خصوصاً نسل جوان هم خوانی داشت، نگاهی که در طول قرنها موجب گرایش نسل جوانی شد که کرامت و عزت خود را در «هویت دینی» جست و جو کردند. تکرار این حادثه بزرگ، در انقلاب اسلامی و نقش محوری جوانان در شکلگیری و پیروزی انقلاب و پس از آن جان فشانی این قشر در پاسداری از ارزشها و آرمانها، از همان روزهای نخست، دشمن را بر آن داشت تا با به کارگیری همه ابزارها خصوصاً «رسانه های جمعی»، جوان ایرانی را از «هویت» بازیافته «دینی» خود جدا سازد و با این رویکرد خود، انقلاب را از سرمایه ای بزرگ در پیشبرد اهداف خود محروم سازد؛ اما هدایتهای عالمانه و دلسوزانه امام، این قشر به خدا پیوستة از دنیا رسته را در مسیر دفاع و تبلیغ و ترویج انقلاب در میدان باقی گذارد. در نگاه امام راحل تحول درونی و هویتیابی قشر جوان ریشه در ارادة خداوند داشت و از این رو به صراحت فرمودند: «این تحول روحی، این تحولی که در جوانهای ما پیدا شد، این دست خدا بود، بشر نمیتواند در ارواح مردم این طور مؤثر باشد.»[1]
ایستادگی جوانان در برابر فشارهای اقتصادی، نظامی و خصوصاً «رسانهای» غرب و جهان کفر، امام را بر آن داشت که این پیر روشنضمیر، هم قدم و همراه نسل جوان، از جوانان این سرزمین به عنوان سمبل شرافت انسانی یاد کنند: «شرافت انسانی به این است که در مقابل زور بایستند؛ جوانان ما ایستادند.»[2]
هدایت پیامبر گونه امام راحل، راه را بر خلف صالح آن امام هموار ساخت و رهبر معظم انقلاب با هدایتهای امام گونه خود، نسل دیگری از جوانان را در مسیر دفاع از ارزشهای الهی و انسانی هدایت کردند. ایشان، پرچمی را که نسل جوان پانزده خرداد و بهمن 57 در دست گرفته بودند، پر صلابت به اهتزاز درآورده و با شناختی درست از نسل جوان و چالشهای فراروی او، در این فصل از انقلاب، بازشناسی «هویت جوان» از سوی خود جوانان را نیاز عمده آنان میخوانند. ایشان، خطاب به متولیان فرهنگی، آنان را به همدلی و همراهی با این قشر فرا میخوانند و میفرمایند: «نیاز عمده جوان، هویت است، باید هویت و هدف خودش را بشناسد، باید بداند کیست و برای چه میخواهد کار و تلاش کند. دشمن، میخواهد هویت جوان ایرانی را از او بگیرد، اهداف او را از بین ببرد، فضا را تیره کند، به او بگوید تو یک موجود حقیر و محدود هستی، پیش من بیا تا تو را زیر بال بگیرم!»[3]
رهبر انقلاب با ترسیم صفات زیبای جوان به تابلویی زیبا، این مَنْظر و منظره را امیدبخش و کلیدی برای ورود به دنیای متعالی و گذر از مشکلات برمی خوانند و میفرمایند: «جوان حق را آسان میپذیرد... جوان راحت و صادقانه اعتراض میکند و بیدغدغه و بدون هیچگونه گرفتاری درونی اقدام میکند... پذیرش آسان، اعتراض صادقانه و اقدام بیدغدغه را شما کنار هم بگذارید، ببینید چه حقیقت زیبایی به وجود میآید و چه کلیدی برای حل مشکلات است.»[4]
بیشک این صفا و صمیمیت و حس زیباپرستی که رهبر انقلاب از آن به عنوان فرصتهایی برای تعالی جوان و پیشبرد انقلاب جوان به دست جوانان ترسیم میکنند، امروز توسط «رسانههای» جمعی جهان و شبکههای ماهوارهای، مورد هجوم قرار گرفته تا با تغییر ذائقه زیباشناختی و زیباپرستی، جوان را از «هویت دینی» جدا سازند و آن را به تهدیدی جدی برای انقلاب مبدل کنند؛ از اینرو رهبری، شناساندن زیبایی حقیقی از زورقهای زیبایی که در مغز آن زهر کشنده پیچیده شده است را وظیفهای خطیر برشمرده و هشدار میدهند: «انسان به خصوص جوان، از زیبایی و زیباسازی خوشش میآید و دلش میخواهد که خودش هم زیبا باشد و این عیبی هم ندارد؛ یک چیز طبیعی و قهری است؛ در اسلام هم منع نشده است، آن چیزی که منع شده فتنه و فساد است.»[5]
رهبر انقلاب با خطاب به جوانان که عزیزان من! «جوانی» است که «پیری» را شکل میدهد.[6] در جایی دیگر خطاب به این قشر میفرمایند: «اگر امروز در محاسبات مادی و زرنگیهایی که باب مردم دنیا طلب است وارد شدید، مسیر آینده به همان سمت ترسیم خواهد شد»[7]
به انحراف کشاندن فطرت و طبیعت جوان، خلط بین زیبا دوستی و زیباپرستی با دنیاگرایی و دنیاطلبی و جلوه دادن راه خدا و معنویت به عنوان راه بنبست فرا روی جوان امروز، نسخه همة رسانههای دیداری و نوشتاری و مجازی مکتب لیبرال دمکراسی است و به همین دلیل، رهبری انقلاب خطاب به نسل جوان، صمیمانه و صادقانه -چون روح و روحیة جوان- خطاب به آنان میفرمایند: «راه معنویت و صفا، کوچه بنبست نیست!»[8]
[1] . صحیفه امام، ج 9، ص 4.
[2] . صحیفه امام، ج 18، ص 132.
[3] . بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با جوانان در مصلای رشت 12/2/1380.
[4] . بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با جوانان استان اصفهان 12/8/1380.
[6] . بیانات مقام معظم رهبری در دیدار تعدادی از دانشجویان تشکلهای اسلامی در مراسم افطاری شب23 ماه رمضان 1/11/76.
[7] . بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اعضای شورای مرکزی مؤسسه کفا 24/4/1380.
[8] . بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با گروه کثیری از جوانان استان اردبیل 5/5/1376.
پیشنهادم این است که همین امروز سریعابه آدرس زیر عضو این مجله ارزشمند شوید:
"قم-بلوار امین-بیست متری گلستان-کوچه4- پلاک31 "و یا صندوق پستی"146/37165" و یا تلفکس".2512113667"