سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فارس از نخستین روز همایش «هالیوودیسم و سینما» گزارش می‌دهد؛
تبلور اندیشه‌های ضد صهیونیستی فیلمسازان جهان زیر چتر جشنواره فیلم فجر

خبرگزاری فارس: با آغاز نخستین کنفرانس «هالیوودیسم و سینما» در بیست‌و‌نهمین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر، فیلمسازان، اندیشمندان و متفکران مستقل ضد صهیونیسم و هالیوودیسم به تبیین آرا و نظرات خود پرداختند. به گزارش خبرنگار سینمایی فارس، در این گردهمایی که در سالن کنفرانس ویژه مرکز همایش‌های برج میلاد با حضور کارگردانان و متفکران مستقل آمریکا و اروپا و سایر کشورهای جهان از صبح امروز یکشنبه 18 بهمن ماه به مدت دو روز در حال برگزاری است ابتدا کلیپی از گزیده فیلم‌های هالیوود به نمایش در آمد و در نخستین بخش، موضوع «هالیوودیسم؛ تروریسم؛ پنتاگون و سیا» مورد بررسی قرار گرفت.
ژولین تیل روزنامه نگار فرانسوی منتقد صهیونیسم با اشاره به فیلم «گزارش اقلیت» گفت: این فیلم در سال 1999 با استفاده از حضور اعضای پنتاگون ساخته شد که بیانگر نوعی از رسوخ و نفوذ استبداد در آینده‌ای نه چندان دور بود. وی با بیان این که «ویست راس» مدیر برنامه‌ریزی این سناریو بود که برای شرکت نفتی شل کار می‌کرد، افزود: ویست راس در دهه 80 تئوری حمایت از گورباچف را مطرح کرد که در آن از برهه از زمان بر اساس این گمان که حمایت از گورباچف راه بهتری برای رسیدن به موفقیت است به ساخت فیلم‌هایی در این رابطه پرداختند. «ژولین تیل» در این کنفرانس با اشاره به فیلم‌های هالیوودی که در آنها معمولا قهرمانانی وجود دارند که پیروز میدان هستند، گفت: بازیگری همچون «تام کروز» فرد موفقی نشان داده می‌شود که علیه سیستم استکباری آمریکا طغیان کرده اما پشت پرده هالیوود مفهوم پنهان دیگری خفته است و آن این است که در ظاهر انسان‌ها بسوی انقلاب راهنمایی می‌شوند در حالی که این اتفاق غیر ممکن است چرا که ما هیچ کدام تام‌کروز نیستیم!
بر اساس این گزارش، «ژولین تیل» در تحلیل نهایی خود از فیلم‌های هالیوودی با تاکید بر ترویج تفکر میهن‌پرستی افراطی اظهار داشت: هالیوودیسم با جذابیت‌هایی که دارد یک تهدید به شمار می‌رود چرا که غیر مستقیم بر افکار تاثیر می‌گذارد و چنین نشست‌هایی کمک می‌کند تا پشت پرده سینمای هالیوود را بهتر درک کنیم.
در ادامه این کنفرانس «کاترینا پالو» دانش‌آموخته تاریخ هنر از دانشگاه آکسفورد و از اعضای جامعه بین‌الملل M.E.I درسخنانی با بیان اینکه هالیوود صنعتی است که به تولید فیلم مشغول است گفت: تمام تولیدات هالیوود هنری نیست بلکه اختصاصا هالیوود را صنعتی متعلق به کشور آمریکا می‌دانیم و هالیوودیسم یکی از ابزارهای اساسی آن است که برای تأثیر‌گذاری بر افکار بشر فعالیت می‌کند.
نماینده سازمان فرهنگی آرکادیا در کنفرانس هالیوودیسم و سینما افزود: سبک زندگی قهرمانان فیلم‌های هالیوودیسم همان سبک زندگی آمریکایی است. به عنوان مثال در این فیلم‌ها زمانی که سرقتی انجام می‌شود این سرقت برای کمک به فقرا نیست بلکه برای ساختن زندگی در خانه‌های بزرگ و استخردار است.
«کاترینا پالو» تحت تأثیر قرار گرفتن افکار عمومی توسط این فیلم‌ها را به گونه‌ای دانست که کمترین مقاومتی از سوی مخاطبان ایجاد می‌شود.
وی با بیان اینکه عنصر دشمن در دهه‌های قبل فیلم‌های هالیوود روس ها بودند و از اسامی روسی برای شخصیت‌های منفی استفاده می‌شد، گفت: امروز دشمنان نقش‌های مثبت هالیوود مسلمانان متصعبی به تصویر کشیده می‌شوند که قصد تجاوز و تخریب غرب را دارند.
این متفکر یونانی در بخش دیگری از سخنان خود ریشه لغوی تروریسم را دارای ریشه یونانی دانست و تصریح کرد: تروریسم به معنای لرزش است که در حقیقت
وی استفاده از ابزار هنر را توسط هالیوود برای در اختیار قرار گرفتن ضمیر ناخودآگاه مخاطبان عنوان کرد و افزود: از بین بردن هر گونه مقاومت در برابر پیام‌های ارسالی بر اساس سازو کارهای حرفه‌ای فیلم‌سازی است.

کاترینا پالو با اشاره به سخن امام خمینی (ره) که فرمودند «قدرت و اتکای به نفس موجب افزایش قدرت معنویت در جامعه و وحدت و انسجام است» گفت: اندوخته‌های علمی و تجارب دانش ما در کنار یکدیگر به فضیلت رسیده و بهتر میدانیم آن چیزی را که نیاز داریم.
«محمدرضا اسلام‌لو، سینماگر ایرانی نیز در این کنفرانس هالیوود را تهی و به گروهی از شعبده‌بازان تشبیه کرد و افزود: ایران‌هراسی به طور مستقیم و غیر مستقیم به عنوان محور و مبنای بسیاری از فیلم‌های هالیوود بوده که در فیلم‌هایی نظیر 24، اعدام، بدون دخترم هرگز قصد دارند تصویر غیر واقعی از کشور ایران به جهان ارائه دهند که حقوق بشر در آن رعایت نمی شود.
ماریا پومیه از کشور فرانسه که به عنوان روزنامه نگار فرانسوی در این کنفرانس شرکت کرده است نیز در سخنانی با بیان اینکه پس از پیروزی اسرائیل موضوع هلوکاست تبدیل به سلاح مهمی برای تخریب معنویت شده است ،گفت : نحوه کار آنها اینگونه است که در یک شیوه ذهنیتی با قرار دادن تصاویر مختلفی که هسته اصلی آنها اسرائیل است سعی در منحرف کردن اذهان دارند. وی با اشاره به فیلم اسپیلبرگ ساخته شده در سال 1993 که در آن نسل‌کشی یهودیان به تصویر کشیده است ،گفت: فیلم های مختلفی در رابطه با هولوکاست ساخته شده که تناقض‌های زیادی میان آنها می‌توان یافت. وی افزود: صهیونیسم‌ها با تکیه بر تفکرات مبتنی بر انسانیت،صلح و مهربانی نهفته شده در دین یهود که در اسلام نیز هست بزرگترین دروغ‌ها را که تروریسم خواندن مسلمانان است را به تصویر می‌کشند.
«ماریا پومیه» با جنایتکار خواندن هالیوود گفت: در یکی از فیلم‌ها ما شاهد از بین بردن معبدی هستیم که اوج نفوذ صهیونیسم در هالیوود را نمایش می دهد.
در این بخش از این کنفرانس، «مهتدی» کارشناس مسایل سیاسی کشور با طرح این سؤال که راه حل برای مقابله با هالیوودیسم چیست و چه راهکاری وجود دارد، نظر حاضران را جویا شد.
ماریا توتوئی مدیر دپارتمان فیلم رومانی و تدوین‌گر بخش رادیو پونیل‌پلز بخارست که مدرس دپارتمان زبان رومانی و عضو دپارتمان هنر تجارت نیز هست با تقسیم‌بندی مفهوم سینما به سه بخش صنعتی، هنری و آموزشی گفت: سینما مهمترین وسیله‌ای ست که با مهمترین ترس‌های بشر سر وکار دارد.
وی افزود: کارگردان‌های فیلم‌های هالیوود در کار خود حرفه‌ای هستند و با وجود اینکه فیلم‌ها ساختار ساده‌ای دارند و آدم‌های بد همیشه شکست می‌خورند اما از این ذهنیت ساده استفاده می‌کنند تا افکار و اندیشه‌های صهیونیست را به اذهان جاری سازند.
«ماریا توتوئی» با اعتقاد به اینکه فشارهای متعددی بر روی هالیوود وجود دارد که ناشی از سیاست‌های آمریکاست، خاطر نشان کرد: من قبول ندارم که فیلم‌سازان آمریکا عضو سیا هستند بلکه باید پذیرفت که هالیوود هنری نیز تحت فشار است.
وی با ذکر مثالی از کمپانی «والت‌دیزنی» گفت: خرگوش‌ها ترسو هستند و گرگ‌ها همیشه شجاع نشان داده می‌شوند و این مطلب است که آلمان‌ها و روس‌ها با فشاری که آمریکا بر هالیوود وارد ساخته ترسو قلمداد می‌شوند. این متفکر رومانیایی نقش تخریبی هالیوود با ساخت فیلم‌هایی در فضای کشورهای خاورمیانه را از دیگر ترفندهای صهیونیسم دانست.
«فرانچسکو کاندونی» فیلم‌ساز فرانسوی نیز با بیان اینکه در این کنفرانس در مورد خوب یا بد بودن صحبت نمی‌کنیم، گفت: مقابله با مادی‌گرایی و فرد‌گرایی موضوعی است که می‌خواهیم در رابطه با آن بحث کنیم و پیشنهاد می‌کنم با تکیه بر فرهنگ و ارزش‌های ایران مدلی ارایه دهیم تا با فرهنگ اسلامی به مقابله با فرهنگ آمریکایی بتوان پرداخت.
وی با اشاره به گرایش رو به ازدیاد ایتالیایی‌ها به اسلام افزود: باید علاوه بر ابراز مخالفت با هالیوودیسم با مدل فرهنگی به مقابله با صهیونیسم بپردازیم و مطمئن هستم این شرایط پایدار نخواهد بود.
«پل اریک بلانرو» از محققان، نویسندگان و سینماگران فرانسه عدم موفقیت سناریوی اندیشمندان و متفکران مستقل اروپایی را به دلیل بودن آنها در غرب دانست و گفت: نباید فراموش کنیم ذهنیتی که هالیوود امروزه می‌خواهد در رابطه با مسلمانان مطرح کند این است که بگوید مسلمانان مساوی هستند با بمب و این تأثیر بسیار منفی در ذهنیت افراد جامعه ایجاد می‌کند. وی افزود: صهیونیسم معتقد است که فقط یهودی‌ها حق اظهار نظر دارند و ما باید با این تبلیغات از طریق پرورش افرادی که آشکار کننده افسانه‌های صهیونیسم هستند، مبارزه کنیم.
پل اریک بلانرو با اشاره به این که در هالیوود می‌توان از یهودیت انتقاد کرد اما از صهیونیست‌ها هرگز، خاطر نشان کرد: در یکی از فیلم‌های هایوودی با تکیه بر مظلومیت یهودی‌ها به طور ماهرانه‌ای پایانی برای فیلم ساختند که در آن قهرمان فیلم پدر و مادر یهودی نداشته بلکه ترک هستند و یا در فیلم «رقصنده با گرگ» تلاش می‌شود افراد سیاه‌پوست خشن بدکار و بزهکار نشان داده شوند. وی به نقش محوری و تاثیرگذار ایران برای مقابله با هالیوودیسم تاکید کرد.
به گزارش فارس، پانل افتتاحیه کنفرانس هالیوودیسم و سینما با ترجمه آیه‌ای از قرآن کریم توسط «کاترینا پالوو» به پایان رسید که به آیه 38 سوره نور اشاره کرد و گفت: هنرمندانه می‌توان از آموزه‌های قرآن بهره بگیریم. چرا که قرآن کریم ریتم شاعرانه‌ای دارد. این خدای من است که تا همیشه ماندگار بوده در حالی که ستارگان ناپدید می‌شوند. هالیوود را می‌توان به ستارگان تشبیه کرد. بر اساس این گزارش، نخستین کنفرانس «هالیوودیسم و سینما» در چهار بخش تخصصی در روزهای 17 و 18 بهمن ماه در سالن ویژه مرکز همایش‌های میلاد در حال برگزاری است.
انتهای پیام  http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8911171528

نوشته شده در  جمعه 89/11/29ساعت  6:38 صبح  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

قسمت اول این نوشتار: http://naghdefilm.parsiblog.com/1923146.htm و قسمت دوم این نوشتار: http://naghdefilm.parsiblog.com/1923147.htm

یکى دیگر از آیاتى که طرف‏داران نظریه تکامل25 روى آن تکیه مى‏کنند، آیه 33 سوره آل‏عمران است: «إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحا وَآلَ إِبْرَاهِیمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِینَ»؛ خداوند آدم و نوح و آل‏ابراهیم و آل‏عمران را بر جهانیان برگزید. آنها مى‏گویند: همان‏گونه که نوح و آل‏ابراهیم و آل‏عمران در میان امتى زندگى مى‏کردند و از میان آنها برگزیده شدند، آدم نیز باید چنین باشد؛ یعنى در عصر و زمان او انسان‏هایى که نام «عالمین» (جهانیان) بر آنها گذاشته شده، حتما وجود داشته‏اند و آدم برگزیده خدا از میان آنهاست، و این نشان مى‏دهد که آدم اولین انسان روى زمین نبوده است، بلکه پیش از او انسان‏هاى دیگرى بوده‏اند و امتیاز آدم همان جهش فکرى و معنوى اوست که سبب برگزیده شدنش از افراد همسانش شد.

آیات متعدد دیگرى نیز ذکر کرده‏اند، که برخى از آنها اصلاً ارتباط با مسئله تکامل ندارد، و تفسیرشان به «تکامل»، از قبیل تفسیر به رأى است، و قسمتى دیگر هم، فقط با تکامل انواع و با ثبوت آنها و خلقت مستقل آدم سازگار است. به همین دلیل، از ذکر آنها در اینجا صرف‏نظر مى‏شود.

اما ایرادى که به این استدلال مى‏توان گرفت این است که اگر «عالمین» به معناى مردم معاصر باشد و «اصطفاء» (برگزیدن) حتما باید از میان چنین اشخاصى صورت گیرد، این استدلال قابل قبول خواهد بود، اما اگر کسى بگوید «عالمین» اعم از معاصران و غیرمعاصران است ـ همان‏گونه که در حدیث معروف در فضیلت بانوى اسلام حضرت فاطمه علیهاالسلام از پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نقل شده که مى‏فرماید: «اما ابنتى فاطمه فهى سیدة نساء العالمین من الاولین و الآخرین»؛ دخترم فاطمه بانوى زنان جهان از اولین و آخرین است ـ در این صورت، آیه فوق دلالتى بر این مقصود نخواهد داشت و درست به این مى‏ماند که کسى بگوید. خداوند، عده‏اى را از میان انسان‏ها (انسان‏هاى تمام قرون و اعصار) برگزید که یکى از آنها آدم است؛ در این صورت، هیچ لزومى ندارد که در عصر و زمان آدم، انسان‏هاى دیگرى وجود داشته باشند که نام عالمین بر آنها اطلاق گردد و یا آدم از میان آنها برگزیده شود. بخصوص اینکه سخن در برگزیدن خداست؛ خدایى که از آینده و نسل‏هایى که در زمان‏هاى بعد مى‏آیند به خوبى آگاه بوده است. این احتمال نیز وجود دارد که فرزندان آدم در مدتى نه چندان طولانى جامعه کوچکى تشکیل دادند که آدم برگزیده آنان بود.

اما مهم‏ترین دلیلى که طرف‏داران ثبوت انواع از آیات قرآن، انتخاب کرده‏اند، آیات مورد بحث و نظر آن است که مى‏فرماید: «خداوند انسان را از گل خشک که از گل تیره رنگ بد بوى گرفته شده بود آفریده است.»26 جالب اینکه این تعبیر، هم در مورد خلقت «انسان» به کار رفته است: «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ» (حجر: 26)، و هم درباره «بشر»: «وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَةِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَرا مِن صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ» (حجر: 28) و هم به قرینه ذکر سجده فرشتگان بعد از آن در مورد شخص آدم آمده است. ظاهر این آیات در بدو نظر چنین مى‏گوید که آدم نخست از گل تیره رنگى خلق گردید و پس از تکمیل اندام، روح الهى در آن دمیده شد و به دنبال آن، فرشتگان، بجز ابلیس، در برابر او به سجده افتادند. طرز بیان این آیات چنین نشان مى‏دهد که میان خلقت آدم از خاک و پیدایش صورت کنونى، انواع دیگرى وجود نداشته است. و تعبیر به «ثم» که در بعضى از آیات فوق آمده و در لغت عرب براى «ترتیب با فاصله» آورده مى‏شود، هرگز دلیل بر گذشتن میلیون‏ها سال و وجود هزاران نوع نمى‏باشد، بلکه هیچ مانعى ندارد که اشاره به فاصله‏هایى باشد که در میان مراحل آفرینش آدم از خاک و سپس گل خشک و سپس دمیدن روح الهى وجود داشته است. از این‏رو، همین کلمه «ثم» درباره خلقت انسان در عالم جنین و مراحلى را که پشت سر هم طى مى‏کند آمده است؛ مانند: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِن کُنتُمْ فِی رَیْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاکُم مِن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِن مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ... ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ...» (حج: 5)؛ اى مردم، اگر تردید در رستاخیز دارید (به قدرت خدا در آفرینش انسان بیندیشید) که ما شما را از خاک آفریدیم، سپس از نطفه. سپس از خون بسته شده، سپس از مضغه (پاره گوشتى که شبیه گوشت جویده است)... سپس شما را به صورت طفلى خارج مى‏سازیم، سپس به مرحله بلوغ مى‏رسید. ملاحظه مى‏شود که هیچ لزومى ندارد «ثم» براى یک فاصله طولانى باشد، بلکه همان‏گونه که در فواصل طولانى به کار مى‏رود، در فاصله‏هاى کوتاه هم استعمال مى‏شود.

آیات قرآن هرچند مستقیما درصدد بیان مسئله تکامل یا ثبوت انواع نیستند، ولى ظواهر آنها با مسئله خلقتِ مستقل سازگارترند. این ظهور در خصوص انسان نسبت به سایر موجودات بیشتر است.

آیه 40 سوره «حج»: «وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ»؛ که در آن مى‏فرماید: اگر خداوند به وسیله بعضى از بندگان خود، بعض دیگر را دفع نکند، صومعه‏ها و کلیساها و معابد یهود و مساجد مسلمانان ویران مى‏گردد. هیچ‏گونه دلالتى بر تنازع بقا ندارد، بلکه بشارتى است براى مؤمنان، در مواقعى که در فشار شدید از سوى طاغوت‏ها و جباران قرار مى‏گیرند، در انتظار نصرت الهى و امدادهاى غیبى باشند. این آیه شریفه ناظر به مبارزه با افراد طغیانگر و ستمکار است که اگر خداوند از راه‏هاى گوناگون جلوى آنها را نگیرد تمامى روى زمین به فساد کشیده مى‏شود. بنابراین، جنگ را به عنوان یک اصل کلى در زندگى انسان‏ها، مقدس نمى‏شمرد. به علاوه، آنچه به عنوان قانون «تنازع بقا» گفته مى‏شود و یادگار اصول چهارگانه داروین در مسئله تکامل انواع است، نه تنها یک قانون مسلم علمى نیست، بلکه فرضیه‏اى است ابطال شده. و حتى طرف‏داران تکامل انواع، امروز به هیچ وجه روى اصل تنازع بقا تکیه نمى‏کنند و تکامل جانداران را مربوط به مسئله «جهش» مى‏دانند.27 از همه اینها گذشته، به فرض اینکه فرضیه تنازع بقا را یک اصل علمى بدانیم، باید از آن فقط در مورد زندگى جانوران استفاده کرد و زندگى انسان هرگز نمى‏تواند بر اساس آن بنا شود؛ زیرا تکامل انسان در پرتو «تعاون بقا» است نه تنازع بقا! چنین به نظر مى‏رسد که تعمیم فرضیه تنازع بقا به جهان انسانیت، طرز تفکرى است که برخى از جامعه‏شناسان سرمایه‏دارى براى توجیه جنگ‏هاى خونین و نفرت‏انگیز حکومت‏هاى خود به آن متوسل شده و خواسته‏اند جنگ و نزاع را یک قانون طبیعى و یک وسیله براى تکامل و پیشرفت جوامع انسانى معرفى کنند و به این ترتیب، بر روى جنایات خود یک سرپوش علمى بگذارند. کسانى که ناخودآگاه تحت تاثیر افکار ضد انسانى آنها قرار گرفته و آیه فوق را بر آن تطبیق کرده‏اند، مسلما از تعلیمات قرآنى دور افتاده‏اند؛ زیرا قرآن صریحا مى‏فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ ادْخُلُواْ فِی السِّلْمِ کَآفَّةً» (بقره: 208)؛ (اى افراد باایمان همگى داخل در صلح و صفا شوید). جاى تعجب است که بعضى از مفسّران اسلامى مانند نویسنده المنار و همچنین مراغى در تفسیر خود، چنان تحت تأثیر این فرضیه واقع شده‏اند که آن را یکى از سنن الهى پنداشته و آیه فوق را به آن تفسیر نموده‏اند و چنین پنداشته‏اند که این فرضیه از ابداعات قرآن است و نه از ابتکارات داروین! ولى ـ همان‏گونه که بیان گردید ـ نه آیه فوق ناظر به آن است و نه این فرضیه اصل و اساسى دارد، بلکه اصل حاکم بر روابط انسان‏ها تعاون بقا است و نه تنازع بقا.

عجیب‏تر از آن، عدم دقت بسیارى از متفکران و اندیشمندان مسلمان است که نظریه تکامل انواع را بدون تأمّل و دقت تلقّى به قبول کرده‏اند، و متأسفانه این نظریه اینک در بین بسیارى از دانشگاهیان ما به عنوان اصل مسلم علمى پذیرفته شده است؛ غافل از آنکه این نظریه نه تنها علمى نیست، بلکه در تقابل با «نظریه خلقت» است. قبول و رد آن، خواسته و ناخواسته آثار مخرّب فراوانى در پى دارد که پرداختن به آن مجال دیگرى مى‏طلبد. ولى به طور خلاصه مى‏توان سکولاریزم و عرفى شدن، لیبرالیزم و آزادى‏هاى افسار گسیخته و پوچ‏گرایى و نهلیسم و... را از میوه‏هاى نظریه تکامل انواع دانست که در آن، انسان از مقام خلافت الهى به زیر کشیده شد و در حد میمونى درآمد که از درخت پرید و دمش کنده شد! در نتیجه، صعود و تعالى و معراج نیز از انسان‏ها گرفته شد و آدمى همچون حیوانى در کنار حیوانات دیگر، به موجودى تبدیل گردید که تنها درد معیشت و گذران زندگى روزمره را دارد و به همین دلیل، پیوسته باید در جنگ و تنازع بقا باشد!

نتیجه‏گیرى

در الگوى تکاملى منشأ حیات تلاش بر آن است که وجود نظام‏هاى بسیار پیچیده حیات با تکیه بر فرایندهاى موسوم به فرایندهاى طبیعى توضیح داده شود که در آن جهان متشکل از پدیده‏هاى مادى کاملاً مستقل و خودکفا و در یک جریان تکامل تدریجى سیر مى‏کند. حال آنکه:

1. این نظریه به عنوان یک نظریه علمى، با روش آزمون و تجربه قابل اثبات نیست.

2. در موارد جزئى ادعایى، قابل تعمیم کل هستى نیست.

3. فرایندهاى تمایل، تنزّل، مراتب پایین‏تر از خود دارند و نه تکامل و ارتقا.

4. ساختارهاى مورد مشاهده در عالم موجودات زنده هرگز خواص اولیه ماده نیستند، بلکه حاکى از عالى‏ترین مراتب علمى و مهندسى هستند.

5. علم با تمام پیشرفت‏هاى خود همانند هزاران سال پیش ناتوان از ساخت حتى یک تک‏سلولى است. آنچه که هست تکثیر است نه ابداع و ایجاد نمونه جدید.

6. آیات نورانى قرآن کریم نه تنها اثبات و یا تأییدى بر نظریه تکاملى نیست، بلکه ظهور آنها در خلقت مستقل است.

7. نظریه تکامل آثار مخرّب اخلاقى ـ اجتماعى فراوانى دارد که ظهور مکاتب مادى، سکولاریسم، نهیلیسم، لیبرالیسم، از جمله آن است و قدر مشترک در تمام این مکاتب سقوط انسان به مرتبه حیوانات است و در نتیجه آن تعالى و صعود معراجى هم براى انسان در حد حیوانات نخواهد بود.


پى نوشت ها
2ـ مولوى.
3. Transformism.
4ـ ابوالفضل درویزه، آفرینش حیات، ج 1 بررسى علمى تئورى‏هاى منشأ حیات، ص 48.
5ـ سفر پیدایش، 2:7.
6ـ بقره: 29 / حجر: 26 / فاطر: 1.
7ـ ابوالفضل درویزه، آفرینش حیات، ج 1 بررسى علمى تئورى‏هاى منشأ حیات، ص 6.
8. SirRobert Boyle.
9. Leewen hook.
10. Francesco Redi.
11ـ همان، ص 7.
12. Erasmus Darwin.
13. Josep Priestly.
14ـ همان، ص 8.
15. Vitalism.
16ـ همان، ص 9.
17ـ همان، ص 10.
18ـ کلمه «تلمود» به معناى آموزش از فعل ثلاثى عبرى «لمد» یعنى یاد داد مى‏آید. و با واژه رباعى «تلمیذ» و مشتقات آن در زبان عربى ارتباط دارد. تلمود به کتابى بسیار بزرگ اطلاق مى‏شود که احادیث و احکام یهود را در بردارد و در واقع، تفسیر و تأویل تورات است و احیانا آن را تورات شفاهى مى‏نامند. (ر.ک: حسین توفیقى، آشنایى با ادیان بزرگ، ص 104.)
19ـ ویل دورانت، تاریخ تمدن عصر ایمان، ج 4، بخش اول، ص 451.
20ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 61، ص 60.
21ـ سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، ترجمه سید محمّدباقر موسوى همدانى، ج 4، ص 229.
22ـ یداللّه سحابى، قرآن و تکامل، ص 55.
23ـ همان.
24ـ همان، ص 62ـ64.
25ـ یداللّه سحابى، خلقت انسان، ص 107.
26ـ همان، ص 111.
27ـ ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، ج 2، ص 249.

نویسنده:محسن پورمحمد، منبع: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)  http://mouood.org/content/view/11642/3/


نوشته شده در  پنج شنبه 89/10/23ساعت  4:49 عصر  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

قسمت اول این نوشتار: http://naghdefilm.parsiblog.com/1923146.htm

به رغم حجم عظیمى از اطلاعات که امروزه همچون سیل جارى است، پیچیدگى دستگاه‏ها به حدى است که دانش و اطلاعات ما در مقابل آنها به مانند جزیره‏اى کوچک در پهناى اقیانوسى عظیم است. به عبارت دیگر، هنوز همانند 5 هزار سال قبل، نسبت دانش و اطلاعات گردآورى شده ما به اطلاعات و دانشى که در طراحى دستگاه‏هاى حیاتى و غیرحیاتى به کار رفته، مانند نسبت عدد محدودى است به بى‏نهایت که حاصل چنین نسبتى صفر است. ما دانش را خلق نمى‏کنیم، بلکه آن را از مطالعه پدیده‏ها استخراج مى‏نماییم. به عبارت دیگر، پدیده‏ها مجموعه‏هایى از دانش متراکم‏اند. آنچه ما آن را به غلط ماده یا انرژى مى‏دانیم، میزان عظیمى است از دانش و اطلاعات فوق‏العاده تخصصى در مقیاس نجومى. مهم‏ترین عنصرى که بناى جهان بر آن استوار است دانش و اطلاعات بسیار عظیمى است که حتى ظهور ماده و انرژى نیز بر آن متکى است. براى مثال، فرود انسان بر کره ماه بیش از آنکه معمایى را حل کند، ما را در مقابل سؤالات و مسائل جدیدترى قرار داد.

1. فیزیک‏دان‏ها تلاش بسیارى مى‏کنند تا ساختمان ماده را بازگشایند. در این زمینه، فهرست ذرات جدید دایم در حال افزایش است، لیکن هنوز ما مرحله گذر از ارائه الگوهاى فرضى و پندارى را سپرى نکرده‏ایم.

2. رشد و نمو ساختارهاى حیاتى یکى از دشوارترین معماهایى است که ما با آن مواجه هستیم. چگونه سلول‏ها با یکدیگر ارتباط برقرار مى‏کنند؟ چگونه سلول‏ها به یکدیگر مى‏پیوندند تا عضوى را با اندازه معینى شکل دهند؟ چگونه هزاران میلیون سلول وحدت ساختارى و هماهنگى دینامیکى را متبلور مى‏سازند؟ چگونه اطلاعات لازم براى ساخت دستگاه به غایت کارآمد شریانى (انتقال خون) که طول آن در انسان به یکصد هزار کیلومتر مى‏رسد ذخیره مى‏شود؟

3. بخش بزرگى از فعالیت و عملکرد مغز انسان هنوز بر ما مجهول است. الگوهاى الکتریکى شبکه مغزى، این پیچیده‏ترین ساختارهاى شناخته‏شده، چگونه در ساختار ژن‏ها تبیین شده است؟ ارتباط فرایندهاى ادراک احساس و تفکر با مغز چیست؟

در اینجا ذکر چند نکته حایز اهمیت بسیار است:

نکته اول. ما على‏رغم قرن‏ها تلاش فکرى و علمى هنوز اطلاعات دقیقى از این صنعت عظیم، متراکم و پیچیده در اختیار نداریم. دانش ما در اکثر موارد معطوف به تعریف و توصیف ظاهرى است تا دقایق مهندسى. ما هنوز تا فهم دقایق مهندسى ـ این مجموعه عظیم که قرن‏هاست در متن آن قرار گرفته‏ایم ـ راه بسیارى طولانى در پیش داریم و از این‏رو، درک حقیقتى که این مجموعه عظیم را طراحى و ابداع نموده و هدایت و پایدارى آن را برعهده دارد از ظرفیت‏هاى علمى بشر بسیار فراتر است. در نتیجه، ضرورت پیوند بین عقل جست‏وجوگر و هدایت الهى که سرچشمه آن طراح و خالق این مجموعه است غیرقابل انکار است و نیاز به هدایت وحیانى براى راه یافتن به هستى‏شناسى که آلوده به پندارهاى نادرست نباشد، اجتناب‏ناپذیر.

نکته دوم. مغالطه گمراه‏کننده‏اى مطرح مى‏شود؛ مى‏گویند: یکصد سال پیش بشر دوچرخه را طراحى کرده امروز هواپیماى مافوق صوت و رایانه طراحى مى‏کند. گرچه بشر در حوزه مهندسى بشرى پیشرفت‏هایى داشته است، اما در مهندسى حیات کمترین توفیقى به دست نیاورده است. از این منظر، تفاوتى بین انسان در پنج هزار سال قبل و امروز وجود ندارد. انسان در پنج هزار سال پیش قادر نبود دستگاه‏هایى را طراحى کند که بتوانند غذاى انسان را تأمین نمایند (نظیر مجموعه‏هاى گیاهى یا جانورى). امروز نیز پس از گذشت پنج هزار سال کمترین توفیق و تغییرى در توانایى انسان حاصل نشده است. انسان در چند هزار سال قبل قادر به طراحى دستگاه‏هایى براى تولید اکسیژن موردنیاز یا تأمین آب آشامیدنى موردنیاز خود نبود. امروزه نیز در ارتباط با تأمین نیازهاى حیاتى و طراحى ساختارهایى که بتواند این نیازها را تأمین نماید اندکى به توانایى‏اش افزوده نشده است. انسان امروز در برابر عظمت مهندسى ساختارهایى که نیازهاى واقعى انسان را تأمین مى‏کند تفاوتى با انسان چند هزار سال قبل ندارد. به عبارت دیگر، حجم اطلاعات و دانش انسان امروز ارتباط دقیقى با طراز فناورى براى طراحى ساختارهاى حیاتى ندارد.

ما قرن‏هاست که بیمارى دیابت را مى‏شناسیم. دستگاه کنترل‏کننده قند خون و ترشح انسولین آنچنان متراکم و پیچیده طراحى شده که در صورت بروز هرگونه آسیب، ترمیم مهندسى آن از توان علمى مهندسى بشر فراتر است. از این‏رو، پزشکى همراه با ظرفیت‏هایى که مهندسى پزشکى در اختیار آن قرار داده قادر به بازسازى یا ترمیم دستگاه بسیار پیچیده کنترل قند خون نیست و روش‏هاى درمان صرفا به کنترل میزان قند در خون محدود مى‏شود؛ که این در حقیقت، پرداختن به معلول است و نه علت. از این‏رو، بیمارى دیابت امروز نیز قابل درمان نیست. در حقیقت، درمان در این مورد بیشتر به معناى کنترل بحران است و نه ترمیم نظام مهندسى بسیار پیچیده‏اى که کنترل‏کننده قند خون است. در گذشته براى این منظور مواد طبیعى به کار برده مى‏شد و امروز بیشتر از مواد ساختنى استفاده مى‏شود. شاید با توجه به عوارض شدید موادى که به عنوان دارو ساخته مى‏شود در یک ارزیابى بلندمدت به این نتیجه هدایت شویم که شیوه گذشتگان کنترل دیابت عالمانه‏تر از روش‏هاى مرسوم امروزى بوده است!

فرض کنید در ظرفى یک کلیه انسان قرار داده شده و در ظرف دیگرى کلیه‏اى پس از عبور از چرخ گوشت ریخته شده باشد. آیا ظرفیت‏هاى پزشکى و مهندسى بشر امروز مى‏تواند این فاصله را پر کند؟ به خوبى مى‏دانیم که این یک فاصله شیمیایى نیست. این یک فاصله مهندسى است که سرچشمه آن ابداع و طراحى با ظرفیت و توانایى فوق تصور انسان امروز است. در یک کلیه انسان که در حدود 75 گرم وزن دارد، یک میلیون و سیصد هزار لوله طراحى شده است. کدام مرکز تحقیقاتى در دنیا، امروز مى‏تواند در طراحى چنین ساختار مهندسى عظیمى نقش ایفا کند؟ کافى است ظرفیت‏هاى کلیه انسان را با ظرفیت‏هاى پیشرفته‏ترین نوع ماشین دیالیز مقایسه کنیم. ساختار آنها را با توجه به شاخص‏هاى مهندسى مورد قیاس و ارزیابى قرار دهیم. امروز تلاش بسیار براى کاهش وزن و حجم ماشین‏ها صورت مى‏پذیرد. کلیه‏ها عظیم‏ترین ماشین‏هاى پالایش هستند که با رعایت حداقل‏سازى وزن و حجم طراحى و ابداع شده‏اند.

توانایى علمى و مهندسى و فناورى انسان امروز باید در رابطه با طراحى و ساخت دستگاه‏هایى که بتواند نیازهاى حیاتى انسان را تأمین کند، سنجیده شود. انسان چند هزار سال قبل نیز در حوزه مهندسى خود شاهکارهاى بدیع ایجاد نموده است. نظرى به اهرام مصر، بازمانده‏هاى تخت جمشید و بناهاى عظیمى که از اقوام و ملل مختلف به یادگار مانده به خوبى نشان مى‏دهد که در ساخت این آثار شگفت‏انگیز از ظرفیت‏هاى مهندسى ویژه‏اى استفاده شده است. در مورد اهرام مصر مطالب مختلفى عنوان شده است. گروهى از محققان بر این عقیده‏اند که عملیات برش قطعاتى از سنگ به وزن 3 الى 15 تن که در ساختمان اهرام از آنها استفاده شده است با فناورى بسیار پیشرفته امروز نیز امکان‏پذیر نیست. از این‏رو، بر این باورند که موجودات فضایى در کار ساختمان این آثار حضور داشته‏اند! زیرا خلق چنین آثارى حتى با ظرفیت‏هاى مهندسى امروز نیز بسیار بسیار دشوار و بلکه غیرممکن به نظر مى‏رسد. انسان چند هزار سال قبل که در طراحى و خلق آثار بسیار بدیع توانایى خود را در تاریخ به یادگار گذاشته است، قادر نبود ساختارى نظیر دانه گندم را طراحى کند که نیاز او را به غذا تأمین نماید. انسان امروز نیز که قادر است برج‏هاى رفیع بنا نماید و رایانه‏هایى با ظرفیت بالا و پرسرعت را طراحى کند، از طراحى و ساخت ساختارى نظیر دانه گندم ناتوان است. البته ما در اینجا نمى‏خواهیم به تحقیر ظرفیت‏هاى مهندسى انسان بپردازیم، لیکن مى‏خواهیم این حقیقت را شفاف کنیم که چگونگى فناورى که حیات انسان وابسته به آن است، هنوز هم همانند چند هزار سال قبل به صورت راز ناگشوده باقى مانده و افزایش اطلاعات و توانایى‏هاى مهندسى انسان امروز او را مستغنى و بى‏نیاز از صنعت الهى نکرده است.

توانایى انسان امروز در محدوده مهندسى بشرى نباید ما را از این حقیقت بزرگ غافل نماید که این توانایى به هیچ وجه از نیاز ما به مجموعه عظیم صنعتى که خداوند سبحان طراح آن است، نکاسته است. با درک این حقیقت بزرگ است که اهمیت بهره‏گیرى مطلوب و حفاظت از مجموعه‏هاى گیاهى و جانورى متجلى مى‏شود. انسان بدون مجموعه‏هاى عظیم طراحى‏شده در مهندسى حیات پایدار نمى‏ماند و صنعت بشرى در تأمین پایدارى حیات انسان کمترین نقشى ایفا نمى‏کند. امروز ما شاهد هستیم که صنعت بشر که از طراز بسیار پایین‏ترى نسبت به صنعت حیات برخوردار است، به دلیل عدم هماهنگى با صنعت حیات و آلوده شدن به اغراض تجارى، به عنوان عامل انهدام تدریجى ساختارهاى حیاتى عمل مى‏کند.

انسان بر کشتى فضایى به نام زمین مستقر شده و این کشتى فضایى به فرمان خداوند در جغرافیاى منظومه شمسى در مدارى، یعنى تا سرآمدى معین، شناور است. این کشتى فضایى با سرعتى معین حول محور خود حرکت مى‏کند و این سرعت، تعیین‏کننده طول شبانه‏روز است. اگر سرعت زمین به طور قابل ملاحظه‏اى کاهش یابد طول شب و روز، تغییر قابل ملاحظه‏اى خواهد یافت و محاسبات انجام شده نشان مى‏دهد انرژى لازم براى تأمین حرکت دورانى زمین برابر است با ظرفیت تولید انرژى کلیه نیروگاه‏هاى مستقر بر زمین براى زمانى برابر با 20 میلیارد سال. از این مقایسه مى‏توان به عظمت صنعتى که تأمین‏کننده نیازهاى حیاتى انسان است راه گشود. دانش بشر در قیاس با عظمت این صنعت بسیار اندک است. بدون پندارگرایى و با استناد به شواهد متقن، این سؤال را در برابر محققان مطرح مى‏کنیم: این انرژى عظیم چگونه تأمین مى‏شود؟ ما یک سفینه کوچک را در مدار زمین قرار مى‏دهیم و آن را مظهر پیشرفته‏ترین طراز فناورى و صنعت بشر مى‏دانیم. چرا در برابر صنعتى که میلیون‏ها بار از صنعت بشرى متعالى‏تر است با رویکردى ناصواب و ضلالت‏بار الگوهاى موهومى را جایگزین قضاوت عقلى مبتنى بر معیارهاى مهندسى مى‏کنیم؟ عصر حاضر گرچه به عصر اطلاعات شهرت یافته است، لیکن ما در اولین مراحل شناخت فناورى حیات قرار گرفته‏ایم و قطعا آنچه مى‏دانیم در مقابل آنچه نمى‏دانیم بسیار بسیار اندک است. کلامِ مشهور سقراط حکیم امروز بیش از زمان او مصداق دارد: «من دانستم که چیزى نمى‏دانم. دانش ما همانند جزیره کوچکى است بر اقیانوس مجهولات.»

نظریه تکامل و قرآن کریم

نظریه تکامل با مبانى و روش‏هاى مرسوم در علوم تجربى به دست نیامده است. روش علوم تجربى مشاهده، آزمون و تجربه است. زمان‏هاى بسیار طولانى مورد نیاز در نظریه داروین براى اثبات نظریه تکامل با عمر محدود انسان قابل پیگیرى نیست. به نظر مى‏رسد داروین با الهام از تعالیم تلمود کتاب بسیار مهم یهودیان،18 این نظریه را ارائه داده باشد. ویل دورانت در تاریخ تمدن به نقل از تلمود نقل کرده است: «بشر نسب از آدم دارد. با این‏همه آدمى نخستین بار مانند جانور با دم آفریده شد و تا نسل ادریس (خنوخ) چهره آدمیزادگان به بوزینه شباهت داشت. آدمى آمیزه‏اى از روح و جسم است؛ روحش از خداست و جسمش از خاک.»19 در توحید مفضل از امام صادق علیه‏السلام نقل شده: خداوند میمون را در شکل انسان آفریده که براى انسان عبرتى باشد و بداند که خدا در عقل و ذهن و نطق او را برترى داده است.20 اگرچه تفاوت بین این دو دیدگاه، اساسى است و به رغم اشکالات فراوان وارد بر نظریه تکامل، برخى از متفکران اسلامى و غیراسلامى و مفسّران قرآن کریم این نظریه را بدون توجه به ضعف‏ها و مشکلات و آثار بسیار مخرّب فرهنگى و اجتماعى آن پذیرفته‏اند. جالب اینکه هم طرف‏داران تکامل انواع و هم منکران آن، براى اثبات مقصود خویش و تحت تأثیر عقیده خود به آیاتى از قرآن کریم استدلال کرده‏اند که البته کمتر ارتباطى با مقصود آنها دارد. در ذیل به برخى از آنها اشاره مى‏شود:

نظریه علّامه طباطبائى: انسان نوعى مستقل است (نه تحول‏یافته از نوعى دیگر نظیر میمون): علّامه طباطبائى در تفسیر المیزان به دنبال بحث از خلقت آدم و خلقت حضرت عیسى علیه‏السلام و بعد از بحث و تفسیر آیه شریفه«یَا بَنِی آدَمَ لاَ یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطَانُ کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُم مِّنَ الْجَنَّةِ یَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیُرِیَهُمَا سَوْءَاتِهِمَا» (اعراف: 27) (اى بنى‏آدم! زنهار که شیطان شما را دچار فتنه نسازد، همچنان‏که پدر و مادرتان را از بهشت بیرون کرد و لباسشان را از تنشان کند، تا عورتشان نمودار شود) و آیه شریفه «وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلآئِکَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إَلاَّ إِبْلِیسَ قَالَ أَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِینا قَالَ أَرَأَیْتَکَ هَـذَا الَّذِی کَرَّمْتَ عَلَیَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ لأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ إَلاَّ قَلِیلاً» (اسراء: 61ـ62) (و آن زمان که به ملائکه گفتیم بر آدم سجده کنید، پس همگى سجده کردند مگر ابلیس، که گفت: آیا بر کسى سجده کنم که تو او را از گل آفریدى؟ و اضافه کرد: به من بگو آیا این موجود خاکى را بر من برترى داده‏اى؟ اى خدا، اگر تا قیامت عمرم دهى ذریه و نسل او را از راه به در خواهم کرد، مگر اندکى از آنان را) و نیز آیه «یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً کَثِیرًا وَنِسَاء...» (اسراء: 1) مى‏فرماید:

با این معنا که جنس بشر به اعتبارى آدم نامیده شود و یک فرد از این جنس هم به اعتبارى دیگر آدم خوانده شود نمى‏سازد و نیز با این معنا که خلقت بشر به اعتبارى به تراب نسبت داده شود و به اعتبارى دیگر به نطفه، هیچ سازگارى ندارد، مخصوصا آیه شریفه: «إِنَّ مَثَلَ عِیسَى عِندَ اللّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثِمَّ قَالَ لَهُ کُن فَیَکُونُ...» (آل‏عمران: 59) که صریح در این است که خلقت آدم مانند خلقت عیسى و خلقت عیسى مانند خلقت آدم خلقتى استثنایى است و اگر منظور از کلمه «آدم» آدم نوعى بود، دیگر تشبیه خلقت عیسى به آن معنا نداشت؛ چون خلقت عیسى «خارق‏العاده» بود و خلقت نوع بشر به طور «عادى» است و صاحبان این احتمال از نظریه از حد اعتدال و میانه‏روى به حد تفریط گراییده‏اند، همچنان‏که زین‏العرب، یکى از علماى اهل‏سنت، به سوى افراط گراییده و گفته است: اعتقاد به خلقت بیش از یک آدم، کفر است (یعنى آن‏قدر پاى‏بند به فردیت شخص آدم شده که حاضر نیست آدم‏هاى متعدد در نسل‏هاى متعدد را بپذیرد، با اینکه طبق روایات و نیز کشفیات اخیر، آدم‏هاى بسیارى بوده‏اند که هریک سر سلسله نسل خود به شمار مى‏آیند).

... آیاتى که گذشت، براى اثبات این مطلب کافى است و نیازى به دلیل دیگر نیست؛ براى اینکه همه آنها، «نسل بشر متولد شده از نطفه را» منتهى به دو فرد از انسان به نام «آدم» و همسر او «حوا» مى‏دانند و درباره خلقت آن دو صراحت دارند به اینکه از تراب بوده، در نتیجه، جز این را نمى‏توان به قرآن کریم نسبت داد که پس انسانیت منتهى به این دو تن است و این دو تن هیچ اتصالى به مخلوقات قبل از خود و هم‏جنس و مثل خود نداشتند، بلکه بدون سابقه حادث شده‏اند. و آنچه امروز نزد دانشمندان زیست‏شناس درباره طبیعت انسان شایع است این است که اولین فرد انسان فردى تکامل یافته بوده؛ یعنى در آغاز انسان نبوده بعد در اثر تکامل انسان شده است، و مخصوصا این فرضیه؛ یعنى اینکه «انسان قبلاً یک فرد حیوان بود و با تکامل انسان شد»، هرچند به طور قطع مورد قبول و اتفاق همه دانشمندان نیست و به اشکال‏هاى بسیارى برخورده و به صورت‏هاى مختلف بر آن اعتراض کرده‏اند، و لیکن اصل فرضیه، یعنى اینکه انسان حیوانى بوده، و در اثر تکامل انسان شده، مطلبى است مورد تسلیم و قبول همه و تمام مسائل و بحث‏هایى را که درباره طبیعت انسان کرده‏اند بر اساس این فرضیه بنا نهاده‏اند؛ چون تفصیل فرضیه آنان بدین قرار است که: زمین در آغاز قطعه‏اى جدا شده از خورشید بوده، و از آن منشعب شده، و در آن ایام در حال اشتعال، و چون فلزات ذوب شده مایع بوده، و به تدریج و در تحت عواملى شروع به سرد شدن کرده، و پس از سرد شدن باران‏هاى سهمگینى بر آن باریده و سیل‏هاى مهیبى بر روى آن جریان یافته، و از تجمع آن سیل‏ها در نقاط گود زمین دریاها پدید آمده، و سپس ترکیبات آبى و زمینى پدیدار گشته، و پس از آن گیاهان آبى و بعد از تکامل یافتن گیاهان و مشتمل شدنش بر جرثومه‏هاى حیات، ماهى و سایر حیوانات آبى پدید آمده، و آن‏گاه ماهى بال‏دار پیدا شده که هم در آب زندگى مى‏کرده و هم در خشکى، و آن‏گاه حیوانات صحرایى و در آخر انسان موجود گشته، و همه این تحولات از راه تکامل صورت گرفته، تکاملى که بر ترکیبات موجود زمین در مرتبه سابق عارض گشته، به این معنا که ترکیب موجود در زمین، با تکامل از صورتى به صورت دیگر درآمده است؛ نخست گیاه پیدا شده، و بعد حیوان آبى و آن گاه حیوان ذو حیاتین، و سپس حیوان صحرایى و در آخر انسان. دلیل همه اینها کمال منظمى است که در نهاد و ساختمان موجودات مشاهده مى‏شود، و پیداست که موجودات طورى منظم شده‏اند که از نقص رو به کمال بروند، تجربه‏هاى پى در پى در موارد جزئى از تطور و تحول نیز دلیل دیگر بر این معناست. در اینجا ممکن است سؤال شود که منظور از این فرضیه چه بوده؟ جواب این است که مى‏خواسته‏اند خواص و آثارى را که قبلاً در نوع انسانى نبوده و بعدا پیدا شده توجیه کنند، اما دلیل بخصوصى که فقط این فرضیه را اثبات کند و سایر فرضیه‏ها و محتملات مسئله را نفى نماید نیاورده‏اند، با اینکه فرض تباین این نوع با سایر انواع فرضى است ممکن، و هیچ اشکالى متوجه آن نیست. آرى، ما مى‏توانیم نوع بشرى را پدیده‏اى مستقل و غیر مربوط به سایر انواع موجودات فرض کنیم، و تحول و تطور را در «حالات» او بدانیم نه در «ذات» او، و این فرضیه علاوه بر اینکه ممکن است مطابق تجربیات نیز باشد؛ چون ما تجربه کرده‏ایم که تاکنون هیچ فردى از افراد این انواع به فردى از افراد نوع دیگر متحول نشده، مثلاً هیچ میمون ندیده‏ایم که انسان شده باشد، بلکه تنها تحولى که مشاهده شده در خواص و لوازم و عوارض آنها است. فرضیه تحول انواع تنها و تنها فرضیه‏اى است که مسائل گوناگونى را با آن توجیه مى‏کنند و هیچ دلیل قاطع بر آن ندارند، پس حقیقتى که قرآن کریم بدان اشاره مى‏کند که انسان نوعى جداى از سایر انواع است، هیچ معارضى ندارد و هیچ دلیل علمى بر خلاف آن نیست.21

ادلّه طرف‏داران نظریه تکامل انواع

در مقابل، از آیات مهمى که طرف‏داران نظریه تکامل به آن استناد و استدلال کرده‏اند آیه 45 سوره «نور» است: «وَاللَّهُ خَلَقَ کُلَّ دَابَّةٍ مِن مَّاء فَمِنْهُم مِن یَمْشِی عَلَى بَطْنِهِ وَمِنْهُم مِن یَمْشِی عَلَى رِجْلَیْنِ وَمِنْهُم مِن یَمْشِی عَلَى أَرْبَعٍ یَخْلُقُ اللَّهُ مَا یَشَاء إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ.»مؤلف کتاب قرآن و تکامل مى‏نویسد:

کلمه «دابه» به معناى جنبنده است. این کلمه معمولاً به تمام حیوانات متحرک اعم از آنهایى که در آب و یا در هوا زندگى مى‏کنند اطلاق گردیده است... . اضافه شدن کلمه «کل» به «دابه» با توجه به آنکه کلمه مزبور براى شمول و استیعاب به کار مى‏رود. عمومى بودن مفهوم دابه را براى کلیه حیوانات خاکى و آبى محقق مى‏دارد. بنابراین، از جمله «وَاللَّهُ خَلَقَ کُلَّ دَابَّةٍ مِن مَّاء» که کلیه جنبندگان از آب مخصوص و نامعلومى ـ چون کلمه ماء بدون الف و لام استعمال گردیده است ـ آفریده شده‏اند و سپس تغییراتى در خلقت آنها به وجود آمده است.22

وى سپس با تشریح و تجزیه آیه مبارکه فوق مى‏نویسد: «آنچه از توجه به حروف "فا " و "من " و ضمیر "هم " منظور در ابتداى آیه مستفاد این است که پس از خلقت اولیه جانوران، و با گذشت زمانى دراز، تنوع زیاد در اعقاب جنبندگان اولیه پیدا شد و از میان آنها اقسامى راهرو براى زندگى بر روى زمین آماده گردیدند.»23

و براى نمایش اصل پیوستگى در جهت ارتقا و تکامل که میان حیوانات مذکور در آیه برقرار است، کلمه «من» به جاى موصول «ما» به کار رفته است... و کلیه این حیوانات در یک نوع سیر تکاملى قرار دارند که غایت آن پستانداران و در رأس آنها انسان ذى‏شعور قرار دارد. پس استعمال کلمه «من» براى هر دسته از این حیوانات به اعتبار پیوستگى آنها به یکدیگر و بستگى غایى آنها به خلقت انسان ذى‏شعور و شاید به علت آنکه چون همه در مسیر تکامل و وصول به مقام اعلاى عقل مى‏باشند بوده است. با این توضیح، مفهوم ارتباط نسلى و تکامل تدریجى که در میان اقسام مختلف موجودات زنده وجود دارد و امروز جزء مسلمات علمى مى‏باشد توصیفى براى کلمه «من» موصوله است که در آیه منظور از قرآن کریم استعمال شده است. در آیه مورد بحث و در بسیارى از آیات دیگر قرآن، موضوع تغییرات تدریجى موجودات زنده و اتصال و تنوع آنها به عنوان امرى مستمر و پیوسته یاد شده است. علم امروز هم از روى قرائن گذشته حقیقت این گفتار را نمایان ساخته و بدین وسیله خضوع ما را نسبت به آفریدگار این نظم استوار افزون مى‏کند. در آیه 4 از سوره جاثیه مى‏فرماید:«وَفِی خَلْقِکُمْ وَمَا یَبُثُّ مِن دَابَّةٍ آیَاتٌ لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ» و در خلقت شما و آنچه از انواع جانوران پراکنده مى‏شود نشانه‏هایى براى اهل یقین است. اولاً، با استعمال فعل مضارع «یَبُثُّ» در آیه شریفه، امر تنوع جانوران به وضع فعلى نمى‏گردد. ثانیا، موضوع خلقت انسان و تنوع و پراکندگى جانوران را از جمله آیات الهى مى‏داند که غور و تحقیق در مورد آنها براى ازدیاد یقین لازم و پرفایده مى‏باشد. در ذیل آیه 45 از سوره شریفه «نور» (آیه مورد بحث) ذکر جمله«یَخْلُقُ اللَّهُ مَا یَشَاء»براى رساندن همین مقصود است، همچنین است در آیات دیگر.24

نویسنده:محسن پورمحمد، منبع: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)  http://mouood.org/content/view/11642/3/


نوشته شده در  پنج شنبه 89/10/23ساعت  4:47 عصر  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

نظریه تکامل آثار مخرّب اخلاقى ـ اجتماعى فراوانى دارد که ظهور مکاتب مادى، سکولاریسم، نهیلیسم، لیبرالیسم، از جمله آن است و قدر مشترک در تمام این مکاتب سقوط انسان به مرتبه حیوانات است و در نتیجه آن تعالى و صعود معراجى هم براى انسان در حد حیوانات نخواهد بود.

 چکیده: پرسش از منشأ حیات، از مباحث جدى عرصه‏هاى مختلف اندیشه است. در مورد منشأ حیات آراء مختلفى مطرح شده است. در این نوشتار، ضمن بررسى آراء پیرامون منشأ حیات، نظریه تکامل انواع داروین و اتباع وى به چالش کشیده شده و نشان داده مى‏شود که این نظریه به جاى پاسخ‏گویى به پرسش از منشأ حیات، به فرایند تکامل پرداخته است. این نظریه نه تنها در تبیین منشأ حیات، بلکه در توضیح فرایند پیدایش «انواع» نیز ناکام است و در آن از موضع یک دانشمند تجربى، اظهارنظرى فیلسوفانه مى‏شود. در ادامه مقاله، ضمن تبیین مهندسى آفرینش، اهمّ آراء موافقان و مخالفان نظریه تکامل انواع در بین اندیشمندان اسلامى و نیز نگاه قرآن کریم مورد بحث و بررسى قرار گرفته است.
مقدّمه: «إِنَّ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَآیَاتٍ لِلْمُؤْمِنِینَ وَفِی خَلْقِکُمْ وَمَا یَبُثُّ مِن دَابَّةٍ آیَاتٌ لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ وَاخْتِلَافِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَمَا أَنزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاء مِن رِّزْقٍ فَأَحْیَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَتَصْرِیفِ الرِّیَاحِ آیَاتٌ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ» (جاثیه: 3ـ5)؛ و در آفرینش شما و پراکنده شدن جنبندگان عبرت‏هاست براى اهل یقین، و آمد و شد شب و روز و رزقى که خدا از آسمان مى‏فرستد و زمین مرده را بدان زنده مى‏کند و نیز در وزش بادها براى عاقلان عبرت‏هاست.
اینکه آدمى از کجا آمده است، به کجا مى‏رود و هدف از زندگى او چیست، سؤالاتى هستند که همواره ذهن بشر را به خود مشغول کرده است: روزها فکر من این است و همه شب سخنم    که چرا غافل از احوال دل خویشتنم     مانده‏ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا   یا چه بوده است مراد وى از این ساختنم  
از کجا آمده‏ام، آمدنم بهر چه بود           به کجا مى‏روم، آخر ننمایى وطنم2   گمان نمى‏رود سؤالاتى اساسى‏تر از این سؤالات براى بشر در طول تاریخ مطرح بوده باشد. اندیشمندان نیز همواره در جست‏وجوى پاسخى براى این‏گونه سؤالات بوده‏اند. از جمله این موارد، سؤال از نقطه شروع ـ و به اصطلاح ـ از منشأ حیات، تحول و تکامل موجودات است.
در روى زمین انواع گوناگونى از جانداران و گیاهان مشاهده مى‏شود. درباره آنها این سؤال مطرح است که آیا تمام جانداران و گیاهان از روز نخست به همین وضع و شکلى که دارند آفریده شده‏اند یا اینکه آنها در زمان‏هاى دور موجودات ساده‏اى بوده‏اند و به مرور زمان در مسیر تحول قرار گرفته و به تدریج به صورت انواع کنونى درآمده‏اند؟ نظریه اول را نظریه ثبوت انواع و نظریه دوم را تکامل انواع یا ترانسفورمیسم3 مى‏نامند. تکامل انواع را نیز به دو صورت تکامل تدریجى و تکامل دفعى بیان مى‏کنند. امروزه تکامل تدریجى از نظر علمى مردود اعلام شده و تنها تکامل دفعى مورد بحث و گفت‏وگو است.
راستى منشأ حیات انسان و جانداران چیست؟ از قدیم‏الایام دانشمندان پاسخ‏هاى متعددى به این پرسش داده‏اند؛ از جمله: 1. تکامل شیمیایى حیات در آبگیرهاى اولیه زمین؛ 2. پیدایش مستمر حیات به صورت خلق‏الساعه در نقاط خاصى از سطح زمین؛ 3. تکامل شیمیایى حیات در فضا و انتقال اتفاقى آن بر عرصه زمین؛ 4. فرستاده شدن حیات با شهاب‏سنگ‏ها از کرات دور دیگر به زمین؛4 5. خلقت حیات با اراده و قدرت لایزال الهى.
به لحاظ بازگشت برخى از این نظریه‏ها به نظریه‏هاى دیگر، و با چشم‏پوشى از برخى از جزئیات، در مجموع دو نظریه عمده در این زمینه قابل بررسى است که اعتقاد به هریک از آنها تأثیر بسیار زیادى در زندگى فردى و اجتماعى انسان دارد:
الف. نظریه خلقت: بر اساس این نظریه، جهان هستى خالقى به نام «خدا» دارد که با علم و اراده و قدرت بى‏نهایت خود ماسوا را خلق کرده است. با توجه به آیات قرآن کریم (براى نمونه، آیات 12ـ14 سوره مبارکه «مؤمنون») هم اساس خلقت حیات و هم خلقت تدریجى انسان به خداى متعال نسبت داده شده است.

ب. نظریه تکاملى خلقت: این نظریه مى‏کوشد وجود نظام‏هاى بسیار پیچیده را با تکیه بر فرایندهاى مادى موسوم به فرایندهاى طبیعى توضیح دهد. در این نظریه، سخن از انتخاب طبیعى و جهش‏هاى اتفاقى است و جهان، نظام بسته‏اى فرض مى‏شود که همه عوامل ارتقا و تکامل را در درون خود دارد و هیچ‏گونه وابستگى به بیرون از خود ندارد.

در این نوشته، ابتدا نظریه تکاملى خلقت بررسى و تحلیل مى‏شود و سپس نظریه خلقت با تأکید بر مهندسى آفرینش تبیین مى‏گردد. در پایان نیز، ضمن بیان آراء موافقان و مخالفان مسلمان نظریه تکامل، عمده مستندات قرآنى آنها بیان مى‏شود.

نظریه‏هاى منشأ حیات

1. نظریه خلقت

قدیمى‏ترین نوشته‏اى که به بحث درباره آفرینش جانداران مى‏پردازد، عهد عتیق کتاب مقدس یهودیان است؛ کتابى که مورد قبول مسیحیان نیز مى‏باشد. بر اساس این نوشته، خداوند جهان و جانداران ساکن آن را در شش روز آفرید و آدمى آخرین آفریده اوست: «خداوند پس آدم را از خاک زمین بسرشت و در بینى وى روح حیات دمید و آدم نفس زنده شد.»5 در قرآن کریم نیز آیات فراوانى مبنى بر اینکه خداوند متعال هستى و حیات را آفرید است وجود دارد.6

2. نظریه پیدایش خلق‏الساعه حیات

اینکه حیات مى‏تواند از ماده فاقد حیات پدید آید بخش مرکزى فلسفه یونان بود. فلاسفه یونان معتقد بودند که ارگانیسم‏ها یا موجودات زنده از لجن و تحت تأثیر پرتو خورشید تکامل یافته‏اند. ارسطو، این نظریه را تعلیم داد و تحت تعلیمات او نظریه خلق‏الساعه حیات اهمیت پیدا کرد، به گونه‏اى که در عهد باستان، قرون وسطا و تا قرن هفدهم میلادى این نظریه حاکمیت خود را حفظ کرد. «ارگانیسم‏هاى پیچیده نظیر کرم‏ها و قورباغه‏ها از موادى مانند گوشت فاسد و لجن‏ها پدید مى‏آیند.»7

3. نظریه پیدایش حیات از حیات

در اواخر قرن هفدهم، محققان نظریه «پیدایش خلق‏الساعه حیات» را مورد سؤال قرار دادند. به ویژه سِررابرت بویل8 در سال1661 و لوین هوک9 در 1680 نظریات خود را در مخالفت با این نظریه مطرح نمودند. اما اولین مخالفت اساسى از طرففرانسیسکو ردى10 محقق مشهور ایتالیایى، ابراز گردید. ردى مشاهده کرد که اگر گوشت براى چند روز در معرض هوا قرارگیرد، مولد کرم‏ها و حشرات مى‏شود؛ اما اگر گوشت را در ظرفى محصور قرار دهیم هیچ‏گونه کرمى یا حشره‏اى تولید نمى‏گردد. او از مشاهدات خود نتیجه گرفت کرم‏ها یا حشرات از گوشت در حال فساد تولید نمى‏شوند، بلکه از تخم‏هایى به وجود مى‏آیند که توسط حشرات بر گوشت قرار داده شده است. از این‏رو، او اعلام داشت: «حیات فقط از حیات پیدایش و ظهور مى‏یابد.»11

نتایج تحقیقات ردى به مجادلات در خصوص منشأ حیات پایان نداد، اگرچه در قرن هجدهم محققان دیگرى با استفاده از روش ردى، حملات سنگینى را متوجه این نظریه نمودند؛ لیکن در اواخر قرن هجدهم این نظریه در قالب و شکل متفاوتى مطرح گردید. گروهى این نظریه را مطرح کردند که «اشکال بسیار ساده‏اى از حیات به طریق خلق‏الساعه از مواد فاقد حیات تشکیل گردیده و سپس این اشکال ساده به تدریج به انواع پیچیده‏تر توسعه یافته‏اند.» از پیشگامان این باور و اعتقاد، اریسموس داروین12 پدر بزرگ چارلز داروین بود. جوزف پیرستلى13 که از مخالفان این نظریه بود، آن را به عنوان یک عقیده مادىمحکوم مى‏کرد. این مجادلات در طول سال‏هاى قرن نوزدهم ادامه یافت. در قرن 19 از چهره‏هاى شاخص که وارد این مقوله شد پاستور بود. در سال 1862 که پاستور با انتشار نتایج تحقیقات تجربى خود آکادمى علوم پاریس را متقاعد نمود «میکروارگانیسم‏ها از مواد فاقد حیات به طریق خلق‏الساعه پدید نمى‏آیند»، چارلز داروین در انگلستان کتاب بنیاد انواع خود را منتشر کرد. داروینیسم شدیدا بر این عقیده متکى بود که «پیدایش حیات به طور خلق‏الساعه از مواد فاقد حیات صورت پذیرفته است.»14

4. نظریه نیروى حیاتى15

ماهیت ارگانیسم‏هاى داراى حیات را نمى‏توان فقط برحسب قوانین شیمى و فیزیک شناخت. برزیلیوس، مشهورترین شیمیدان متقدم، از پیروان این نظریه بود. او عقیده داشت که تمام مواد آلى تحت نفوذ یک نیروى حیاتى تولید مى‏شوند و از این‏رو، ساخت آنها به طریق مصنوعى در آزمایشگاه غیرممکن است. این گروه معتقد بودند که مواد شیمیایى موجود در ارگانیسم‏هاى زنده اساسا با مواد معدنى متفاوت است. در درون یک موجود زنده نیروى ناشناخته به نام «نیروى حیاتى» وجود دارد. زمانى این عقیده آن‏قدر حاکمیت داشت که محققان، مواد شیمیایى را به دو دسته «آلى» و «معدنى» تقسیم مى‏کردند. مواد آلى موادى هستند که در چرخه حیات یافت مى‏شوند.16

5. نظریه بنیاد انواع چارلز داروین

در طول نیمه دوم قرن 19 داروینیزم، مرکزیت مجادلات بین طرف‏داران نظریه خلق‏الساعه و نظریه نیروى حیاتى را در اختیار گرفت. داروینیست‏ها چنین بحث مى‏کردند که تکامل انواع به واسطه انتخاب طبیعى غیرهدایت‏شده، پس از آنکه اولین شکل حیات به طور اتفاقى بر عرصه زمین تشکیل شد، تحقق یافته است. این بازگشت داروینیزم به نظریه خلق‏الساعه بود که محققان علیه آن برخاسته بودند. داروین مى‏دانست که یک توضیح رضایت‏بخش براى نظریه او از اهمیت زیادى برخوردار است. مخالفان داروین نیز تن به مصالحه دادند:

اگر خداوند اولین سلول زنده را به گونه‏اى خلق کرده که حاوى دستورهاى لازم براى تکامل بوده باشد، در این صورت، لازم نیست مؤمن از ایمان خود دست بردارد. خصوصا اینکه او یک پاراگراف را به نظریه خود صرفا به دلیل کم کردن مخالفت‏ها به شرح زیر افزود: «معدودى از فرم‏هاى اولیه با یک فرم اولیه حیات خلق شده است.»17

نقد نظریه بنیاد انواع

پروفسور براون آلمانى در نقد نظریه داروین بیان مى‏دارد: نظریه شما چیزى را تغییر نمى‏دهد، مگر اینکه منشأ حیات را توضیح دهید. داروین بیان داشت: «پیدایش حیات ممکن است با عبور جریان الکتریسیته از ماده صورت پذیرفته باشد.» البته این پاسخ چیز تازه‏اى دربر نداشت. پیش از داروین، اندروکروز در سال 1837م ادعا کرده بود که با گذراندن جریان الکتریسیته از مخلوط سیلیکات و هیدروکلریک اسید، یک هشت‏پاى عظیم‏الجثه خلق مى‏کند. بنابراین:

ـ داروین هیچ اطلاعى از ساختار درون سلول نداشت.

ـ داروین نیروى حیاتى را چیزى جز جریان الکتریسیته نمى‏دانست.

ـ داروین معتقد به پیدایش خلق‏الساعه حیات بر عرصه زمین بدون دخالت هرگونه نیروى غیرمادى بود. اگرچه گروهى اصرار دارند که پیدایش حیات، به صورت خلق‏الساعه و در مرحله‏اى از حیات زمین صورت پذیرفته است.

البته این نظریه با مسائل و مشکلات حل‏نشدنى مواجه است؛ از جمله:

1. ماهیت اتمسفر اولیه زمین چه بود؟ اتمسفرى شبیه به اتمسفر زمین در حال حاضر، اکسیدکننده است و امکان پیدایش حیات تحت چنین اتمسفرى وجود ندارد.

2. ظهور مولکول‏هاى بیولوژیکى که داراى ساختمان بسیار سازمان‏یافته و منحصر به فرد هستند، چگونه امکان‏پذیر گشته و میزان این مولکول‏ها و خلوص آنها چگونه براى پیدایش حیات به حد کافى رسیده است.

3. وجود آنزیم‏ها براى حیات ضرورى است و حیات بدون آنها ممکن نیست. پس پیدایش حیات چگونه بدون آنزیم‏ها ممکن گردیده است؟ این همان سؤال سنتى مرغ و تخم مرغ است که معتقدان به نظریه مادى پیدایش حیات پاسخى براى آن ندارند.

4. چگونه اولین سلول، پیدایش و ظهور یافته است؟ چگونه اولین سلول آموخت که تقسیم شود و تکثیر یابد؟ چگونه سازوکار بسیار پیچیده تولیدمثل ظهور یافت؟

5. چگونه ارگانیسم‏هاى ساده به ارگانیسم‏هاى پیچیده تکامل یافته‏اند؟

تحلیل الگوى تکاملى

1. در یک الگوى تکاملى، تلاش بر آن است که وجود نظام‏هاى بسیار پیچیده با تکیه بر فرایندهاى مادى موسوم به فرایندهاى طبیعى توضیح داده شود.

2. در الگوهاى تکاملى اثرى از طراحى مهندسى نیست، بلکه از انتخاب طبیعى و جهش‏هاى اتفاقى سخن به میان مى‏آید.



3. در الگوهاى تکاملى هیچ اثرى از طراحى فوق طبیعى نیست. در این‏گونه الگوها، جهان نظام بسته‏اى فرض مى‏شود که همه عوامل ارتقا و تکامل را در درون خود دارد و هیچ‏گونه وابستگى به بیرون از نظام در این الگوها منظور نشده است. عناوینى نظیر جهان‏شناسى تکاملى، جهان‏شناسى مادى یا جهان‏شناسى علمى همه به یک معنا هستند. این عناوین به گونه‏اى از جهان‏شناسى اطلاق مى‏شود که در آن، جهان متشکل از پدیده‏هاى مادى کاملاً مستقل و خودکفاست و در یک جریان تکامل تدریجى سیر مى‏کند.

4. سه عامل قوانین طبیعى، ماده و زمان عناصر اصلى یک جهان‏بینى تکاملى را تشکیل مى‏دهند. میل به تکامل، خاصیتى ذاتى براى ماده فرض مى‏شود. این خاصیت، در فواصل زمانى بسیار طولانى سبب شده است که ماده از ساده‏ترین صورت (گاز هیدروژن) به پیچیده‏ترین ساختار (مغز انسان) تکامل یابد.

5. با اندکى توجه مى‏توان دریافت که سه پیش‏فرض براى الگوهاى تکاملى از اهمیت بسیار زیادى برخوردار است. با حذف این سه پیش‏فرض، الگوهاى تکاملى دچار فروپاشى مى‏شوند:

الف. تمایل ماده به ارتقا و تکامل است. این پیش‏فرض غالبا به صورت یک اصل اجتناب‏ناپذیر عنوان مى‏شود.

ب. زمان‏هاى بسیار طولانى. الگوى تکاملى، شدیدا وابسته به این پیش‏فرض است.

ج. جهان تحت تأثیر همین روابطى که بین پدیده‏ها جارى است و آنها را تحت نام قوانین علمى مى‏شناسیم، تکامل یافته است.

نقد نظریه تکامل انواع

1. دریافت‏هاى عامیانه و علمى به ما نشان مى‏دهد که ساختارهاى مادى تمایل به تنزل به مراتب پایین‏تر از خود نشان مى‏دهند. براى مثال، یک اتومبیل به تدریج مستهلک مى‏گردد و سرانجام تمام سازمان و نظم و هماهنگى آن دچار فروپاشى مى‏شود. زمان برخلاف تصور رایج، دوست تکامل نیست، بلکه دشمن آن است. ما چقدر تلاش مى‏کنیم که بناها و آثار تاریخى را حفظ کنیم؟ هر ساله هزینه هنگفتى در موزه‏ها و ابنیه تاریخى صرف نگه‏دارى از اشیا مى‏شوند. در حقیقت، ما براى حفظ یک اثر تاریخى و یا یک تابلوى نقاشى به جنگ زمان مى‏رویم. هرچه بر فواصل زمان بیفزاییم، فروپاشى افزون‏تر خواهد شد. این موضوع در خصوص ساختارهاى حیاتى از شدت بیشترى برخوردار است.

2. دریافت‏هاى واقعى به ما آموخته است براى اینکه مواد اولیه را به اجزاى یک ساختار مهندسى تبدیل نماییم باید حجم متناسبى از اطلاعات تخصصى را بر ماده اولیه وارد کنیم. خواص فیزیکى، شیمیایى و مکانیکى مواد اولیه، روابط طبیعى و زمان نقشى در تبدیل مواد اولیه به یک ساختار مهندسى ندارد.

براى تبدیل یک سنگ آهن به یک دستگاه انتقال قدرت، باید کار مهندسى صورت پذیرد. هیچ‏کدام از خواص آهن نظیر سختى، استحکام مکانیکى، قابلیت تغییر شکل‏پذیرى، جرم مخصوص قابلیت هدایت الکتریکى، خواص الکترو مغناطیسى، و... و هیچ‏یک از قوانین نظیر اصل بقاى انرژى، اصل افزایش انتروپى و... نمى‏تواند جایگزین کار مهندسى شود.

3. سازمان دادن مواد اولیه در ساختارهاى حیاتى میلیون‏ها بار پیچیده‏تر و دشوارتر است. به همین دلیل، ما در طراحى و ساخت ساختارهاى غیرحیاتى گام‏هاى مهمى برداشته‏ایم، اما در طراحى کوچک‏ترین واحدهاى حیاتى به شدت ناتوانیم. زمانى تصور مى‏شد که تولید سلول زنده در شرایط آزمایشگاهى کار چندان دشوارى نیست؛ زیرا تصور ما از ساختارهاى درون سلولى بسیار ابتدایى بود. با توسعه امکانات تحقیقاتى به این باور رسیده‏ایم که هرچه بیشتر مى‏کاویم مراتب عالى‏ترى از مهندسى را در واحدهاى درون سلولى مى‏شناسیم . ارزش مغز انسان در مواد اولیه به کار رفته در آن نیست، بلکه در طراحى آن است. ما امروزه ترکیبات مغز انسان را مى‏شناسیم، لیکن حتى قادر به بازسازى بخش کوچکى از آن نیستیم؛ زیرا مغز از آنچنان سازمان پیچیده مهندسى برخوردار است که تعداد مجراهاى ارتباطى در یک صدم مغز از تعداد کل خطوط ارتباطى بر سطح زمین بیشتر است. قرار دادن ماده اولیه در چنین سازمان مهندسى به دانش و توانایى‏هاى تخصصى فوق تصور نیاز دارد. این مطلب فقط شامل مغز نمى‏شود؛ سایر اعضا و حتى در مورد یک سلول نیز صادق است.

پروفسور ورنرگیت از دانشگاه آخن مى‏نویسد: طول شبکه انتقال خون در بدن انسان یکصد هزار کیلومتر است. حتى تصور طراحى چنین شبکه عظیمى براى انتقال سیال از بضاعت مهندسى امروز بیرون است. ما با شبکه‏هاى آب شهرى با دشوارى‏هاى متعددى روبه‏رو هستیم. شبکه انتقال خون 60ـ80 سال پایدار فعالیت مى‏کند. درک معیارهاى مهندسى در این طراحى ممکن نیست. چگونه یک سلول در ظرف مدت کوتاهى همانند خود را مى‏سازد، در حالى که چنین کارى از حد تصورات علمى ما بیرون است؟

4. ساختارهایى که در عالم موجودات زنده اعم از گیاهان و جانوران مشاهده مى‏کنیم هرگز تجلى خواص اولیه ماده نیستند، بلکه حاکمیت عالى‏ترین مراتب علمى ـ مهندسى را نشان مى‏دهند. در حقیقت، این پدیده‏ها دانش متراکم هستند. ما از خودْ دانش خلق نمى‏کنیم، بلکه دانش موجود در پدیده‏ها را کشف و بازگو مى‏نماییم.

5. در یک مجموعه عظیم مهندسى، هریک از ساختارهاى تشکیل‏دهنده مجموعه در ارتباط متقابل با سایر ساختارها قرار مى‏گیرد. براى هماهنگى با وسعتى که در عرصه زمین مشاهده مى‏شود، تمام امکانات ضرورى باید در طراحى هر ساختار و در طراحى عمومى کل مجموعه دیده شود. این مطلب یک معیار است که در تمام مجموعه‏هاى مهندسى کوچک یا بزرگ جارى است.

6. طراحى خارق‏العاده دستگاه‏هاى کنترل به عنوان بخش سخت‏افزارى و حجم وسیع و عظیمى از اطلاعات در قالب نرم‏افزارهاى بسیار پیچیده لازم است تا قابلیت‏هاى لازم براى انطباق با شرایط متنوع و هماهنگ با سایر ساختارهاى مجموعه را ممکن سازد.

ساختارهاى حیاتى نسبت به عوامل فیزیکى نظیر دما، رطوبت، فشار، جریان‏هاى الکتریکى، میدان‏هاى مغناطیسى، و تشعشات یا انرژى بالا مهندسى که در ساختمان آنها وجود دارد فقط در دامنه محدودى از این‏گونه تغییرات کافى است تا حیات انسانى یا حیوانى و گیاهى به خطر بیفتد. بنابراین، در ساختارهاى حیاتى، پایدارى حیاتى نظام متکى بر کمال مهندسى است که این کمال مهندسى باید در طراحى نظام تأمین شود. بر خلاف تصور رایج در الگوهاى تکاملى تغییر در شرایط زیست‏محیطى هیچ‏گونه قابلیت جدیدى را در یک نظام حیاتى ایجاد نمى‏کند، بلکه تمام قابلیت‏هاى ضرورى براى ادامه حیات و پایدارى نظام باید در طراحى اولیه آن تعبیه شده باشد. در الگوهاى تکاملى غالبا معیارهاى مهندسى نادیده گرفته مى‏شود.

7. بشر امروزى خود صاحب سطح خاصى از مهندسى و فناورى است. گرچه قادر به طراحى و ساخت دستگاه‏هاى بیولوژیکى نیست، لیکن نمونه‏هاى متنوع و متعددى از دستگاه‏هاى مکانیکى ـ الکتریکى را ساخته و تلاش گسترده‏اى را براى طراحى و ساخت نظام‏هاى هوشمند آغاز کرده است. سؤال این است که فرایندهاى کور (جهش) و گزینش‏هاى غیرهوشمند و غیرهدایت‏شده (انتخاب طبیعى) چه اندازه در این صنعت نقش دارند؟ ما در صنعت بشرى هیچ سنخى از تمایل ماده به ایجاد نظم مهندسى یا نقش قوانین طبیعى در ایجاد چنین نظمى ابراز نمى‏کنیم. براى زمان نیز نقشى قایل نیستیم؛ یعنى در صنعت و فناورى بشرى هیچ کدام از پیش‏فرض‏هاى الگوهاى تکاملى معتبر تلقّى نمى‏شود.

8. ما ماشین‏هاى مختلفى را اختراع کرده‏ایم. کارآیى این ماشین‏ها در تبدیل سوخت به کار مکانیکى بسیار پایین است. پس‏مانده‏هاى سوخت به کار مکانیکى به محیط زیست تحمیل مى‏شود. این ماشین‏ها نیاز به کنترل لحظه‏اى دارند. غفلت از آنها فاجعه‏آفرین است. خودروهایى که ما تولید کرده‏ایم فاقد همانندسازى هستند. فاقد قابلیت خودترمیمى هستند. آنها خود توانایى تغذیه و استفاده از مولد مورد نیاز را ندارند و قادر به دریافت تغییر در عوامل محیط و ابراز عکس‏العمل مناسب در برابر این تغییرات نیستند. با تمام این نواقص، آنها را محصول فرایند مهندسى در مواد اولیه مى‏دانیم. الگوهاى تکاملى معیارهاى مهندسى را به هیچ وجه ارضا نمى‏کنند.

رابطه ماده + جهش + انتخاب طبیعى + زمان طولانى = ساختار حیاتى، یک رابطه پندارى است؛ این رابطه باید به صورت زیر تصحیح شود: ماده + حجم عظیمى از اطلاعات دقیق و گزینش شده + احاطه نامحدود تخصصى + حاکمیت مطلق در هدایت فرایندها با دقتى فوق تصور = ساختار حیاتى.

9. در طراحى یک مجموعه صنعتى، یکى از مهم‏ترین بخش‏ها که باید دقیقا طراحى شود منبع یا منابع تأمین انرژى است. تولید انرژى در یک نیروگاه هسته‏اى و هدایت انرژى به مراکز مصرف تخصص‏هاى مهندسى پیچیده نیاز دارد. اولین نکته، مشکلات جدى زیست محیطى است که نیروگاه‏هاى هسته‏اى سبب مى‏شوند. این نیروگاه‏ها نسبت به خورشید اصلاً قابل قیاس نیستند.

10. ما در ارزیابى طرح‏هایى که به همت انسان‏هاى محقق اجرا شده دقیقا بر اساس معیارهاى مهندسى قضاوت مى‏کنیم؛ یعنى آنها را مرهون دانش، نبوغ، کارایى و تخصص و احاطه علمى مى‏دانیم.(ماده اولیه + کار هوشمند = ساختار یا سیستمهشدار) اما در ارزیابى طرح‏هایى که هزاران هزار مرتبه عالى‏تر از طرح‏هاى بشرى است، از قضاوت بر اساس معیارهاى بشرى عدول مى‏کنیم و به الگوهاى پندارى متوسل مى‏شویم!

مهندسى آفرینش

با گسترش اطلاعات علمى در مورد موجودات زنده به ویژه در مورد واحدهاى ساختمانى تشکیل‏دهنده آنها در مقیاس مولکولى، تردیدى وجود ندارد که ساختار موجود زنده از باکترى تا انسان بر معیارهاى مهندسى استوار است. کشفیات اخیر از ساختارهاى درون سلولى، بیولوژیست‏ها را در شرایطى قرار داده است که با بدبینى فراگیر نسبت به نقش تحولات اتفاقى و غیرهوشمند در ایجاد ساختارهاى بدیع و بسیار پیچیده درون سلول قضاوت مى‏کنند. اگر برنامه‏هاى پیچیده رایانه‏اى با سازوکارهاى اتفاقى نمى‏تواند تغییر داده شود، بى‏تردید، این امر در مورد برنامه‏هاى ژنتیکى موجودات زنده نیز صادق است. ما با عالى‏ترین طراحى در سلول‏هاى زنده مواجه هستیم. بدون هیچ تردیدى، از مطالعه ساختارهاى درون یک سلول، شواهد قطعى بر خلقت حکیمانه را مى‏یابیم. کمال ساختارهاى حیاتى یک واقعیت فراگیر جهانى است. هرقدر عمیق‏تر بررسى نماییم، ظرافت، نبوغ و برترى مطلق کیفیت را در ساختارهاى حیاتى مشاهده مى‏کنیم.

نارسایى و عدم پاسخ‏گویى علم

حقیقت غیرقابل انکار این است که ما در دنیاى موجودات زنده شاهد شگفتى‏هاى بسیارى هستیم که هنوز بخش بزرگى از آنها به صورت معماهاى پیچیده‏اى بدون پاسخ مانده است. در تحلیل عالى‏ترین مراتب کمال مهندسى، عالى‏ترین مراتب نبوغ در طراحى و عالى‏ترین مراتب ظرافت، پیچیدگى و هماهنگى، بخش قابل ملاحظه‏اى از پاسخ‏ها حتى در حوزه علوم تجربى از حد الگوهاى پندارى فراتر نمى‏روند. امروزه دستاوردهاى علمى راه را بر تحلیل‏هاى مادى مسدود نموده است. عالم در تمام ابعاد آن یک نظام مهندسى است و الگوهاى تکاملى که براى توصیف مادى این نظام تدوین شده‏اند نظر به جهان حقیقى ندارند. وجود ساختارهاى عظیم مهندسى و هماهنگى بى‏نظیر بین ساختارهاى حیاتى و غیرحیاتى را نمى‏توان بر مبناى تحولات اتفاقى (جهش‏ها و انتخاب طبیعى) تفسیر نمود. ضرورت خلقت حکیمانه، نظارت مهندسى و هویت مدبرانه را الزاما باید پذیرفت و گریزى از اقرار به این حقیقت نیست.

پیروان الگوهاى مادى در مواجه با حقایق علمى ناچار به اعتراف شده‏اند که با فقدان تمام عیار شواهد علمى براى نشان دادن افزایش تدریجى در مراتب پیچیدگى ساختارها مواجه هستند.

ـ حقیقت این است که تا به امروز حتى یک مورد شواهد علمى در حمایت از اینکه انتقال‏هاى بزرگ تکاملى تحقق یافته باشد، ثبت نشده است. الگوهاى تکاملى بر رخدادهاى اتفاقى استوار است. رخدادهاى اتفاقى نه مى‏توانند ساختارهاى مهندسى را ایجاد کنند و نه مى‏توانند پایدارى آنها را تأمین نمایند. در دنیاى مهندسى و طراحى دستگاه‏هاى پیچیده و هوشمند، سخن از جهش و انتخاب طبیعى به میان آوردن، و نقشى براى فرایندهاى اتفاقى و زمان قایل شدن، به افسانه‏هاى علمى و داستان‏هاى تخیّلى بیشتر شبیه است تا نظرات علمى. در تمام عرصه‏ها بدون مدیریت مهندسى ـ تخصصى سامان دادن به ماده امکان‏پذیر نیست. وجود و پایدارى ساختارهاى پیچیده با توسل به فرایندها و قوانین طبیعى توضیح‏ناپذیر است. هر الگویى بنا کنیم و در آن نقش خلّاقیت و نظارت حکیمانه را منظور ننماییم پندارى و موهومى است.

ـ هیچ اخترشناسى قادر نیست در قالب یک تحلیل علمى (تحلیل مبتنى بر خواص ماده، قوانین طبیعى و زمان) وجود ستارگان، کهکشان‏ها و منظومه شمسى را توضیح دهد.

ـ هیچ بیولوژیستى قادر نیست حتى یک تحلیل نظرى بدون تناقضات بسیار جدى در مورد پیدایش میکروارگانیسم‏ها یا تکامل ارگانیک (تکامل از میکروب تا انسان) ارائه کند.

ـ در الگوهاى مادى، نقشى که به ماده و قوانین طبیعى نسبت داده مى‏شود، به هیچ وجه منطبق با شواهد عینى و مطالعات تجربى نیست. مجموعه‏اى که ما در آن قرار گرفته‏ایم دنیاى اَبَرتکنولوژى است؛ دنیایى که در آن پیچیده‏ترین فرایندهاى مهندسى در عرصه‏هاى مختلف تحت متعالى‏ترین مدیریت تخصصى هدایت مى‏شوند. بخش‏هاى سخت‏افزارى و نرم‏افزارى در این مجموعه آنچنان عالى و بدون کوچک‏ترین نقصان طراحى شده است که عقل انسان را شگفت‏زده مى‏کند.

ـ واحدهاى بسیار پیچیده تبدیل انرژى در گیاهان، شبکه‏هاى به غایت پیچیده و متراکم در ساختارهاى مغز موجودات زنده، شبکه پیچیده انتقال خون، واحدهاى انتقال اکسیژن، دستگاه پالایش خون، واحدهاى میکروسکوپى که با نرم‏افزارهاى بدیع پیچیده‏ترین فرایندهاى فیزیکى شیمیایى و مهندسى را در کوتاه‏ترین زمان تحقق مى‏بخشد، دستگاه‏هاى کنترل عالى و ممتاز، تجهیزات تشخیص خطا و کنترل کیفیت، دستگاه‏هاى کشف کد و بانک‏هاى اطلاعاتى براى ذخیره و بازیافت اطلاعات حیاتى، قابلیت‏هاى مهندسى استثنایى در موجودات زنده، نظیر همانندسازى و خودترمیمى و هوشمندى که دست‏یابى به آنها براى مراکز تحقیقاتى امروز دنیا یک ایده‏آل مهندسى است و ده‏ها طرح بدیع و عظیم دیگر، جز به مدبرى که آسمان‏ها و زمین به اقتدار و عظمت او گواهى مى‏دهند به امر دیگرى مى‏توان نسبت داد؟

ـ حقیقت غیرقابل انکار این است که ما در دنیاى موجودات زنده شاهد شگفتى‏هاى بسیارى هستیم که هنوز بخش بزرگى از آنها به صورت معماهاى پیچیده‏اى بدون پاسخ مانده است:

1. عالى‏ترین مراتب کمال مهندسى.

2. عالى‏ترین مراتب نبوغ در طراحى.

3. عالى‏ترین مراتب ظرافت، پیچیدگى و هماهنگى.

بخش قابل ملاحظه‏اى از پاسخ‏ها حتى در حوزه علوم تجربى از حد ظنیات فراتر نمى‏رود. نکته‏اى که تأکید مجدد بر آن بسیار ضرورى است این است که بدون طرح مسائل، به صورت مسائل مهندسى تمام تلاش‏هاى علمى ما جز به پاسخ‏هاى پندارى نخواهد رسید.

خطایى که در حوزه‏هاى مختلف علوم نظیر فیزیک، شیمى، اختر فیزیک، بیولوژى زمین‏شناسى و... پیوسته مرتکب مى‏شوند این است که ابتدا یک مسئله بسیار پیچیده مهندسى را به یک مسئله علمى کاهش مى‏دهیم و سپس سعى مى‏کنیم با استفاده از رفتارمان و قوانین حاکم بر آن پاسخ‏هایى را پیشنهاد نماییم. در حقیقت، ما ابتدا فرض مى‏کنیم که مسئله نظام‏هاى حیاتى و غیرحیاتى مسائلى هستند که پاسخ آنها را صرفا با استناد به رفتار ماده و قوانین حاکم بر آن مى‏توان یافت. بر اساس چنین فرض غلطى است که به سازوکارهاى کاملاً پندارى و غیرهوشمند نظیر جهش و انتخاب طبیعى متوسل مى‏شویم. در حالى که مشاهدات حقیقى و تجربیات به ما آموخته است که در حوزه مسائل مهندسى فرایندها و گزینش‏هاى غیرهوشمند جز تخریب نتیجه دیگرى نخواهد داشت.... ادامه دارد...


نویسنده:محسن پورمحمد، منبع: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)  http://mouood.org/content/view/11642/3/


نوشته شده در  پنج شنبه 89/10/23ساعت  4:45 عصر  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

تاریخ سینمای ایران را باید از نو نوشت و از شر قلم های مسموم غربزدگان نجات داد: سناریوی روشنفکری، بلای جان سینمای ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی 

 

تفکرات اومانیستی سینمای نوین ایران در "راز آرماگدون 4" "سناریوی روشنفکری" عنوان قسمت هجدهم مجموعه مستند "راز آرماگدون 4: پروژه اشباح" است که درباره بقای اندیشه های اومانیستی در سینمای پس از انقلاب اسلامی ، ساعات 45/12 ، 45/19 و 45/23 چهارشنبه و پنجشنبه 22 و 23 دی ماه از شبکه خبر سیما پخش می شود. در چهارمین بخش از قسمت های سینمایی مجموعه "راز آرماگدون 4: پروژه اشباح" به سینمای پس از پیروزی انقلاب اسلامی می رسیم که اگرچه از حضور مستقیم کانون های ماسونی / صهیونی (که پایه های سینمای مبتذل و ضد دینی را  در این سرزمین شکل دادند) به دور بود اما متاسفانه زمینه های تفکرات اومانیستی و سکولاریستی در آن باقی ماند و با وجود پای گرفتن نوعی سینمای ملی و بومی اما تحت عنوان سینمای روشنفکری و جشنواره ای ، مکانی برای سیاه نمایی و خودباختگی اسلاف همان شبه روشنفکرانی گشت که از اوایل دوران قاجار با پرچم فراماسونری سعی در نابود ساختن هویت ایرانی – اسلامی این ملت داشتند.  سمت و سویی که تفکرات القایی برخی جشنواره های خارجی وابسته به کانون های پنهان صهیونی به این بخش از سینمای نوین ایران دادند، در واقع ادامه همان خشت کجی بود که در سالهای پیش از انقلاب و تحت عنوان سینمای موج نو توسط دربار شاه و دفتر فرح شکل یافته بود. ادامه ای که گویا قرار بوده و هست، بنیادهای ایدئولوژیک این ملت را هدف قرار دهد. فیلم مستندی از سخنرانی مایکل لدین ( از مسئولین بنیاد صهیونیستی آمریکن اینترپرایز) درباره این دسته از فیلم های ایرانی، که در قسمت هجدهم مجموعه مستند "راز آرماگدون 4:پروژه اشباح" با نام "سناریوی روشنفکری" پخش می گردد، مویدی براین نظریه و ادعا است. همچنین مستند دیگری از سخنرانی مایکل لدین و سناتور سنتروم (عضو سنای آمریکا) که در این قسمت به نمایش در می آید، فیلم ها و مجموعه هایی که در هالیوود علیه اسلام و ایران ساخته می شوند را وسیله ای برای  جنگ نرم علیه انقلاب و نظام اسلامی عنوان می نمایند. سندی از مسلمانان آمریکا علیه تولید سریال "24" ( که آن را در کلیت ضد اسلام دانسته بودند ) و در 26 بهمن 1383 از صدای آمریکا پخش شد، از دیگر اسناد منحصر به فرد این قسمت از "راز آرماگدون 4" است. مجموعه "راز آرماگدون 4: پروژه اشباح" به نویسندگی و کارگردانی سعید مستغاثی ، توسط رضا جعفریان در 26 قسمت برای گروه سیاسی شبکه خبر سیما تهیه شده است. منبع: وب استاد مستغاثی:http://smostaghaci.persianblog.ir/post/414/


نوشته شده در  پنج شنبه 89/10/23ساعت  4:28 عصر  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

سرگذشت فیلمفارسی و موج نو در راز آرماگدون4

تاریخ سینمای ایران را باید از نو نوشت: نفوذ ایده ها و سلیقه های مبتذل و سوژه های مستهجن در تاریخ سینمای ایران

"سکانس ابتذال" عنوان قسمت هفدهم از مجموعه مستند "راز آرماگدون 4: پروژه اشباح" است که درباره نفوذ ایده ها و سلیقه های مبتذل و سوژه های مستهجن در تاریخ سینمای ایران، ساعات 45/12 ، 45/19 و 45/23 دوشنبه و سه شنبه 20 و 21 دی ماه از شبکه خبر سیما پخش می شود.اینکه پدیده مذمومی معروف به "فیلمفارسی" (با همین دیکته پیوسته و سرهم) با ویژگی های خاص خود (از قبیل سطحی نگری ، القاء باورهای مفسده آمیز و اندیشه های تخدیر کننده و در یک کلام با ماهیت ابتذال) چگونه  توسط همان کانون هایی که سینمای ایران را هدایت می کردند ، به این سینما راه یافت  و پس از آن ، اینکه چگونه روی دیگر سینمای "فیلمفارسی" به اسم "موج نو" با طراحی همان کانون های پنهان و توسط وابستگان دربار شاه در تاریخ سینمای ایران ، خشت کجی را بنیان نهاد که هنوز که هنوز است با هیچ شاقولی راست نگردیده ، از جمله مباحثی است که در قسمت هفدهم مجموعه "راز آرماگدون 4: پروژه اشباح" با رجوع به اسناد منتشر نشده و سخن کارشناسان و دست اندرکاران سینمای قبل و بعد از انقلاب ( همچون مرحوم عباس شباویز ) مطرح می گردد."سکانس ابتذال" ، بخش سوم قسمت های سینمایی مجموعه مستند "راز آرماگدون 4: پروژه اشباح" است که لزوم بازنگری تاریخ سینمای ایران را یاد آور می شود ، اینکه به قولی "تاریخ سینمای ایران را از نو بایستی نوشت".مجموعه مستند "راز آرماگدون 4: پروژه اشباح" به نویسندگی  و کارگردانی سعید مستغاثی  توسط رضاجعفریان در 26 قسمت برای گروه سیاسی شبکه خبر تهیه شده است. منبع: وب ارزشمند استاد مستغاثی  http://smostaghaci.persianblog.ir/post/413/ بعد التحریر: ابتذال در سینمای امروز ایران (که تصویر نمونه ای از آن را در بالای این صفحه ملاحظه می فرمایید)، موضوعی انکار ناپذیر است که انشاالله در برنامه هایی دیگر به آن پرداخته خواهد شد.اما آنچه در این قسمت از مجموعه مستند "راز آرماگدون 4: پروژه اشباح" به نمایش در می آید ، چگونگی رسوخ این ابتذال و زمینه ها و ریشه های آن در تاریخ سینمای ایران است که براساس اسناد و شواهد تاریخی برای نخستین بار بر صفحه تلویزیون می رود.


نوشته شده در  پنج شنبه 89/10/23ساعت  4:21 عصر  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

افشای اسناد جدی درباره نفوذ فراماسونرها در بدو ورود سینما به ایران

 

 

"سینمای ماسونی " عنوان قسمت شانزدهم مجموعه مستند "راز آرماگدون 4: پروژه اشباح" است که درباره دومین گروه از بنیانگذاران سینمای ایران و همچنین آغاز دوره دوم تاریخ این سینما در ساعات 45/12 ، 45/19 و 45/23 شنبه و یکشنبه 18 و 19 دی ماه از شبکه خبر سیما پخش خواهد شد.انجمن اکابر پارسیان هند ( که اسناد وابستگی آنها به کانون های صهیونیستی خصوصا امپراتوری روچیلدها افشاء شده است) از طریق افرادی مانند اردشیر جی ریپورتر ( سرجاسوس سرویس های اطلاعاتی و امنیتی بریتانیا و از پایه گذاران سازمان فراماسونری در ایران ) ، سر دینشاه پتیت و اردشیر ایرانی با اجیر کردن امثال عبدالحسین سپنتا و تولید فیلم هایی در جهت پروپاگاندای کودتای رضاخانی و باستان گرایی ماسونی ، سمت دیگر سینمای ایران را در اوایل قرن چهاردهم هجری شمسی بوجود آوردند. سینمایی که با تولید فیلم هایی همچون "دختر لر" به تبلیغ علنی برای رژیم کودتا پرداختند.  از جمله اسناد منحصر به فردی که در این قسمت نمایش می شود ، نمای پایانی فیلم "دختر لر " است که ضمن نمایش تمام قد ستاره شش پر داوود ( علامت صریح صهیونیسم ) تصویری از رضاخان را درون آن نشان می دهد. این در شرایطی بود که انجمن صهیونیست ایران به سرعت شعب خود را در سراسر ایران می گستراند. افشای عناصر پدید آورنده دوره دوم تاریخ سینمای ایران در پیوند با کانون های ماسونی / صهیونی از دیگر بخش های قسمت شانزدهم مجموعه "راز آرماگدون 4: پروژه اشباح" است که اسناد آن برای نخستین بار در مقابل دوربین تلویزیون قرار می گیرد. ارتباط اشخاصی همچون دکتر اسماعیل کوشان ( بانی دوره دوم تاریخ سینمای ایران) با کانون های فراماسونی و اعضای برجسته این کانون ها مانند بهرام شاهرخ و همچنین جاسوسان شناخته شده سرویس های اطلاعاتی انگلیس مثل برادران رشیدیان از جمله این اسناد است . در اسناد دیگر این قسمت نیز فاش می شود که چگونه کوشان در رابطه با سرمایه گذاران صهیونیست همچون طاهر ضیایی و اسفندیار یگانگی و سلیم سومیخ و عنادیان و ...اولین استودیوهای فیلمسازی در ایران به اسامی میترا فیلم و پارس فیلم را بنیان گذارد. مجموعه مستند "راز آرماگدون 4: پروژه اشباح" به نویسندگی و کارگردانی سعید مستغاثی توسط رضا جعفریان در 26 قسمت برای گروه سیاسی شبکه خبر سیما تهیه شده است. منبع: وب استاد مستغاثی کارگردان این مجموعه فاخر و ارزشمند:http://smostaghaci.persianblog.ir/post/412/


نوشته شده در  پنج شنبه 89/10/23ساعت  4:19 عصر  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

افسانه معنویت در ادبیات کوئیلو نویسنده: حمید رضا مظاهری سیف
کوئیلو معرفی کتاب:حقیقت انسان به روح اوست و روح، ساکن عالم غیب است؛ از این رو، روح اگر چه اکنون در جهان ملموس مادی، هم آغوش تن خاکی به سرمی برد؛ اما ناآرام و جویای اصل خود و خواهان بازگشت به وطن خویش در عالم ملکوت است. از همین جاست که میل به خیال و توهم برای تصویر پردازی عالمی دیگر، او را به خلق آثاری تخیلی و رؤیایی ازدنیایی مرموز، اسرارآمیز و ناشناخته واداشته.کوئیلو نیز مانند میلیون ها نفر انسان عصر مدرن، آوای روح را در فراق از وطن خویش شنیده و از معدود کسانی است که آن را جدی گرفته وبرای التیام درد هجران کاری کرده است؛ ولی ای کاش، او هم مانندمیلیاردها بشری که ناله روح را می شنوند و کاری نمی کنند، خاموش می ماند و دست به کاری نمی زد؛ ای کاش، نام خدا و یاد عالم غیب، از راه آثار او به فرهنگ عمومی انسان امروزی باز نمی گشت و ای کاش، نویسنده ای چیره دست نبود یا دست کم از خدا و معنویت نمی نوشت، زیرا این خدایی که در آثار کوئیلو زنده شده، همان خدای ناتوان وخطاکاری است که در آثار نیچه مرد و رابطه با عالم غیبی که به نام جادومطرح می کند، همان خرافات و توهماتی است که در دوران رنسانس، مردمان را از دینداری و معنویت گرایی، ملول و رمیده ساخت.
کوئیلو می کوشد، با طرح مسئله سحر و جادو، به مصاف با نیازهای معنوی بشر برود. به گمان او، اگر بعدی جادویی و سحرآمیز به زندگی بیفزاییم، مشکل ارزش و معنای زندگی حل می شود و شور و نشاط به زندگی پوچ غم زدگان تمدن غرب باز می گردد. در این نوشتار نویسنده کوشیده است تا چیستی سحر و جادو را در اندیشه و آثار کوئیلو باز کاود و نسبت آن را ا معنای زندگی بیابد و کاستی ها و کژی های اندیشه او را بررسی نماید. فهرست مطالب کتاب به شرح زیر است:

فصل نخست: سیری در آثار کوئیلو
 سحر و جادو
 روح جهانی
 افسانه شخص
 بعد انفسی افسانه شخصی
 بعد انفسی افسانه شخصی
 آوای دل
 خدای خطاکار
 رزم آور نور
 احساس جانشین خرد
 کنار آمدن با احساسات منفی
  زبان نشانه ها
 شهامت
 عشق
فصل دوم: نقد
 سراب سلوک
 تضاد ایمان و اندیشه
 در تسخیر شیطان
 بالندگی با اشد مجازات
 رؤیای از یاد رفته
 ستم پذیری و گناهکاری
 سراب آرامش و شادمانی
 راه نرفتنی
 نگاه نهایی

خبرهایی مبنی بر ممنوعیت دیرهنگام چاپ آثار انحرافی این نویسنده شنیده ایم که امیدواریم صحیح باشد: http://www.asriran.com/fa/news/152548

در همین باره قبلا هم مطلبی در این وبلاگ آمده بود که می توانید ببینید: نقدوبررسی آثار پائلوکوئیلو (نویسنده التقاطی برزیلی) پائولو کوئیلو، عرفان یا تسهیل سلطه


نوشته شده در  پنج شنبه 89/10/23ساعت  4:8 عصر  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

پائولو کوئیلو، عرفان یا تسهیل سلطه

خبرگزاری فارس: کوئیلو گرایش مردم جهان به عرفان در دنیای فعلی را خوب دریافته است و گرایش‌های شدید معنوی و عرفانی در آثارش موج می زند. اندیشه‌ی وی را نمی توان در عرفان مسیحی خلاصه کرد بلکه آشکارا از برخی اندیشه‌های اسرار آمیز و آمیخته با سحر عرفان سرخ پوستی تاثیر پذیرفته است. همچنین مکتب‌های معنوی شرق آسیا و یوگا، بودیسم، هندوئیسم و تائوئیسم بر او تاثیر جدی گذاشته اند. او جادوی سیاه را نیز با دوستش رائول تجربه کرده است.

روزگاری انسان خود را آفریننده می دید و جهان را در کنترل علم و تکنولوژی سلطه طلب خویش می پنداشت. آن عصر، عصر مدرن نام گرفت. اما بشر، ضعیف تر از آن است که می اندیشد، به نیروی جاودانه ای وابسته است که آرامشش در گرو شناخت او و فنای در اوست، عصر کنونی را عصر معنویت نامیده اند؛ زیرا پس از حدود چهار قرن دورد از معنویت و دین، چیرگی مادیات و فن آوری‌های ماشینی، زندگی بشر هر روز از آرامش دورتر شده است. آرامشی که می پنداشت در فن آوری و ماشین و صنعت آن را می یابد،ولی همین ابزار‌های فنی قدرتی برای برخی شبه انسان‌ها به ارمغان آورد که با آن در فاصله ی حدود چهل سال (1914 تا 1945 میلادی) دو جنگ خانمان سوز و ویرانگر به راه انداختند و دنیا را به نابودی نزدیک تر کردند، دو جنگ جهانی که به کام زرسالاران یهودی و صهیونیست و گاه مسیحی بود. در این دو دوره جنگ بیش از صد میلیون انسان که بیشترشان بی گناه بودند در آتش سوختند و نابود شدند و سرمایه داران، در نتیجه ی اوضاع بحرانی جنگ  ثروتمند تر شدند. این دو جنگ به نام دین نبود، بلکه حاصل شبه تمدن مدرنیته بود. در یک سو سوسیالیست‌های ملی گرا (نازی‌های آلمانی) و فاشیست‌های ایتالیایی و ژاپنی‌های امپراتور پرست بودند و در سوی دیگر لیبرال‌های انگلیسی و کمونیست‌های شوروی و چین و پراگماتیست‌های آمریکایی و طرفداران فرانسوی حقوق بشر ! این دو نبرد شوم، بازی  کودکانه ی یهود و فراماسونری و سرمایه داری شرقی و غربی چهارصد سال، مکتب‌های مادی را جایگزین دین ساخته و جای خالی دین را با ایسم‌های پر زرق و برق، پر کرده بودند، رسوا کرد.
اما انسان‌های فهمیده پس از فاجعه‌های دوران مدرنیته دریافتند که مدرنیته و مکتب‌های متعددش،نه تنها پاسخ گوی نیازهای زندگی آنها نیستند، بشر را به جهنم بزرگ جنگ با بیش از صد میلیون کشته کشانده اند. به همین دلیل از اواخر دومین نبرد،دوران پس از تجدد  یا پست مدرن آغاز شد که اندیشه وران با حرارت و شور،مدرنیته را نقد می کردند.

  • قدرت طلبان و منحرف ساختن اشتیاق معنوی و دینی بشر در دوران معاصر

اما سرمایه داران و دنیا طلبان همچنان در این اندیشه بودند که برنامه ی جدیدی آغاز کنند تا باز  بر ثروتشان افزوده شود و استعمار نویی را جایگزین  سنت‌های استثماری خود کنند بهترین راه، نقد پست مدرن‌ها از یک سو و همراهی تاکتیکی با آنها از سوی دیگر بود. چنین شد که پست مدرن‌های سنت گرا مانند روژه گارودی، حامد الگار، رنه گنون  که همراهی با دین را تنها راه رهایی می دانستند، نفی و با فشار‌هایی روبه رو شدند و مکتب‌های پست مدرنی که به سمت معنا گرایی بدون دین پیش می رفتند، تقویت شدند، مانند : معنویت‌های متمایل به بودیسم و هندوئیسم و تائوئیسم و کابالیسم  و رهبانیت مسیحی.
پس از شکست شوروی در جنگ سرد و پیشتازی اروپای غربی و آمریکا در نبرد قدرت جهانی، به یکباره رسانه‌های وابسته به زرسالاران، به بودیسم تبتی (لامائیسم) و کابالیسم (تصوف یهودی) و فرقه‌های جدید و دین‌های ساختگی گرایش پیدا کردند و فیلم‌های متعددی با نام معنویت گرایی از سینمای پر قدرت‌هالیوود به تمام نقاط جهان سرازیر شد و ساده دلان چنین پنداشتند که تراست‌های هنری _تجاری‌هالیوود که بیشتر شان وابسته به صهیونیسم بودند،به سمت انسان گرایی پیش می روند. در این میان معنویت اسلامی هیچ جایگاهی در این روند نداشت. طبیعی است که نمی توان گفت: "سینما و هنر غربی را به اسلام چه کار، آنها که یهودی و مسیحی اند " زیرا همانگونه که مسلمانان در جامعه‌ی غربی در اقلیت بودند، بودائیان و هندوها و تائوئیست‌ها از مسلمانان هم کمتر بودند. در طول تاریخ غربیان با مسلمانان اندلس و امثال ابن سینا و ابن رشد بیش از اندیشمندان شرق دور آشنا بودند و آثار آنها را به لاتین، انگلیسی، فرانسه و اسپانیولی ترجمه کرده بودند پس باید دلیل بهتری رادر این میان یافت.
کم کم معلوم شد بخشی از معنویت گرایی رسانه‌های وابسته به قدرت مداران برنامه ای حساب شده است برای کم رنگ ساختن معنویت گرایی اصیلی که در نتیجه ی شرایط نامناسب غرب در آنجا در حال رشد بود. از سوی دیگر موسسه‌های شخصیت پرداز غربی که به شدت در کنترل سرمایه داران اصلی قرار داشتند، افراد خاصی را که چندان اصیل نیستند، در کارتل‌های رسانه ای خویش به اوج رسانده اند به گونه ای که هر کوی و برزنی در جهان آنها را می شناسد. این اوضاع تردید هر انسان خردمندی را بیشتر می کند و اندیشه ی دقیق تری می طلبد.

  • حمایت آشکار سران صهیونیسم از پائولوکوئیلو

یکی از افرادی که در این اوضاع به بالاترین قله‌های شهرت جهانی رسید و زرسالاران و صهیونیست‌ها  بارها او را تایید کردند، پائولوکوئیلو است. کوئیلو در سپتامبر 1999 پس از سفر‌های طولانی به دور ترین نقاط جهان  از سرزمین‌های اشغالی فلسطین (اسرائیل) دیدن کرد. کتاب‌های او در این کشور فروش بسیار بالایی داشت و مسئولان حکومت از اندیشه‌ها و باور‌های او حمایت کردند. ناشران کتاب‌های او در اسرائیل  اظهار امیدواری کرده اند که روزی فرا رسد که مردم جهان برای خرید کتاب‌های نویسندگان اسرائیلی چون کوئیلو در اسرائیل صف بکشند.
کوئیلو پیش از آنکه در سال 1379 ه. ش.  به ایران  بیاید در همایش جهانی سازی "داووس" سخنرانی کرده بود.این همایش یک بار در سال برگزار می شود و تنها شخصیت‌های عالی رتبه‌ی کشور‌های قدرتمند سیاسی و اقتصادی در آن حضور می یابند و حتی شخصیت‌های رده دوم اجازه ی ورود به این همایش را ندارند. کوئیلو  در این نشست درباره‌ی آثار خود و نوع عرفانی که ترویج می کند مطالبی گفت. در آن جلسه شیمون پرز (از مسئولان عالی رتبه ی رژیم صهیونیستی) از او قدر دانی کرد و گفت: «معنویتی که شما مبلغ آن هستید در خاور میانه برای ما بسیار مفید است و ما بدین شیوه می توانیم صلح و آرامش یهودیان را در کشور خود حکم فرما کنیم. »
به راستی این چه نوع معنویتی است که روحیه ی جهاد و مبارزه را از مسلمانان فلسطینی به سود غاصبان اسرائیلی می گیرد؟ او در یکی از سفرهایش به سوئیس نیز از دست رئیس جمهور پیشین اسرائیل شیمون پرز هدیه‌هایی دریافت کرد.
بر ماست که به دور از تبلیغات جهانی آثاراین نویسنده‌ی برزیلی را به دقت بررسی کنیم. با جریان رسمی پروپاگاندای جهانی به راحتی می توان پیش بینی کرد که به زودی فیلم‌ها و آثار کمیک و هنری زیادی را از این نویسنده در‌هالیوود و دیگر رسانه‌های مرسوم شاهد خواهیم بود.

  • شخصیت شناسی پائولوکوئیلو

آثار کوئیلو به اعتراف خودش، تحت تاثیر شیوه ی زندگی پر فراز و نشیب او بوده است. در برخی از این آثار، زندگی خود را بیان می کند و در برخی دیگر، تاثیراتی را که از آن زندگی گرفته است. از این رو آشنایی مختصر با زندگی او در فهم ونقد آثارش موثر خواهد بود.
او متولد 1947میلادی است. در هفت سالگی به دبستان مذهبی سن اگناسیو در ریودوژانیروی برزیل وارد شد. کوئیلو به تدریج دریافت که از فراگیری درس‌های مذهبی بیزار است. در پی آن از شرکت در مراسم مذهبی گروهی که به اجبار برگزار می شد سر باز زد و بیزاری خود را از واجبات دینی اش نشان داد. والدینش مایل بودند کوئیلو در رشته مهندسی درس خود را ادامه دهد ولی او به ادبیات علاقه‌مند شد و تصمیم گرفت نویسنده شود از این رو با با والدین خود مخالفت کرد. پدرش احساس کرد فرزندش از بیماری روانی خاصی رنج می برد و او را در هفده سالگی دو بار در بیمارستان روانی بستری کرد. در آنجا پزشکان برای درمان کوئیلو چندین بار از شوک الکتریکی استفاده کردند. وی رمان ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد را تحت تاثیر همین دوران نوشت.
پائولو کوئیلو پس از رهایی از بیمارستان به یک گروه تئاتر پیوست و کارهای پراکنده ای در مطبوعات انجام داد. تماشاگران این تئاتر آن را کاملا ضد اخلاقی، ترویج کننده‌ی فساد و... خواندند. در پی آن پدر کوئیلو او را برای سومین بار در بیمارستان روانی بستری کرد. کوئیلو مدتی از دارو استفاده کرد و سپس به استفاده از مواد مخدر روی آورد. وی مدت پنج سال به مواد مخدر و توهم‌زا به شدت معتاد بود و بعد ترک کرد. او ابتدا کوکائین و سپس مواد روان گردان و پیوت و مسکالین و ماری جوانا و برخی دیگر از مواد افیونی را مصرف می کرد. همچنین به شدت به مشروبات الکلی معتاد بوده و همچنان معتاد است.
او در دهه ی شصت مدتی در جنبش هیپی گری برزیل فعالیت کرد و شیفته افکار کارل مارکس و انگلس و ارنستو چگوارا بود. همچنین از فرقه‌ای به نام رام(ram) تاثیر گرفت. پس از مدتی یکی از آهنگ‌سازان به نام رائول سیکساس  از او خواست تا برایش شعر بسراید. نوار آهنگ‌هایی که او شعرش را سروده بود فروش خوبی کرد و برای نخستین بار پائولو را به پول زیادی رساند. او بیش از شصت شعر برای آهنگ‌های رائول سرود. آنها در زمینه ی موسیقی راک برزیلی فعالیت می کردند. همچنین اقدام به چاپ مجموعه داستان‌های کمدی سکسی به نام کرینگ‌ها کردند. آفرینش این آثار را راهی برای رسیدن انسان‌ها به آزادی می دانستند. حکومت وقت این کتاب‌ها را زیان بار دانست وآنها را به زندان انداخت. رائول خیلی زود آزاد شد ولی کوئیلو مدت‌ها در زندان ماند چرا که او را مغز متفکری که داستان‌های کمدی سکسی را سروده بود شناختند. او علاقه ی زیادی به شهرت داشت. در یک کلام می توان او را آمیزه ای از هیپی گری و سوسیالیسم تا جادو و بودیسم و مسیحیت و یهودیت و سکس و عشق هرزه دانست.

  • نگاهی به برخی آثار و مبانی اندیشه ی پائلوکوئیلو

کوئیلو گرایش مردم جهان به عرفان  در دنیای فعلی را خوب دریافته است و گرایش‌های شدید معنوی و عرفانی در آثارش موج می زند. اندیشه‌ی وی را نمی توان در عرفان مسیحی خلاصه کرد بلکه آشکارا از برخی اندیشه‌های اسرار آمیز و آمیخته با سحر عرفان سرخ پوستی تاثیر پذیرفته است.حتی مدتی برای یافتن کارلس کاستاندا، از مشاهیر معنا گرای سرخ پوستی، به چند سفر رفت. همچنین مکتب‌های معنوی شرق آسیا و یوگا، بودیسم، هندوئیسم و تائوئیسم بر او تاثیر جدی گذاشته اند. او جادوی سیاه را نیز با دوستش رائول تجربه کرده است. وی از افرادی چون خورخه لوئیس، هنری ویلر، ژورژه امادو، خیام، مولوی، یونگ و پولوس (عالم یهودی مسیحی شده که مسیحیت را به شدت تحت تاثیر خود قرار داد) الگو گرفت و سرانجام سه ازدواج ناموفق او هم در آنچه درباره ی عشق نگاشته، موثر بوده است.
ویژگی آثار او این است که محتوای اشراقی آثار خود را همچون نویسندگان اگزیستانسیالیست، در قالب رمان و داستان ارائه کرده است. او نویسنده‌ی ادبی نیست و نوعی عرفان توده ای را ترویج می کند که در آن رسیدن به مقصد آسان است و خداوند اشتباهات انسان را می بخشد همانگونه که انسان اشتباه‌های خدا را می بخشد. او خداوند را عشق مطلق می داند. کوئیلو خدایی خطاکار را باور دارد که با وجود او آسوده تر با سختی‌های زندگی و گناه کاری خود کنار می آید.در حالی که شناختن خدای کامل و حکیم  به دور از خطا،بسیار آرامش بخش تر است و رنج‌های زندگی را شیرین می کند. آرامشی که با اعتقاد به خدای خطا کار واز راه بخشش او ایجاد می شود، همچون سرابی است که دقایقی به نظر می آید و می گذرد و ماندگار نیست، او در کتاب بریدا عشق را جوهره‌ی آفرینش می داند.
حدود هفده کتاب او به فارسی ترجمه شده است. از مهم ترین کتاب‌های وی کیمیاگر است. او در این کتاب از داستانی در مثنوی مولوی،دفتر ششم، الهام گرفته است. داستان مولوی شرح حال مردی است که خواب می بیند در کشور مصر گنجی نهفته است و برای به دست آوردن گنج بی درنگ به راه می افتد. پس از پیمودن مسافتی زیاد از سخنان نگهبان دروازه ی شهر در می یابد که گنج در همان محل زندگی خود او پنهان شده و این مسیر را بیهوده آمده است. در داستان کیمیا گر هم ماجرا همین گونه است با این تفاوت که شخصیت اصلی داستان از کشور اسپانیا راهی کشور مصر می شود،در حالی که در داستان مثنوی شخصیت داستان از بغداد راهی مصر می شود.در کتاب کیمیا گر کوئیلو به عمد کشور اسپانیا را برگزیده تا به طور غیر مستقیم مسیحیت را رودرروی مسلمانان قرار دهد و در پایان اینگونه وانمود کند که گنج اصلی در همان کشور اسپانیا بوده و مسافر بی دلیل به گنجی مبهم در کشور‌های اسلامی دل بسته است. این اثر با اهداف استعماری هم سویی دارد و به همین دلیل ادبیات استعماری به شدت از آن پشتیبانی می کند. جالب این است که در هیچ یک از نقد‌های سفارشی، از الهام پذیری کوئیلو از مولوی صحبتی نشده است و  همه ی این موارد را به خود او نسبت داده اند البته خود او نیز در این باره چیزی نگفته است.

  • نقد اجمالی اندیشه‌های پائلو کوئیلو

کوئیلو می کوشد  با طرح مساله ی سحر و جادو به نبرد به نیاز‌های معنوی بشر برود. به گمان او اگر جنبه ی سحر آمیز به زندگی ببخشیم، شور و نشاط به زندگی پوچ غم زدگان تمدن غرب باز می گردد. او متاثر از معنویت سرخ پوستی است. عرفان سرخ پوستی از نوع عرفان‌های طبیعت گراست؛ به این معنا که متعلق شهود در آن وحدت روح طبیعت و فنای نهایی سالک در نیروی طبیعت است.
طبیعت گرایی از آنجا آغاز شد که انسان دعوت انبیاء را فراموش  و به اندیشه ی این جهانی خود بدون وحی تکیه کرد و کوشید تا نیاز خود را به قدسیت و پرستش ارضا کند. از این رو چون روزی و نعمت ونیز بلا و محنت زندگی خویش را در طبیعت دید،باور کرد که طبیعت نیرویی برتر، نا شناخته،رمز آلود و مستقل دارد که می توان با آن معنویت گرایی و خدا جویی فطری را پاسخ گفت. عرفان تائئی نیز نوعی از عرفان‌های طبیعت گراست که یکی شدن با روح کیهانی را شعار خود قرار داده است، ولی راه‌های رسیدن به چنین موجود نا شناسی،مبهم است و مشکلات فراونی دارد و انسان را از ادیان توحیدی دور می کند.
تاثیر  استفاده از مواد مخدر و توهم زا و شراب و مواد الکی در آثار کوئیلو نمایان است. تاثیر مارکسیستی نیز امروزه در  جهان  شکست خورده اند،نوشته‌هایش هویداست. دربارهی نگاه او به خدا و معاد و وحی  دقت  زیادی لازم  و نقد‌هایی بر آن است. او خدایی را ترسیم می کند که چون خدای تورات، گناه می کند واز کرده ی خود پشیمان می شود. در زمینه ی وحی و پیامبری،در رمان کوه پنجم  با اثر پذیری از کتاب عهد قدیم،ایلیای نبی کافر می شود و خشم ونفرت خود را آشکار می کند. سپس از آن خلاص می شود وقوم خود را از دست ملکه بت پرست نجات می دهد.
گرچه او از باور‌های  برخی عارفان مسلمان اندلسی الهام گرفته است، تفاوت‌های زیادی نیز با عرفان ناب اسلامی دارد. متاسفانه منتقدان ما کمتر به این مساله در نوشته‌های خود اشاره کرده اند و جز تعدادی اندک بقیه ی روزنامه نگاران  و نویسندگان با بی هویتی تمام،تسلیم اندیشه‌ها و آثار کوئیلو شده اند. عرفان در فرهنگ ایرانی و اسلامی، به معنای شناسایی و در اصطلاح، نام دانش الهی است که هدف آن، شناخت حق و اسماء و صفات او از راه کشف و شهود است. معیار‌های اصلی عرفان اسلامی ، توحید و نبوت، قرآن محوری و وحی گرایی، سنت و سیره محوری، پای بندی عملی و رفتاری،رعایت قوانین شریعت،طهارت ظاهری و باطنی از راه خودشناسی و خود سازی، مراقبت پیوسته از نفس و الگو قرار دادن انسان‌های وارسته و اهل مراقبه، مسوولیت پذیری و تعهد پیشه گی در برابر فرد و جامعه، گریز از گوشه گیری و فرد گرایی محض، ولایت گرایی (که از ارتباط روحی و ارتباط با اهل بیت آغاز می شود تا به مقام فنای در ولایت الهیه انجامد) رعایت ادب با الله و پیدا کردن رنگ وبوی خدایی در همه حالت‌ها و رفتار‌هاست.
به هر حال راز موفقیت آثار او را می توان افزون بر حمایت رسانه‌های پر مخاطب جهانی و مراکز قدرت در چند مورد خلاصه کرد: او در جای جای آثارش با آمیزش نمادهای ادیان توحیدی با سنت‌های معنوی بودایی و تائوئی و شرقی و سرخ پوستی وجادو گرایی،نوعی هماند سازی برای مردم مناطق مختلف جهان ایجاد کرده و توانسته  با رفتن به سمت معنویتی مبهم  و ساختگی و فرادینی، در میان توده‌های ساده اندیش جهان نفوذ کند. افزون بر آن او حوادث داستان ‌هایش را از نقاط مختلف جهان آغاز کرده است که سهم به سزایی در جلب نظر خوانندگان در سراسر جهان دارد. وی مدتی مشاور ویژه ی یونسکو در برنامه‌ی همگرایی روحی وگفت و گوی بین فرهنگ‌ها بوده است و همین مساله نشان می دهد که او به خواسته‌ی سازمان ملل (که متفقین که پیروز جنگ جهانی دوم بودند آن را تشکیل دادند) مشغول ترویج اندیشه‌های التقاطی خود است.
منابع و مآخذ:
کتاب ها:
 -آفتاب و سایه ها، نگرشی بر جریان های نوظهور معنویت گرا، دکتر محمد تقی فعالی، نشر نجم الهدی، چاپ اول، تابستان 1386، تهران.
-پائلو کوئیلو، بریدا، ترجمه ارش حجازی و بهرام جعفری، نشر کاروان، 1384، تهران.
-پائلو کوئیلو، کوه پنجم، ترجمه ارش حجازی، نشر کاروان، 1384، تهران.
-پائلو کوئیلو، کیمیاگر، ترجمه ارش حجازی، نشر کاروان، 1384، تهران.
-پائلو کوئیلو، ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد، ترجمه ارش حجازی، نشر کاروان، 1384، تهران.
-خوان آریاس، زندگی من، ترجمه خجسته کیهان، نشرمروارید، 1382، تهران.
- عبدالله جوادی املی، حماسه و عرفان، مرکز نشر اسراء، چاپ ششم، اسفند 1384، قم.
- محمد تقی مصباح یزدی، در جستجوی عرفان اسلامی، مرکز انتشارات موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره)، چاپ اول، تابستان 1386، قم.
مقالات:
-افسانه معنویت در ادبیات کوئیلو، حمید رضا  مظاهری سیف ، به نقل از سایت باشگاه اندیشه.
-بسوی تعالیم پیامبر اعظم(نقد و بررسی آثار پائلو کوئیلو در پرتو  تعالیم پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم)، حمید رضا  مظاهری سیف، همان.
-تهاجم خاموش، پائلو کوئیلو در ادرس: http://www.hajhamid.com/archives/001024.php
-جستجوی عرفان در ادبیات آمریکای لاتین، سید رضا  محمدی، همان-
-خود شناسی و معنای زندگی، حمید رضا  مظاهری سیف، همان.
-زنگ تفریحی برای بردگان سرمایه‌داری، حمید رضا  مظاهری سیف، همان.
-کارکردگرائى عرفان و معنویت در هزاره سوم/ محمد رضا – رودگر، به نقل از ماهنامه پگاه حوزه، شماره 103.
-مجموعه مقالات ویژه نامه فصلنامه کتاب نقد، شماره 35، تابستان 1384، ویژه عرفان های منهای شریعت.
-مطالعه انتقادی پیرامون مکاتب عرفانی طبیعت گرا، عرفان سرخ پوستی، حمید رضا  مظاهری سیف، هفته نامه - پگاه حوزه - 1386 - شماره 218.
نویسنده: محمد حسین فرج نژاد، مجله طوبی، مرکز پژوهش های اسلامی صدا وسیما
در این ادرس هم می توانید ببینید: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8706270354 و http://mouood.org/content/view/7559/3/

نوشته شده در  پنج شنبه 89/10/23ساعت  4:4 عصر  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

وب سینما ساحل نجات صهیون: غرب می کوشد از طریق تولید بازی های رایانه ای،فیلم های سینمائی،سریال ها و سایر ابزارهای رسانه ای به دستکاری فرهنگی ،اجتماعی و...در سطح جهان اقدام کند. استاد حسن عباسی در سلسه جلساتی به بررسی مولفه ها،ساختار و زوایای پنهان این سریال ها می پردازد.   هالیوود بعد از سینما به سریال سازی استراتژیک روی آورده است. سریال هایی همچون لاست ،24،فرار از زندان،جریکو و... سریال هائی هستند که تلویزیون استراتژیک را تشکیل می دهند. استاد حسن عباسی در سلسه جلسات چهارشنبه های فرهنگسرای ارسباران با عنوان «نقد و تحلیل بر فیلم ها و سریال های هالیوودی» به بررسی مولفه ها،ساختار و زوایای پنهان این سریال ها می پردازد.آخرین این تحلیل ها در 17 اسفندماه 88 به سریال Kyle XY و جنبه های تاثیر گذار نظریه داروین و بازی داروینی SPOREپرداخته شد. در اینجا متن صوتی و پی.دی.اف این سخنرانی ها را از سایت ارجمند فتیان برای شما می آورم: همچنین این مطالب درباره سینمای استراتژیک بسیار خواندنی هستند: مطالبی در همین وبلاگ در آدرس:http://cinemazion.blogfa.com/cat-26.aspx درباره سینمای استراتژیک اورده بودیم.  /      همچنین بخوانید: سینمای استراتژیک، خلاصه گفتگوبا استاد حسن عباسی درنشریه داخلی هیات اسلامی هنرمندان،آیینه هنر: لینک  و خلاصه آن را در اینجا ببینید: ابداع مفهوم سینمای استراتژیک غرب برای تحلیل جامع تر از سینمای سلطه که تلخیص شده از دوست بزرگوارم حمید خانی پور در وبلاگ سینمای ایران و جهان با حمید خان با عنوان: مقدمه ای بر سینمای استراتژیک(منجی سلطه گر 1+12)     /    همچنین پیشنهادمی کنم متن کامل رادر ??صفحه بخوانید: فایل پی.دی.اف را از این آدرس میتوان ذخیره کرد: http://andishkadeh.ir/documents/download.aspx?id=2083&fn=sc.pdf و  http://www.andishkadeh.ir/news/content/?n=17       /    همچنین درباره سینمای استراتژیک، سایت راسخون نیز مقالات متعددی را گردآوری کرده است: ببینید: http://www.rasekhoon.net/Article/Category-21791-1.aspx و http://www.rasekhoon.net/Article/Category-21791-2.aspx  و http://www.rasekhoon.net/Article/Category-21791-3.aspx  و http://www.rasekhoon.net/Article/Category-21791-4.aspx 

سری دوم تحلیل سریال های استراتژیک(جریکو، قهرمانان، 4400، خانه داران درمانده، واحد)

 

فلش 1تحلیل سریال جریکو(Jerico)

jerico

دانلود 2کل تحلیل سریال جریکو(Jerico)باکیفیت24kbpsوبا اندازه 27مگابایت (کیفیت 18kbpsو اندازه 19.6 مگابایت )

دانلود 2قسمت اول تحلیل سریال جریکو (Jerico) باکیفیت 18kbps و با اندازه 4.6 مگابایت

دانلود 2قسمت دوم تحلیل سریال جریکو (Jerico) باکیفیت 18kbps و با اندازه 4.6 مگابایت

دانلود 2قسمت سوم تحلیل سریال جریکو (Jerico) باکیفیت 18kbps و با اندازه 4.6 مگابایت

دانلود 2قسمت چهارم تحلیل سریال جریکو (Jerico) باکیفیت 18kbps و با اندازه 4.6 مگابایت

دانلود 2قسمت پنجم تحلیل سریال جریکو (Jerico) باکیفیت 18kbps و با اندازه 1.3 مگابایت

 فلش 1تحلیل سریال 4400

4400

دانلود 2کل تحلیل سریال 4400 باکیفیت 24kbps و با اندازه 16.30 مگابایت ( کیفیت 18kbpsو اندازه 12.22 مگابایت )

دانلود 2قسمت اول تحلیل سریال 4400 باکیفیت 18kbps و با اندازه 4 مگابایت

دانلود 2قسمت دوم تحلیل سریال 4400 باکیفیت 18kbps و با اندازه 4.32 مگابایت

دانلود 2قسمت سوم تحلیل سریال 4400 باکیفیت 18kbps و با اندازه 4 مگابایت

 فلش 1تحلیل سریال واحد(The Unit)

the unit

دانلود 2کل تحلیل سریال واحد(The Unit) باکیفیت 24kbps و با اندازه 16.90 مگابایت (کیفیت 18kbpsو اندازه 12.73 مگابایت )

دانلود 2قسمت اول تحلیل سریال واحد(The Unit) باکیفیت 18kbps و با اندازه 3.25 مگابایت

دانلود 2قسمت دوم تحلیل سریال واحد(The Unit) باکیفیت 18kbps و با اندازه 3.26مگابایت

دانلود 2قسمت سوم تحلیل سریال واحد(The Unit)باکیفیت 18kbps و با اندازه 3.25 مگابایت

دانلود 2قسمت چهارم تحلیل سریال واحد(The Unit)باکیفیت 18kbps و با اندازه 3.03 مگابایت

 فلش 1تحلیل سریال قهرمانان(Heroes)

heroes

دانلود 2کل تحلیل سریال قهرمانان(Heroes) باکیفیت 24kbps و با اندازه 15.90 مگابایت (کیفیت 18kbpsو اندازه 11.39مگابایت )

دانلود 2قسمت اول تحلیل سریال قهرمانان(Heroes) باکیفیت 18kbps و با اندازه 3.62 مگابایت

دانلود 2قسمت دوم تحلیل سریال قهرمانان(Heroes) باکیفیت 18kbps و با اندازه 4.19مگابایت

دانلود 2قسمت سوم تحلیل سریال قهرمانان(Heroes) باکیفیت 18kbps و با اندازه 3.63 مگابایت

 فلش 1تحلیل سریال خانه داران درمانده (Desperate Housewives)

Desperate-Housewives

دانلود 2کل تحلیل سریال خانه داران درمانده (Desperate Housewives) باکیفیت 24kbps و با اندازه 19.7 مگابایت (کیفیت 18kbpsو اندازه 14.81مگابایت )

دانلود 2قسمت اول تحلیل سریال خانه داران درمانده (Desperate Housewives) باکیفیت 18kbps و با اندازه 3.93 مگابایت

دانلود 2قسمت دوم تحلیل سریال خانه داران درمانده (Desperate Housewives) باکیفیت 18kbps و با اندازه  4مگابایت

دانلود 2قسمت سوم تحلیل سریال خانه داران درمانده (Desperate Housewives) باکیفیت 18kbps و با اندازه 3.94مگابایت

دانلود 2قسمت چهارم تحلیل سریال زنان درمانده (Desperate Housewives) باکیفیت 18kbps و با اندازه 3.7مگابایت

 فلش 4فلیم برنامه دیروز،امروز،فردا و متن سری اول تحلیل ها

حسن عباسی

دانلود 2فیلم برنامه «دیروز،امروز،فردا» با حضور حسن عباسی و با موضوع سریال های ماهواره ای با فرمت موبایل (3gp) و با اندازه 28 مگابایت

متن پیاده شده تحلیل سریال ها بصورت فایل ها PDF:دانلود 2تحلیل سریال 24 دانلود 2تحلیل سریال فرار از زنداندانلود 2تحلیل سریال آلیسدانلود 2تحلیل سریال لاست

صوت سری اول تحلیل سریال های استراتژیک (تحلیل سریال های 24،لاست،فرار از زندان،kYLE XY) .

منبع: http://www.fetyan.net/newsdetail-83-fa.html


نوشته شده در  یکشنبه 89/10/19ساعت  4:8 صبح  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()

<   <<   16   17   18   19   20   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
سواد رسانه ای درحوزه:تحلیل و برررسی شبکه های اجتماعی و موبایل
معرفی تفصیلی کتاب «اسطوره های صهیونیستی در سینما»
نقد وبررسی چند فیلم ایرانی جدید توسط سعید مستغاثی
نقد وبررسی ابعادشخصیت مرد درسینمای ایران/بررسی\تسویه حساب\
نقد و بررسی انیمیشن ظهور نگهبانان/ rise of guardian
مروری بر فیلم های بازگوکننده جنایات صهیونیسم غاصب درفلسطین اشغال
حقیقتاچرارسانه های آمریکایی نسبت به ایران،اینقدر کینه جو هستند؟!
هالیوودوبازنمایی محرف تاریخ واندیشمندان ایرانی-نقدفیلم پزشک
بررسی سینمای اسراییل[غاصب]:شرق،غرب وسیاست بازنمایی
آشنایی با الکس جونز اندیشمند و منتقد ومستندساز آمریکایی...
[عناوین آرشیوشده]